- انتقاد عباس عبدی از رئیسی: نمی شود کسی را به نام سلطان سکه بگیرید و سریع اعدام کنید، ولی نوبت وزیر خودتان که می رسد همه چیز غیرشفاف شود!
- کنایه مهاجرانی به علم الهدی: امیدوارم با کاروان طلاب به زیارت فردوسی برود/ ای کاش کفگیر ایشان زودتر به ته دیگ میخورد
- ایران و آمریکا سه شنبه به صورت غیرمستقیم در عمان مذاکره کردند
- همه دلیل برهنگی آن زن را دیدند، ولی وزیر در دوربین نگاه کرد وگفت؛ آن خانم خودش را لخت کرد!
- مچ گیری از علم الهدی به واسطه مواضع متناقض درباره سیل در دولت های روحانی و رئیسی! + تصاویر
- اگر این سخن درست باشد باید وزیر کشور برکنار شود!
- استفان والت تحلیل کرد؛ روزی که ایران به بمب اتم دست یابد چه اتفاقی رخ خواهد داد؟
- پلیس: ۲۶۱ عضو شبکه شیطان پرستی در شهریار دستگیر شدند
- اظهارات عجیب علم الهدی درباره سیلی که تاکنون 8 قربانی در مشهد گرفته
علی لاریجانی جزو معدود مقامات باکلاس جمهوری اسلامی است. موقر است؛ تحصیلکرده است؛ با متفکران و فلاسفه، بخصوص در سالهای قبل از مسوولیتش مراوده داشته؛ در خانوادهای محترم و مومن بار آمده، حتی در روزگار جوانی هم اهل تندروی و بگیر و ببند نبوده، به نسبت دیگر مسوولان خوشلباس و خوشقیافه است، شمرده شمرده و فکرشده حرف میزند، به تناسب ارسال مثل میکند، پا بدهد مطایبه میکند، حتی در مشاجره نیز جانب ادب را فرونمیگذارد.
علی لاریجانی جزو معدود مقامات باکلاس جمهوری اسلامی است. موقر است؛ تحصیلکرده است؛ با متفکران و فلاسفه، بخصوص در سالهای قبل از مسوولیتش مراوده داشته؛ در خانوادهای محترم و مومن بار آمده، حتی در روزگار جوانی هم اهل تندروی و بگیر و ببند نبوده، به نسبت دیگر مسوولان خوشلباس و خوشقیافه است، شمرده شمرده و فکرشده حرف میزند، به تناسب ارسال مثل میکند، پا بدهد مطایبه میکند، حتی در مشاجره نیز جانب ادب را فرونمیگذارد.
سیدعلی میرفتاح در سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت: بر این فضیلتها اضافه میکنم که صاحب تجربههای گرانقدر نیز هست. او معاون وزیر بوده، وزیر بوده، رییس صدا و سیما بوده، دبیر شورای عالی امنیت ملی بوده و از همه اینها مهمتر دوازده سال رییس مجلس شورای اسلامی بوده و سرد و گرم روزگار را به خوبی و از ارتفاعی دیگر چشیده است. حوادث و اتفاقات او را پختهتر کرده و به تعبیری که خود در مصاحبه دیروزش به کار برد «در سطوحی بالاتر مشکلات کشور را بهتر دیده است». از خوبیهای لاریجانی یکی این است که تعصب حزبی نداشته و از نزدیک شدن به اصلاحطلبان پرهیز نکرده. او البته پرنسیب اصولگراییاش را حفظ کرده معالوصف به مرور وسعتمشربی یافته که شایستگیاش را برای پذیرفتن مسوولیتهای سنگین دوچندان میکند...
با همه اینها اما لاریجانی به نسبت قبل «افسردهتر» هم شده است و شاید بیحوصلهتر هم.اگر فیلم آخرین مصاحبه مطبوعاتی رییس مجلس دهم را ببینید تصدیق میکنید که مرور ایام هر قدر که لاریجانی را عمیقتر کرده، محزونترش هم کرده. حزنی که از قلب رییس مجلس به وجهش منتقل شده تا حدودی بوی افسردگی و ناامیدی میدهد. نمیگویم لاریجانی ناامید شده یا خدایی نکرده انگیزههایش را برای کار از دست داده نه، اما معتقدم آنچه از بد و نیک در این سه دوره مجلس بر او گذشته، او را به اینجا رسانده که با خود زمزمه کند «نگر تا حلقه اقبال ناممکن نجنبانی».
بیحوصلگی رییس مجلس اما جنبه نمادین هم دارد و موقعیت فعلی مهمترین رکن انتخابی نظام را بازتاب میدهد. شأنیت مجلس به هر دلیلی افت کرده، اما بدتر از آن نفس نهاد پارلمان زیر سوال رفته. چطور میتوانید بر کرسی ریاست مجلس، امیدوار و بانشاط تکیه بزنید در حالی که میدانید رقبایتان در به در دنبال لیاخوف میگردند تا اصل و فرع مجلس را به توپ ببندد؟ بحث منحصر به چهارتا شعار ضد مجلس یا خط و نشانهای سیاسی این اواخر نیست، اخبار مجلس این دوره را خوب دنبال کرده باشید عرض مرا تایید میکنید که اصرار نمایندگان بر تصویب بعضی طرحها یا اصلاح بعضی لوایح یا تغییر روند تصمیمسازی، جنبانیدن حلقه اقبال ناممکن بوده است و غالبا راه به جایی نبردهاند.
بعضی از نمایندگان باهوش این قصه را زودتر فهمیدند و در لاک سکوت و شکیبایی فرورفتند، بعضی هم نفهمیدند و از نو به صرافت تغییر و اصلاح افتادند.
رییس مجلس اما اهل فراست است و به خوبی- اگرچه مجمل- فضای سیاسی جدید را، مهمتر از این آینده سیاست و مناسبات سیاسی را دریافته است و همین باعث شده از حضور چهارباره پا پس بکشد و زمین بازی بهارستان را در اوج ببوسد و از آن کنار برود. این واقعیت اگرچه فینفسه بد نیست اما پذیرشش برای کسی که 12 سال ریاست پارلمان را برعهده داشته تلخ است. این تلخی حاصل ناکامیهای مکرر هم هست. در مملکت ما کمتر کسی را در عرصه سیاست پیدا میکنید که کامیاب شده باشد. چه چپ و چه راست آنقدر در پروژههای خود ناکام ماندهاند که تقریبا به آن خو گرفتهاند. اما یادمان باشد که ناکامی با خودش افسردگی و ملالت میآورد و به مرور دریچههای امید را میبندد.
سیدعلی میرفتاح در سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت: بر این فضیلتها اضافه میکنم که صاحب تجربههای گرانقدر نیز هست. او معاون وزیر بوده، وزیر بوده، رییس صدا و سیما بوده، دبیر شورای عالی امنیت ملی بوده و از همه اینها مهمتر دوازده سال رییس مجلس شورای اسلامی بوده و سرد و گرم روزگار را به خوبی و از ارتفاعی دیگر چشیده است. حوادث و اتفاقات او را پختهتر کرده و به تعبیری که خود در مصاحبه دیروزش به کار برد «در سطوحی بالاتر مشکلات کشور را بهتر دیده است». از خوبیهای لاریجانی یکی این است که تعصب حزبی نداشته و از نزدیک شدن به اصلاحطلبان پرهیز نکرده. او البته پرنسیب اصولگراییاش را حفظ کرده معالوصف به مرور وسعتمشربی یافته که شایستگیاش را برای پذیرفتن مسوولیتهای سنگین دوچندان میکند...
با همه اینها اما لاریجانی به نسبت قبل «افسردهتر» هم شده است و شاید بیحوصلهتر هم.اگر فیلم آخرین مصاحبه مطبوعاتی رییس مجلس دهم را ببینید تصدیق میکنید که مرور ایام هر قدر که لاریجانی را عمیقتر کرده، محزونترش هم کرده. حزنی که از قلب رییس مجلس به وجهش منتقل شده تا حدودی بوی افسردگی و ناامیدی میدهد. نمیگویم لاریجانی ناامید شده یا خدایی نکرده انگیزههایش را برای کار از دست داده نه، اما معتقدم آنچه از بد و نیک در این سه دوره مجلس بر او گذشته، او را به اینجا رسانده که با خود زمزمه کند «نگر تا حلقه اقبال ناممکن نجنبانی».
بیحوصلگی رییس مجلس اما جنبه نمادین هم دارد و موقعیت فعلی مهمترین رکن انتخابی نظام را بازتاب میدهد. شأنیت مجلس به هر دلیلی افت کرده، اما بدتر از آن نفس نهاد پارلمان زیر سوال رفته. چطور میتوانید بر کرسی ریاست مجلس، امیدوار و بانشاط تکیه بزنید در حالی که میدانید رقبایتان در به در دنبال لیاخوف میگردند تا اصل و فرع مجلس را به توپ ببندد؟ بحث منحصر به چهارتا شعار ضد مجلس یا خط و نشانهای سیاسی این اواخر نیست، اخبار مجلس این دوره را خوب دنبال کرده باشید عرض مرا تایید میکنید که اصرار نمایندگان بر تصویب بعضی طرحها یا اصلاح بعضی لوایح یا تغییر روند تصمیمسازی، جنبانیدن حلقه اقبال ناممکن بوده است و غالبا راه به جایی نبردهاند.
بعضی از نمایندگان باهوش این قصه را زودتر فهمیدند و در لاک سکوت و شکیبایی فرورفتند، بعضی هم نفهمیدند و از نو به صرافت تغییر و اصلاح افتادند.
رییس مجلس اما اهل فراست است و به خوبی- اگرچه مجمل- فضای سیاسی جدید را، مهمتر از این آینده سیاست و مناسبات سیاسی را دریافته است و همین باعث شده از حضور چهارباره پا پس بکشد و زمین بازی بهارستان را در اوج ببوسد و از آن کنار برود. این واقعیت اگرچه فینفسه بد نیست اما پذیرشش برای کسی که 12 سال ریاست پارلمان را برعهده داشته تلخ است. این تلخی حاصل ناکامیهای مکرر هم هست. در مملکت ما کمتر کسی را در عرصه سیاست پیدا میکنید که کامیاب شده باشد. چه چپ و چه راست آنقدر در پروژههای خود ناکام ماندهاند که تقریبا به آن خو گرفتهاند. اما یادمان باشد که ناکامی با خودش افسردگی و ملالت میآورد و به مرور دریچههای امید را میبندد.
لینک کپی شد
نظر شما