- کارشناسی داوری دیدار استقلال - آلومینیوم اراک : گل بلانکو از خط گذشت!؟ (+ عکس و ویدئو)
- آقای دبیر! مردم انتخاب میکنند چه کسی پهلوانشان باشد و چه کسی کریم شیرهای! / چرا از محبوبیت رسول خادم عصبانی هستی!؟
- قطامِ سریال امام علی(ع) در 51 سالگی و در فرانسه / زندگینامه و کارنامه هنری ویشکا آسایش + تصاویر
- عربستان سعودی «با این دختر» برای اولین بار به مسابقه دختر شایسته جهان میرود + عکس
- خاطره آقای همساده از «بده بزنیم» در گفتگو با پشه و ایرج طهماسب! (ویدئو)
- ثواب و فضیلت سوره یس ؛ بهترین سوره برای اموات و اهل قبور + متن و ترجمه سوره یاسین / یس ﴿١﴾ والقرآن الحکیم ﴿٢﴾ انک لمن المرسلین ﴿٣﴾
احسان ابراهيمي
نواندیش: روزنامه قانون در ستونی طنز یادداشت های روزانه رییس جمهور را منتشر می کند. مطلب زیر در شماره امروز این روزنامه منتشر شده است:
7 خرداد 94
ساعت 8:15 صبح
خدا پدر دولت احمدینژاد را بیامرزد. این جمله را مدتی است زیاد میشنوم. خیلی با خودم فکر کردم. دیدم من که از طریق دموکراتیک روی کار آمدهام. قرار است خواستههای مردم را عملی کنم. این شد که با خودم گفتم حالا که مردم دلشان احمدینژاد میخواهد، از امروز مثل احمدینژاد خواهم بود. این طوری خواستههای مردم هم برآورده میشود. خب... الان باید چه کار کنم؟ الان باید به حسام بگویم علیالحساب چند تا فالگیر و رمال و کفبین و مدیوم احضار روح برایم پیدا کند. بعد به اسحاق بگویم برایم چند تا بابک زنجانی پیدا کند. از آن طرف هم باید پولهایش را جمع کند که برای انتخابات مجلس به چند تا از کاندیداهای اعتدالگرا پول بدهد. البته فکر نکنید خدای ناکرده چیزی که گفتم خلاف قانون یا شرع است. نه! چون آقای حدادعادل گفته: «پول گرفتن نمایندگان یک امر عادی است.» وای خدایا... چقدر کار دارم! سریعا باید اقدام کنم. ادبیات! ادبیاتم را هم باید اصلاح کنم... این طوری فایده ندارد.
ساعت 13:06 بعدازظهر
بعد از ناهار نهاوندیان آمد دفتر. گفت: «آقا سرِ ماجرای هستهای خیلی دارن فشار میارن و اذیتمون میکنن ها!» گفتم: «مممممممننننن!! هرگز نخواهم گذاااااااشششتتتت! کسی به ما فشار بیاوردددددد!» با تعجب پرسید: «چرا این طوری حرف میزنید؟ چقدر صداتون آشناست!» گفتم: «دیگههههههه، از این پسسسسسس، این طوری صحبت میکنممممم!» گفت: «من که نمیفهمم چرا این طوری میکنید. ولی یه گروهی دارن اذیت میکنن ها!» گفتم: «اونهااااا کیِ چی هستنننننن، یا چیه کی هستتتتتنننن، که بخوان ما رووووووو اذیت بکنننننننن! مردم ایییییییرااااان! همه پشت ما هستتتتتتننننن؛ حالا یه عدهای خس و خااااااشاااااااک، این گوشه موشهههههه هاااااا، یه کارایی میکنننننننن، اونها هممممم، در سیل خروشان ملتتتتتتت، غرق خواهند شدددددد!» نهاوندیان گفت: «ئههههه! آخییییی! میگم دارید ادای کیو در میارید ها... چقدر بامزه میگیییید!» بعد شروع کرد قاه قاه خندیدن. گفتم: «نخند! دیگه از این به بعد این طوری هستم.»
ساعت 15:43 بعدازظهر
ظریف آمد توی اتاق و گفت: «دکتر بشینیم یک جلسه بگذاریم برای حل بنبست بازرسیهای آژانس. ما چند تا پیشنهاد داریم. توی جلسه مطرح کنیم نظرات شما رو هم داشته باشیم.» گفتم: «ولش کن این حرفا رو. برو زنگ بزن به اوباما کارش دارم.» پرسید: «چه کار دارید؟» گفتم: «کار دارم دیگه. میخوام بهش بگم از این به بعد پول آژانس و شورای امنیت رو ما میدیم.» چشمانش چهارتا شد و گفت: «چی میگید آقا؟! مگه میشه؟» گفتم: «بهت میگم زنگ بزن، اون با من.» گفت: «آخه قوانین حقوق بین الملل مگه کشکه؟» گفتم: «ول کن این شر و ورا رو! حقوق چیه؟ اینا رنگ پول رو ببینن دیگه زبونشون بسته میشه.»
ساعت 18:04 عصر
داشتم میرفتم پیش فالگیر که طیبنیا (وزیر اقتصاد) توی راهرو خفتم کرد. یک پرونده بزرگ دستش بود. پرسیدم: «این چیه؟» گفت: «گزارش نهایی ماه آینده سال 1394 بعد از فاز سوم هدفمندیه. همراه با ارائه راهکارها. 120 اقتصاددان برجسته کشور مدونش کردن.» گفتم: «اه اه اه! اقتصاد دان چیه! من خودم ریاضی خوندم، دانشگاهیام! چهارتا بیسواد باید برای من پژوهش انجام بدن؟ بریز دور همه رو. بریز دور.» با تعجب گفت: «وا! چرا این طوری شدید؟» گفتم: «جوری نشدم.» پرسید: «خب بریزم دور بعدش میخوایم چی کار کنیم؟» گفتم: «به سیف بگو پول جدید چاپ کنه. بریزیم توی بازار ملت حال کنن. به هر خانواده 70 هزار تومن پول بدید.» داشت سکته میکرد. گفت: «آقاااا! آقاااا! این طوری که تورم میره بالای 60 درصد!» گفتم: «مهم نیست. مردم این چند روزه ثابت کردن تورم دوست دارن. زیر 60 درصد تورم باعث میشه دور بعد رأی نیاریم.»
وقایعنگار 7 خرداد 94:
1. گلآلود کردن آب توسط پایداری، و ماهی گرفتن حلقه احمدینژاد با چاشنی فراموشکاری بخشی از مردم
لینک کپی شد
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۱
زرشک
نظر شما