- درباره سریال حشاشین ؛ از کاریزمای حسن صباح تا سیاست ترور اسماعیلیه
- نقد سریال حشاشین ؛ تاج و تخت عربی یا تاریخ سازی جعلی !؟
- هنگامه قاضیانی با یک پوشش و استایل جدید (عکس)
- واکنش جالب احسان علیخانی به تصویر وایرال شدهاش (عکس)
- بلایند دیت؛ سبک جدید آشنایی یا همان روش سنتی ایرانی/ چه تیپ شخصیتی به درد بلایند دیت میخورد
- پدیده جدید هالیوود: سیدنی سوئینی کیست؟
- دزد شدیم؛ دنبال دانلود غیر قانونی هستیم، نماز هم میخوانیم!
- تیپ جذاب و شیک آزاده صمدی (عکس)
- معرفی و نقد فیلم معصوم 2024 Immaculate : ترسناک و معمایی با سیدنی سوئینی!
- بررسی و نقد فیلم شیطان وجود ندارد Evil Does Not Exist 2023 : درامِ تاملبرانگیز !
ترانه عليدوستي بازيگر مطرح سینمای ایران که چند سال پیش (1383) و همزمان با بازی در فیلم "چهارشنبه سوری" اصغرفرهادی برادر خود را به خاطر منفجر شدن مواد محترقه در روز چهارشنبه سوری از دست داد با انتشار یادداشتی،به تشریح این اتفاق پرداخت.
ترانه عليدوستي بازيگر مطرح سینمای ایران که چند سال پیش (1383) و همزمان با بازی در فیلم "چهارشنبه سوری" اصغرفرهادی برادر خود را به خاطر منفجر شدن مواد محترقه در روز چهارشنبه سوری از دست داد با انتشار یادداشتی،به تشریح این اتفاق پرداخت.
ترانه علیدوستی نوشت: خيلي سخت بود كه در فيلم« چهارشنبه سوري» اصغر فرهادي مشغول بازي بودم، كل ماجراهاي فيلم در اين روز ميگذشت، آن وقت خبر دادند كه در دل چهارشنبه سوري واقعي برادرم به خاطر حادثه ناگواري كه همان منفجر شدن مواد محترقه است، درگذشته است. هر وقت اين خاطره تلخ را مرور ميكنم، ياد آن لحظهاي ميافتم كه خبر فوت برادرم را سر صحنه فيلمبرداري دادند. همه شوكه شده بوديم.
بابا و مامان هميشه نگران برادرم بودند و در آخر هم زورشان به او نرسيد. پويان پسر سر سخت و شيطاني بود، مثل خیلی از پسرهای نوجوان. اصلا پسر سادهاي نبود؛ كنترلي كه من نميشدم او ميشد، اما جوابي كه از او نميگرفتند را از من ميگرفتند. همين كارهاي او هم در آخر به اينجا ختم شد كه این بلا را سر ما و خودش بیاورد.
هنوز باورم نميشود.ماجراي آن روز چهارشنبه سوري هنوز كابوس من و خانوادهام است. آخر سال 83 و عيد 84 روزهاي بد و سنگيني را من و خانوادهام پشت سر گذاشتيم. هر روز براي ما نبودن پويان سخت بود و همچنان هم سخت است.
زمان مرگ پويان من سر فيلمبرداري چهارشنبهسوري بودم و دقيقا در همان روز چهارشنبهسوري، يعني 25 اسفند سال 83 فوت كرد. وقتي خبر را دادند نميدانم چطور تا خانه رفتم. اما بعد از آن و وقتي مراسم تمام شد، دوست داشتم كه خيلي سريع و به طورخود خواسته سر خودم را با بازي در فيلم گرم كنم و دوباره به گروه پيوستم.
در حقيقت يك هفته سر كار نرفتم كه سه روز آن، سه روز اول عيد بود كه در هر صورت و بدون هيچ اتفاقي هم آن سه روز تعطيل بود. در واقع من به خاطر اين حادثه فقط 4 روز كار را متوقف كردم. بعد از اينكه به كار بازگشتم حس كردم اين يك هفته براي من حكم چهل روز را داشته و خيلي دير گذشته.
خوشبختانه هيچكس با من مثل عزادارها صحبت نميكرد و فضا هم سنگين نبود، مثل قبل دوستانه بود، شايد چون بچهها هم در اين يك هفته مدام با من همراه بودند و در تمام مراسم حضور داشتند. اميدوارم براي هيچ خانوادهاي اين اتفاق نيفتد. چون اينگونه اتفاقات واقعا وحشتناك است و هيچ وقت هم هضم نميشود.
شايد كسي كه هيچ وقت نتواند با اين مسئله كنار بيايد مادرم است. البته نميتوان گفت كه اين اتفاق براي چهكسي سختتر بوده! اگر روزی تصمیم بگیرم تنها پیام اخلاقی زندگی ام را به جوانها بدهم (چون از پیام دادن خوشم نمی آید) می گویم تا جایی که می توانید خوش بگذرانید شلوغ کنید. الان وقتش است... اما با آتش بازی نکنید، با خطر. نه به خاطر خودتان، به خاطر ما، خواهرها.
لینک کپی شد
نظر شما