- روایت CNN از نتیجه حمله ریزپرنده ها به پایگاه شکاری اصفهان (تصویر)
- حضور خاتمی، سیدحسن خمینی، جهانگیری و علی دایی در مراسم ترحیم همسر مهرعلیزاده (تصاویر)
- سی ان ان: حملات مستقیم اسرائیل و ایران به یکدیگر، پایان یافته است
- واکنشهای بین المللی به حادثه اصفهان: عمان محکوم کرد / چین، انگلیس، فرانسه و... موضع گیری کردند
- عضو دفتر رهبری: برخی مسئولان بدلیل کارهای بیقاعده در زمینه حجاب تذکر گرفتند
- ادعای خبرساز صداوسیما درباره انفجارهای امروز
- امیر میهندوست: تکذیب پرواز ریزپرنده در اصفهان/ پدافند به شئ مشکوک شلیک کرد
- لحظه هدف قرار گرفتن چند ریز پرنده در آسمان اصفهان (ویدئو)
- جزئیات صدای انفجار در اصفهان / مقام آمریکایی: از گزارشهایی دربارهی حمله اسرائیل به داخل ایران مطلعیم/ فعال شدن پدافند هوایی ایران در آسمان چند استان کشور/ ارتش: هیچ خسارتی نداشتهایم / شبکه خبر: ریزپرنده ها توسط «عوامل نفوذی» از «داخل کشور» پرواز داده شده است
سازندگى- جانکری، ترجمه و تلخیص: علیرضا مسعود؛ ایران به اندازه کافی اورانیوم غنی شده در اختیار داشت که اگر به دنبال ساخت سلاح میرفتند، برای ساختن هشت الی ده بمب اتمی کافی بود. ایران اگر میخواست به سوی تولید سلاح اتمی برود دو یا سه ماه بیشتر زمان احتیاج نداشت. بسیاری از متحدان قدرتمند ما در منطقه به طور مستمر در حال لابی بودند تا آمریکا تاسیسات اتمی ایران را بمباران کند. برای سالها، نخستوزیرها، پادشاهان و رؤسای جمهور منطقه در حال بحث با آمریکا بودند که این کشور باید حمله پیشگیرانهای را در این رابطه انجام دهد. اگر قرار بود تا آمریکا یک حمله یکجانبه دیگر را در خاورمیانه انجام دهد باید اطمینان حاصل میکرد که پیش از آن تمام راههای ممکن دیپلماسی را امتحان کرده باشد.
ما در خلال این سالها آموختهایم که آمریکا و ارزشهایی که ما آنها را نمایندگی میکنیم هنگامی که برای ساخت یک جبهه پشتیبانی، صبر پیشه کنیم، قدرتمندتر خواهند بود. این کاری بود که جورج بوش در جنگ خلیج فارس و همچنین آمریکا در استراتژی شکست داعش انجام داد. با تمام مشکلاتی که وجود داشت اوباما و تمام تیم امنیت ملی ما به این نتیجه رسیدند که توافق با ایران بر سر برنامه هستهای آسانتر است و ما باید بر سر آن با ایران به یک توافق دست پیدا کنیم. زمانی که من و ظریف در اتاق کوچک سازمان ملل قرار گرفتیم این مساله در صدر افکار من بود. این جلسه برای یک تبادل نظر سریع طراحی شده بود. من و جواد در این اتاق بسیار کوچک به مدت تقریبا یک ساعت با یکدیگر صحبت کردیم.
من پیش از این، تا جایی که امکان داشت از دوستان و همکاران خود که با ظریف در سازمان ملل همکار بودند، برای شناخت او استفاده کرده بودم. مشخص بود که او نیز مشابه کار من را انجام داده بود و از عمانیها و دیگر مواردی که من در منطقه درگیر آنها بودم استفاده کرده بود. من به سرعت تحت تاثیر فصاحت زبان انگلیسی جواد قرار گرفتم. تحصیلات او در آمریکا و سالهایی که به عنوان نماینده دائم ایران در سازمان ملل متحد خدمت میکرد برای او بستر گستردهای از شناخت سیاست آمریکا را فراهم کرده است. او بسیار تحصیلکرده، پرمطالعه و باهوش بود و همچنین سخنگوی رسمی حکومت ایران بود که با آن مشکلات زیادی داشتیم. ما در ابتدا در رابطه با مسائل مختلفی با یکدیگر صحبت کردیم، از سنا تا زندگی در ایران و خانواده من و...، بعد از آن سراغ بحث اصلی رفتیم و من برای او توضیح دادم که دولت آمریکا اگرچه در این رابطه جدی است اما عجلهای برای رسیدن به یک توافق با ایران بر سر برنامه اتمی این کشور ندارد. اگر توافقی نشود بهتر از آن است که توافق بدی انجام دهیم و این مسئله حیاتی است که ایران به قواعد سازمان انرژی اتمی پایبند باشد وگرنه ما وقت خود را تلف کردهایم.
او به من اظهار کرد که ایران برای توافق با آمریکا مستاصل نیست و سپس به فتوایی اشاره کرد که در سال ۲۰۰۳ منتشر شد و بیانگر این موضوع است که ایران به دنبال سلاح اتمی نیست. باور من این بود که ما به یک توافق بینالمللی مستحکمی نیاز داریم که در تاریخ بینظیر باشد. این مساله فهم شده بود که هر کدام از ما خطوط قرمزی را داریم که از آنها رد نخواهیم شد اما برای پیشرفت این موضوع تمام تلاش خود را خواهیم کرد. ما در رابطه با اهمیت حفظ حریم خصوصی صحبت کردیم و این امر مشخص شد که از ابتدا روابط میان ما یکی از ضروریترین ابزارها برای موفقیت در این مسیر است و به همین دلیل نیز احتیاج به یک خط مستقیم برای ارتباط با یکدیگر در مواقع ایجاد تنش داریم. بدینترتیب ما در همین جلسه اول متعهد شدیم که کار خود را به دور از فضای افکار عمومی و رسانهها انجام دهیم.
رسانه ها در همان زمان گمانه زنیهایی را داشتند که من و ظریف ممکن است با یکدیگر در آن روز دیدار و مذاکره داشته باشیم چراکه در برنامه هر دوی ما بود که در جلسه عمومی ۱+۵ شرکت کنیم. این اولین بار بود که دیپلماتها و مقامات ارشدی از این کشور در حد وزیر خارجه در جلسه ۱+۵ شرکت میکردند. من و ظریف به خوبی از حساسیت رسانهها و تمرکز آنان بر این مساله آگاه بودیم. بعد از چهل سال تلاش برای دوری از یکدیگر، این دیدار باعث شده بود تا این مساله قدری کمرنگتر شود.
رسانه ها از این اولین دیدار من و ظریف به عنوان فصل جدیدی در رابطه ایران و آمریکا یاد کردند اما دیالوگهای ملی ما پیش از این شروع شده بود. در ماه می سال ۲۰۱۱ زمانی که من هنوز رئیس کمیته روابط خارجی سنا بودم، به فرستاده سلطان قابوس معرفی شدم مردی با نام سالم الاسماعیلی. زمانی که ایرانیان سه کوهنورد آمریکایی را به اتهام جاسوسی بازداشت کردند، اولین باری بود که من به یاد سالم افتادم. زمانی که یکی از این کوهنوردان آزاد شد، نقش سالم در رسانهها پررنگ شده و نامی از او به میان آمد. ماهها پس از آزادی یکی از کوهنوردان دو نفر دیگر همچنان در بازداشت بودند و از آنجایی که ایران و آمریکا هر دو از مواجهه مستقیم در این رابطه با یکدیگر اجتناب میکردند، سلطان قابوس و سالم به عنوان میانجیگرهای دوفاکتو میان دو کشور وارد عمل شده بودند.
سالم در رابطه با این مساله درخواست دیداری رودررو با من در واشنگتن کرد و در همان پنج دقیقه اول دیدار متوجه شدم که اراده و قصد سالم چیزی فراتر از مساله این دو کوهنورد است. بعد از چند وقت و به لطف تلاشهای سلطان قابوس، دو کوهنورد دیگر آمریکایی نیز آزاد شدند اما نظر من و بسیاری از افراد تیم دولت اوباما و همچنین شخص رئیسجمهور بر این بود که سلطان قابوس توانایی و جدیت خود را در ارتباط موثر با ایرانیان اثبات کرده است. حالا وقت آن رسیده بود که از این مساله در رابطه با جدایی رخ داده میان آمریکا و ایران و تلاش برای مذاکره بر سر یک توافق جامع بر سر مساله اتمی این کشور استفاده شود و در همین راستا من در اغلب اوقات به صورت تلفنی با سالم صحبت کرده و مسائل مختلفی را با یکدیگر بحث میکردیم. هنگامی که کار به جایی جدی رسید من معتقد بودم که باید برای یک دیدار دو جانبه با سلطان قابوس به عمان سفر کنم و اوباما نیز این طرح را پذیرفت اما من عنوان کردم که ما به یک شخص دیگر نیز برای اضافه شدن به این تیم و در جریان این طرح قرار گرفتن، نیاز داریم و آن کسی نبود جز هری رید. من برای هری توضیح دادم که چقدر سفر من به عمان مهم است و ترتیبی دادم که او با سالم نیز صحبت کند و برای همین امر، مسئولیت سنا را به او واگذار کردم تا در غیبت من مشکلی پیش نیاید.
سپس تنها تعداد معدودی از مشاوران من نیز در جریان کامل داستان قرار گرفتند تا این سفر نهایتا انجام شود. میدانستیم که رسانهها به غیبت من در سنا توجه خواهند کرد اما مشاوران بر این باور بودند که سفر مهمتر است و داستان غیبت سنا در ظرف مدت ۴۸ ساعت فروکش خواهد کرد. از مسقط به واشنگتن بازگشتم و همچنان سوالات بیپاسخ زیادی را داشتیم اما درنهایت اوباما پذیرفت که بستری واقعی برای صحبت با ایران مهیا شده است و رد و بدل شدن پیامها از طریق مسقط فایده زیادی نخواهد داشت چراکه درنهایت باید رو دررو با ایرانیها صحبت و مذاکره کنیم. من ۳ژانویه ۲۰۱۲ به مسقط بازگشتم تا با سلطان قابوس در رابطه با مسیر احتمالی ایجاد دیالوگ موثر با ایرانیان صحبت کنم.
بسیاری از اعضای شورای امنیت ملی با ایجاد کانال از طریق عمانی ها موافقت کردند. تلاشها برای این امر ادامه داشت و به لطف موضع رهبری ایران در جدی دانستن کار دیپلماتیک، بسیاری از گرهها باز شد. با گذر زمان، فرصت بیشتر از دست میرفت و اوباما نیز این سیگنال را به ایران فرستاد که آماده مذاکره و توافق با ایران است و این کشور میتواند با محدودیتهایی به غنیسازی خود نیز ادامه دهد. آمریکا در تلاش بود تا سرزنش باقی اعضای جهانی را نیز برای از دست رفتن چنین فرصتی برای حل مشکلات، اعلام کند و آنان را نیز در این امر شریک بداند. با کمک عمانیها، ما نشست دیگری را با ایرانیان برنامهریزی کردیم. من به شدت از بیل برنز برای به عهده گرفتن رهبری تیم آمریکا در این مذاکرات دفاع میکردم.
شرکت او در این دیدار باعث میشد تا دو چیز مشخص شود: اول آنکه آمریکا تا چه حد برای انجام این مذاکرات و توافق با ایران جدی است و دوم تشویق ایرانیان برای شرکت در مذاکرات در سطوح بالای دولتی. اوباما اصرار داشت تا این مذاکرات بعد از قسم یاد کردن من به عنوان وزیر خارجه انجام شود چراکه مشخص شود آمریکا در این مسیر متحد است. من اول فوریه ۲۰۱۳ قسم یاد کردم و بیل و باقی تیم نمایندگی آمریکا در اوائل ماه مارس راهی عمان شدند. این پروسه در ژوئن ۲۰۱۳ به دلیل انتخابات ریاستجمهوری در ایران متوقف شد. هنگامی که کاندیدای میانه رو، حسن روحانی، انتخاب شد ما اراده بیشتری را برای ادامه این مسیر پیدا کردیم.
روحانی در کمپینهای خود از ترمیم رابطه ایران با جامعه جهانی صحبت کرده بود و در گذشته نیز به مدت ۱۶ سال در شورای عالی امنیت ملی ایران بود و همین امر منجر به اطلاع کامل او از مذاکرات پیشین شده بود. همچنین انتخاب محمدجواد ظریف به عنوان وزیر خارجه نیز امیدبخش بود چراکه شهرت او هنگامی که نماینده دائم ایران در سازمان ملل متحد بود، بر همگان آشکار بود و شخصیت شناخته شدهای محسوب میشد. او قواعد بازی بینالمللی را به خوبی میدانست. او مدت زیادی را در آمریکا گذرانده بود و هم انگلیسی را بسیار خوب صحبت میکرد و هم با فرهنگ آمریکا آشنایی داشت. با انتخاب روحانی، بیل سفر دیگری را در ماه آگوست به عمان انجام داد. من شبهنگام با بیل صحبت کردم و او خبر از تغییر لحن و فضای مذاکرات به صورت بنیادین داد. برای اولین بار بود که تیم نمایندگی آمریکا به این نتیجه رسیده بودند که ایران اراده آن را دارد که این موضوع دچار پیشرفت و حرکت به سمت جلو شود.
وقت آن رسیده بود تا به کانالهای دیگر خود اطلاع دهیم که ما در جلسات مخفیانه با ایران به پیشرفت مذاکرات رسیده ایم. وندی شرمن همان زمان به من گفت که هیچکس از این خبر شوکه نشد اما علت انفعال آنان نه بحث مخفیانه بودن این مذاکرات بلکه فهم مشترک از دلیل مذاکره با ایران بود. ما پیش از این نیز انتظار واکنش بسیاری از کشورها را در این رابطه داشتیم اما من با تمام وجود باور داشتم که آمریکا مسیر درست را انتخاب کرده است و از سوی مقابل نیز این اعتماد به وجود آمد که آمریکا به دنبال تخریب مذاکرات نیست و اراده جدی برای انجام توافق با ایران و همچنین احترام بلاشک برای مواضع آنان را دارد. ما در ابتدا به دنبال یک توافق کوتاهمدت مشترک بودیم تا زمان لازم برای مذاکرات در راستای توافق بلند مدت ایجاد شود.
یکی از مهمترین مسائل برای ایران، بحث تحریم های این کشور بود و ما میدانستیم که با این بحث روبه رو خواهیم شد پس باید برنامهای را برای این مسئله از پیش تعیین میکردیم که به نحوی مسئله تحریم های ایران را در ازای توافق اتمی کاهش دهیم. در اوائل نوامبر زمانی که اجلاس ۱+۵ در حال آماده شدن برای برگزاری بود وندی شرمن به من گفت که فکر میکنم که زمان آن رسیده تا من نیز در ژنو شرکت کنم تا بتوانیم این توافق کوتاهمدت را انجام دهیم. پیش از این هیچ کس از موضعگیری فابیوس، وزیر خارجه فرانسه اطلاع نداشت اما فابیوس به یکباره و بدون هماهنگی، صحبت کردن خود را با رسانه ها متوقف و به رادیو فرانسه گفت که این کشور توافق بد را نخواهد پذیرفت.
همه شوکه شده بودیم چراکه انتظار داشتیم تا فابیوس با من یا هر کدام از اعضای تیمهای خارجی این مسئله را مطرح کند یا به هر ابزار دیگری این پیام را به منتقل کند اما او یکراست سراغ افکار عمومی رفت و این موضوع را در سطح جهان و علنی مطرح کرد. من از فابیوس خواستم تا من را در اتاقم در هتل ملاقات کند او هیچ نظر خاصی نداشت و ناامید بود و من بعدها فهمیدم که در دیدار بعد از ظهر همان روز با ظریف نیز او همینگونه بود. فابیوس به عنوان یک دوست نزدیک و همچنین یکی از مذاکرهکنندگان اصلی، این مسئله را برای عموم مردم فاش کرد که میان تیم ما در این طرف میز، اختلافنظرهایی وجود دارد و همین امر نیز باعث شد تا به این نتیجه برسیم که ما توافق کوتاهمدت را ترک نخواهیم کرد و به همین دلیل نیز اوباما در پیام خود مطرح کرد که مهمترین اولویت امروز، حفظ یکپارچگی ۱+۵ و دستیابی به یک توافق و احترام به آن است.
بدینترتیب ما در کنار فرانسه و دیگر همتایان خود قرار گرفتیم و اعلام کردیم که شکاف میان ایران و آمریکا زیاد است و ما به خانه برمیگردیم و چند هفته بعد دوباره تلاش خواهیم کرد. من در راه فرودگاه ژنو با فابیوس صحبت کردم تا یکدیگر را در هفتههای بعد ملاقات کرده و شکاف ایجادشده میان خودمان را ترمیم کنیم و این مسئله را به او یادآور شدم که در مصاحبه با رسانهها احتیاط بیشتری کند و سپس سوار هواپیما شده و به کشور بازگشتم.
از این تاریخ به بعد من تمرکز خود را بر روی فرانسه قرار دادم. تیم آمریکا بعد از دیدار با ظریف، پیشنویس توافقی را برای من آوردند که متخصصین تکنیکی ما بر روی مفاد آن متفاهم شده بودند. تیم نمایندگی آمریکا روی این توافق به نتیجه رسیده بود و به سرعت نیز کنفرانس خبریای را برای اعلام و نمایش این توافق برنامهریزی کرد. ساعت سه صبح روز یکشنبه بود و ما همچنان در حال مذاکره در هتل بودیم. من در گوشهای از اتاق مشغول صحبت تلفنی با سوزان رایس و تعریف و توضیح وقفه به عمل آمده و همچنین تغییرات ایجاد شده در توافق بودم. بیل نیز در اتاق بغل در حال صحبت با همتای خود، مجید تختروانچی از طریق کانالی محرمانه بود.
در نهایت در ساعت چهار صبح، یکی دیگر از اعضای هیات نمایندگی آمریکا را که ساعتی پیش به خواب رفته بود بیدار کرده و به رسانهها نیز اعلام کردیم که کنفرانس خبری در راه است. هنگامی که سالن برای کنفرانس آماده میشد، هلگا اشمیت، تماسی از عباس عراقچی دریافت کرد مبنی بر اینکه طرف ایرانی تمایل دارد تا چهار نکته دیگر را نیز در این توافق بگنجاند. هلگا، تلفن را به وندی شرمن داد و او خطاب به عراقچی عنوان کرد که « عباس، امتیاز بیشتری برای گنجانده شدن در کار نخواهد بود. در این زمان باقی وزرای خارجه بیدار شده و در مسیر سالن کنفرانس هتل هستند و این مساله تمام شده است».
عباس متوجه شد و بالاخره در نهایت توافق اولیه اعلام شد. پس از انجام این کنفرانس من به سمت آمریکا بازگشتم از ۲۰ ژانویه ۲۰۱۴ توافق برجام وارد فاز اجرایی شد. در ازای شروط اتمی پذیرفته شده ایران در این توافق ما نیز باید شروط آنان را اجرا میکردیم که در یک مورد مقدار ۴ میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار پول این کشور را که در بانکهای آمریکایی توقیف شده بود آزاد کردیم. این توافق باعث شد تا انتقادات از همه کشورها در رابطه با نقصان آن مطرح شود و این موضوع باعث شد تا به نظر برسد که دور دوم گفتگوها نیز در راه خواهد بود. در این زمان من از یک سو در ارتباط مستمر با تیم نمایندگی آمریکا به رهبری وندی شرمن بودم و از سوی دیگر با همتایان بینالمللی خود نیز در همین ارتباط در تماس بودم.
اشتون، جواد و من دیدارهای سه جانبهای را با یکدیگر داشتیم و بعدا این دیدارها به دیدارهای دوجانبه میان من و جواد تبدیل شد. عمانیها نیز گاه به گاه به عنوان میانجی در این رابطه پدیدار میشدند. ما به دنبال آن بودیم که شکافهای موجود میان روابط را کاهش دهیم اما در همین حال تنشها روز به روز بر سر این ماجرا در حال افزایش بود. در ماه نوامبر من برای شرکت در جلسه برنامه ریزی شده راهی چین بودم که یک توقف هم در عمان برای دیدار با جواد و تیم او داشتم و امیدوار بودم که یک دیدار دونفره و رودر رو بتواند مقداری از تنشهای ایجاد شده بکاهد.
دیدارهای ما معمولا بسیار چالشی بود اما هر دو تیم بر رفتار خود کنترل داشته و با آرامش و احترام با یکدیگر صحبت میکردند اما در آن هفته اولین باری بود که ما دو نفر در پشت میز بر سر هم فریاد میکشیدیم و صبر خود را از دست داده بودیم اما این مساله آخرین بار نبود. زمان کوتاهی بعد از آنکه من به وین رسیدم مشخص شد که زمان بیشتری برای این مذاکرات احتیاج است. حالا ما خودمان را برای یک چالش دیگر آماده میکردیم که توضیح آن مقداری سخت بود. در انتخابات میاندورهای سال ۲۰۱۴، سنا به دست جمهوریخواهان افتاد. برداشتن تحریمهای جدید طولانیتر بود و زمانی برای این کار نداشتیم. هر تعلل ممکن بود سرنوشت مشروعیت توافق و مساله برداشته شدن تحریمها را به هوا برد. ما قرار نبود که کل طول عمر خود را پشت میز مذاکرات بنشینیم.
سلطان قابوس در دیدار بعدی از اهمیت احترام دو طرفه صحبت کرد و من هم به تیم خود گفتم که از نظر من جواد یک مذاکرهکننده قوی است و تیم او نیز به سختی تیم ما کار میکند تا به نقطهای بهتر رفته و توافق بهتری را داشته باشیم و برای همین امر باید مورد تقدیر قرار بگیرند. ادامه کار ما به سال ۲۰۱۵ کشیده شد و هرچه به موعد مقرر توافق نزدیک میشدیم، تنشهای ما نیز بیشتر و بیشتر و صدایمان بلندتر و بلندتر میشد و در همین راستا نیز انتقادات از ما بیشتر و بیشتر مطرح میشد. در نهایت ما در ۲۶ مارس ۲۰۱۵ به لوزان سوئیس رسیدیم تا توافق سیاسی وعده داده شده را نیز اعلام کنیم. تمام کشورهای ۱+۵ و ایران در اتاقهای هتل، دفترهای کار مختص به خود داشتند.
میان متخصصان انرژی اتمی و حقوق بینالملل تا متخصصان تحریم، دیدارهای جداگانهای با همتایان بینالمللی خود در اتاقهای هتل انجام میشد. دوران سختی بود و همه صدای تیک تاک ساعت را بلند و واضح میشنیدند. ما همچنین در ارتباط مستمر با واشنگتن بودیم و برخی از اعضای تیم نیز به دنبال آن بودند تا متخصصان شبکه اینترنتی واشنگتن، بتوانند کانالی امن را برای ویدئوکنفرانس با واشنگتن ایجاد کنند. شیوه تصویری یکی از موثرترین متدهایی بود که من تا الان تجربه کرده بودم. اوباما به صورت شفاف و واضح رهبری تیم را برعهده داشت و در هر مرحله از توافق به خوبی او را از مسائل اتفاق افتاده مطلع میکردیم.
ما ماه مارس را برای موعد نهایی این مساله انتخاب کرده بودیم و وزیر امور خارجه چین از این بابت خوشحال بود اما او نباید به کنگره کشورش در رابطه با این توافق جواب پس میداد اما ما از نظر زمانی در مضیقه بودیم و سناتورهای جمهوریخواه درصدد بودند تا با ورود به کنگره در اولین اقدام، تحریمهای ایران را بازگردانده و آن را بسط دهند. ما هر شب را تا پاسی از شب مشغول کار بودیم و تنها دو یا سه ساعت میخوابیدیم و یک شب تا ۹ صبح بدون وقفه کار کردیم و سپس مقداری استراحت کرده و پس از آن فورا به میز مذاکره بازگشتیم. در یکی از همین مذاکرات در نهایت به توافق رسیدیم و برای استراحت و سپس کنفرانس خبری آماده میشدیم اما جواد ناگهان فریاد زد که یه لحظه صبر کنید، این سند برای پخش عمومی نیست. نمیتوانستم چیزی را که میشنوم باور کنم. به ظریف پاسخ دادم که ۱۸ ساعت برای واژه واژه این سند وقت صرف شده است، البته که برای پخش عمومی است. روز بعد به دیدن او رفتم و این واقعیت را برای او توضیح دادم که باید فکت شیت را منتشر کنیم وگرنه بدون دستاورد باید به کشورهای خود بازگردیم. پس از آن ظریف قبول کرد و در پاسخ گفت که خواهش میکنم مراقب کلمات خود باش و این مساله را شفاف کن که این سند، یک توافق بوده است وگرنه پیشرفت کار سخت خواهد شد.
من نیز درخواست او را پذیرفتم و در کنفرانس خبری سعی کردم واژههایی را به کار ببرم که مترادف توافق است و نه اجبار. به عنوان مثال مدام از «ایران پذیرفته است که ...» به جای «ایران باید ...» استفاده میکردم. در نهایت زمان موعود فرا رسید و جمهوریخواهان از همان ابتدا شروع به حمله به این توافق کردند. سال ۲۰۱۵ به ۲۰۱۶ تغییر کرد و آژانس برای اولین بار در پی آن بود تا پایبندی ایران را تایید کرده و من نیز باید برای امضاء اسناد مربوطه در ۱۶ ژانویه، به دیدار جواد و دیگر افراد بروم. صبح روز پیش از ۱۶ ژانویه، قرار بود تا پول ایران را به این کشور منتقل کنیم اما به دلیل اینکه تحریمهای ما عملا این مساله را بلوکه کرده بود مجبور به آن شدیم که بخشی از این مبلغ را به صورت نقد پرداخت کنیم که همین امر منجر به ایجاد بسیاری از تئوریهای توطئه و توهم شد.
سیل مشکلات در حال خراب شدن بر سر ما بود. ساعتی بعد مشخص شد که هواپیمای سوئیسی که قرار بود زندانی آمریکایی را از ایران به بیرون منتقل کند، نتوانسته است مجوزهای لازم را برای پرواز از آسمان کشورهای مختلف کسب کند. سه کشور به این هواپیما اجازه رد شدن از آسمان خود را از ترس نقض تحریمهای آمریکا نداده بودند. این مساله باعث شد تا ما با تماسهای مختلف با این کشورها عنوان کنیم که این هواپیما از تهران حاوی مسائل انساندوستانه است و ما به عنوان مقامات آمریکایی دستور میدهیم که باید مجوزهای لازم را برای رد شدن این هواپیما از آسمان حوزه حاکمیت خود صادر کنید.
در میان صحبتها و مذاکرات برجامی ما به صورت مکرر حوادث و مسائلی پیش میآمد که باعث تنشزایی در این روابط میشد. در وین ما به دنبال نهایی کردن متن برجام بودیم و موگرینی نیز برگهای را دریافت کرد که حاوی سوال وزیر امور خارجه فرانسه پیش از امضای این توافق بود. این عجیب بود چراکه او همواره اسناد را امضاء کرده بود اما به یکباره همان عادت نگرانی آخرین لحظه بر او مستولی شده و خواستار پاسخ به این سوال خود پیش از امضای این سند شد.
این موقع اما موقعیت اصلا مناسبی برای انجام تاخیر نبود چراکه جواد نیز از سویی در فشار اعلام این توافق و پایبندی بود و هرگونه تاخیر در این امر میتوانست به ضرر تمام کشورها منجر شود. از سوی دیگر تیم ایران بر این فرض بود که ما عمدا در حال ایجاد تاخیر و عقب انداختن این اعلام پایبندی بودیم. اعصابها به شدت خرد شده بود و موگرینی در تلاش بود تا با آرامش فابیوس را راضی کند. من هرچه بیشتر نگران وقت بودم و در همین حال موگرینی و جواد را به اتاق خود دعوت کردم و فابیوس را نیز به آنجا خواندم. هر سه ما شروع به صحبت با فابیوس کردیم تا بتوانیم او را راضی کنیم اما در نهایت جواد خطاب به او مطرح کرد که ما یک توافق انجام دادیم درست است؟ فابیوس نیز در جواب پاسخ داد بله. فابیوس راضی شد و زمانی که موگرینی و جواد اتاق را ترک کردند من به امضای دستور لغو تحریمهای مرتبط با مساله اتمی ایران پرداختم.
چند سال کار مستمر پیچیده و طولانی برای دستیابی به یک توافق در نهایت جواب داد و توانستیم به توافق نسبتا خوب دست پیدا کنیم که شورای امنیت سازمان ملل نیز آن را تایید کرده است. الان سالها از این توافق گذشته است و من همچنان از آن دفاع میکنم چراکه معتقد هستم دستاوردهای زیادی داشته است و از نظر من توافق بسیار خوبی بود.
مخاطبان گرامی : به شما عزیزان پيشنهاد مى كنيم "مطالب پیشنهادی" زير را هم مطالعه كنيد:
لینک کپی شد
نظر شما