- عربستان «با این دختر» برای اولین بار در مسابقه دختر شایسته جهان شرکت میکند (عکس)
- کاظم صدیقی فردا در این مراسم سخنرانی می کند + تصویر
- تصاویر جنجالی مجری زن تلویزیون باکو در کنار سفیر ایران و در محل سفارتخانه / عکس
- مراسم ترحیم زهرا شجاعی با حضور سیدمحمد خاتمی (عکس)
- آیا افغانستانی های مقیم ایران، تابعیت می خرند؟
- خدا کند این کار رئیسی، زاکانی و نمایندگان انقلابی برای خدا باشد! (عکس)
- درخواست مشترک سردار سلیمانی و فرماندهان سپاه از روحانی که عکس آن عمل شد!
- مرگ جو لیبرمن، سناتور ضدایرانی آمریکایی
- اتفاقی که پایان حیات سیاسی قالیباف را رقم زد!
- قرائی مقدم: کوچک شدن طبقه متوسط؛ مهمترین تغییر اجتماعی سال ۱۴۰۲/ جامعه ایران دیگر یک جامعه سنتی نیست
استاد دانشگاه تهران در سازندگی نوشت:
این روزها خبری در شهر پیچیده است. میگویند حکم آقای سعید مرتضوی برای اجرا صادر شده اما قوه قضاییه او را پیدا نمیکند. سخنگوی محترم قوه قضاییه گفته است: «حکم جلب او صادر شده ولی متأسفانه هنوز گیرش نیاوردهاند.» به بیان سادهتر اینگونه است که قاضی مرتضوی را قوه قضاییه، نمیتواند پیدا و تسلیم زندان برای اجرای محکومیتش کند.
متأسفانه افکار عمومی این موضوع را که سعید مرتضوی گم شده یا قوه قضاییه و نهادهای نظارتی نمیتوانند او را پیدا کنند، باور نمیکند. فردی در نظام قضایی ما دادستان و قاضی بوده؛ یکی از برجستهترین و بالاترین مقامات قضایی کشور را عهدهدار شده؛ برای او پرونده قضایی تشکیل شده؛ در آن پرونده محکوم شده و اکنون باید خود را برای اجرای قانون معرفی کند اما ناگهان غیب شده و هیچ اثری از او نیست. این موضوع باورپذیر نیست.
مورد قاضی مرتضوی، مبین بسیاری از واقعیتهای تلخ در ایران است. البته این اغماض درباره سعید مرتضوی وجود ندارد. او و امثال او که برحسب میل و اراده سلبی خود رفتار میکنند و قانون و مقررات برایشان شأن و اعتباری ندارد، تنها نیستند.
البته آقای مرتضوی در دهه۷۰ و بخشی از دهه۸۰ و در زمانی که در جایگاه یکی از عالیرتبهترین قضات کشور مسئولیت برخورد با مطبوعات، اهلقلم، نویسندگان و اهل تفکر و اندیشه را داشت، دقیقاً همینگونه که امروز رفتار میکند، رفتار میکرد. او قانون را بازیچه دست و امیال خودش کرده بود. بسیاری از اصحاب قلم که در دهه۷۰و۸۰ در مطبوعات فعالیت داشتند، خاطرات و موارد زیادی از اینکه چگونه قاضی مرتضوی با رفتارش عملاً قانون و قضاوت را به بازی گرفته بود، نقل میکنند. شکایات و مطالب فراوانی از اینکه چگونه با اشاره قاضی مرتضوی روزنامهها، هفتهنامهها و ماهنامهها توقیف و مسئولان دفاتر روزنامهها با حکم او بازداشت شدند، مطرح شده و میشود.
امروز نیز هیچکس در قبال عملکرد قاضی مرتضوی پاسخگو نیست؛ آن روزها هم نه هیچ بخشی از قوه قضاییه و یا مجلس شورای اسلامی و یا دیگر نهادهای حکومتی سرسوزنی نسبت به عملکرد قاضی مرتضوی واکنش نشان ندادند. گویی مملکت، ملکِ طلق قاضی مرتضوی بود و بهطور واقع او در آن روزگاران صرفنظر از اینکه قانون چه نوشته و چه گفته یا نگفته هر حکمی میخواست صادر میکرد.
با کمال تأسف باید گفت، قاضی مرتضوی همین رفتار را با بازداشتیها و متهمان اعتراضات سال۸۸ انجام داد که حاصل آن کشته شدن چهار جوان و عزادار شدن خانوادههای آنها بود.
اما این کارنامه نامطلوب، مانع ادامه فعالیت او نشد و مرتضوی در سازمان تأمین اجتماعی به دستور آقای احمدینژاد، رئیسجمهور وقت قرار گرفت. همانگونه که در برخورد با مطبوعات و اهلقلم و اندیشه، معترضان سال۸۸، قانون برایش معنا و مفهوم نداشت، در جایگاه ریاست سازمان تأمین اجتماعی نیز چندان قانون برایش ملاک عمل قرار نگرفت.
حال بحث بر سر آن نیست که مرتضوی اکنون کجاست؛ بلکه سؤال بنیادیتر این است که چگونه قاضی مرتضوی و مرتضویها میتوانند تا این حد نفوذ و قدرت داشته باشند؟ افرادی که گم میشوند و کسی را یارای پیدا کردن آنها را ندارد؟ این عجیب است.
لینک کپی شد
نظر شما