کد خبر: ۱۴۳۴۳۴
تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۴۰۱ - ۱۰:۰۰
یادداشتی به بهانۀ درگذشت مهدوی دامغانی در 95 سالگی در آمریکا که چون پیش از انقلاب، رییس کانون سردفتران اسناد رسمی شد به زندان افتاد و در دادگاهی به ریاست آیت‌الله محمدی گیلانی محاکمه شد.هر چه اسدالله لاجوردی می‌خواست سخت بگیرد محمدی گیلانی اما با مهدوی دامغانی وارد مباحثات فقهی شد و در نهایت حکم به تبرئۀ او داد...
 
 
 به گزارش  عصر ایران؛ درگذشت دکتر احمد مهدوی دامغانی ادیب و الهی‌دان پرآوازۀ ایرانی که در دهه‌های متمادی در دانشگاه‌های تهران و هاروارد و پنسیلوانیا ادبیات فارسی و معارف اسلامی درس می‌داد و پیش از انقلاب رییس کانون سردفتران بود، مهم‌ترین خبر فرهنگی و شاید سیاسی در روز جمعه 27 خرداد 1401 خورشیدی است.
 
 
 
    او که از عمر 95 سالۀ خود، قریب نیمی را در ایالات متحده اما با یاد ایران و با باورهای عمیق شیعی به سر برد و سرانجام در فیلادلفیای آمریکا چشم از جهان بست چنانچه اشاره شد در سال های منتهی به پیروزی انقلاب 1357 رییس کانون سردفتران اسناد رسمی بود و به سبب همین سِمَت و اسنادی که بالطبع و به تبع در دفترخانۀ او تنظیم و ثبت شده بود با عنوان اتهامی «همکاری با رژیم پهلوی» به زندان افتاد و در دادگاه انقلاب به قضاوت و ریاست آیت‌‍‌الله محمدی گیلانی محاکمه شد.
 
 
   جلسۀ محاکمۀ او از همه حیث با دیگران متفاوت بود چون با ادبیات فقهی آشنا و به فضیلت و ادبیات شهرت داشت. از این رو هر چه سید اسدالله لاجوردی علیه او اتهامات شِداد و غلاظ نوشته و می‌خواست بر او سخت بگیرد رییس دادگاه اما با او هم‌آوا نمی‌شد و در نهایت تحت تأثیر دفاعیات استاد قرار گرفت نه دادستانی که به مهدوی دامغانی را به اتهام "‌تبلیغ اسلام آریامهری"  و "‌دعوت نکردن سردفتران به اعتصاب" به زندان و محکمه کشانده بود.
 
 
از همان آغاز که وارد دادگاه شد به رد وبدل کردن اشعار عربی فضایی متفاوت با محاکمات پیشین شکل گرفت. در بیرون هم روحانیون مختلف در سطوح فقهی و علمی متفاوت و گاه از دفاتر برخی مراجع تقلید در تلاش برای رهایی او بودند. سیاسیونی هم حکم محکومیت زندان برای چهره‌ای در اندازه و آوازۀ علمی و ادبی و الهیاتی او را اعتبار‌بخشی به دیگر محکومین قلمداد می‌کردند.
 
 
  مجموعۀ این مباحثات و توصیه‌ها و البته کیفیت دفاعیات خود او و قانع شدن نهایی محمدی گیلانی به رغم اصرار سید اسدالله لاجوردی بر «طاغوتی بودن کسی که سند ازدواج شاه و همسرش در محضر او تنظیم شده» به صدور حکم برائت برای او و خلاصی از اوین انجامید. (تقریبا شبیه همان مسیری که احسان نراقی با فراز و نشیب بیشتر و اتهامات سنگین‌تر پیمود. زیرا او را به عنوان تئوریسین رژیم پهلوی بازداشت کردند و نسبتی هم با فرح داشت اما در نهایت تبرئه شد و به پاریس رفت و مشاور میدر کل یونسکو شد و به پاس خدمات فرهنگی مدال لوژیون دونوره هم دریافت کرد).
 
 
 
  دکتر مهدوی چندی پس از آن توانست اجازۀ خروج از ایران را هم بگیرد و تا وارد آمریکا شد در بالاترین سطح ممکن و در معتبرترین دانشگاه‌ها – هاروارد و پنسیلوانیا- در مقطع دکتری و پسا‌دکتری به تدریس پرداخت و نوشتن را هم رها نکرد.
 
 
 
  احمد مهدوی دامغانی 13 شهریور 1305 خورشیدی در مشهد به دنیا آمد و دورس جدید و حوزوی را در همین شهر فراگرفت. سپس به تهران کوچید و در سال 1327 از دانشکدۀ معقول و منقول آن زمان (بعداً الهیات) و در سال 1333 نیز در رشته ادبیات فارسی از دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران لیسانس گرفت.
 
 
 
در همین زبان و ادبیات فارسی و در سال 1342 به دریافت دکتری از دانشگاه تهران هم نایل آمد با رساله‌ای که تحسین استادان پرآوازۀ آن زمان را برانگیخت و اینها نوید ظهور استادی از جنس فرزانگانی چون بدیع‌الزمان فروزان‌فر و جلال‌الدین همایی را می‌داد؛ چنین هم شد و پس از آن تا سال 1353 در همان دانشگاه تهران به تدریس اشتغال داشت. در این سال دانشگاه مادرید از او دعوت کرد برای تدریس ادبیات عرب به اسپانیا برود و رفت.
 
 
 اما چون عاشق ایران و زبان فارسی بود چندان در اسپانیا نماند. جدای این و بر خلاف همقطاران خود به زندگی در بیرون دانشگاه و کسب درآمد و ارتباطات فرادانشگاهی نیز علاقه داشت و نمی‌خواست به زندگی کارمندی ولو در کسوت استادی در بالاترین رتبه با حقوق ممتاز بسنده کند.
 
 
پس بازگشت و دفتر اسناد رسمی دایر کرد و سردفتر اسناد رسمی شد. در پی آن به ریاست کانون سردفتران اسناد رسمی هم رسید و به سبب آن ارتباطات گسترده‌ای با صاحبان قدرت و ثروت به دست آورد که اگرچه موقعیت اجتماعی او را ارتقا داد و به شخصیتی چند وجهی بدل ساخت اما همین جایگاه، بعد از انقلاب به عنوان اتهامی او و نشان همکاری با رژیم گذشته تلقی شد و سر از زندان اوین درآورد. چرا که پاره‌ای اسناد و مشهورتر از همه سند ازدواج شاه و همسرش در دفترخانه (محضر) او تنظیم شده بود.
 
 
  در دادگاه اما به شرحی که خود آورده به سبب کیفیت دفاعیات و اطلاعات و شخصیت برجستۀ فقهی و نوع مباحثه با حاکم شرع/ محمدی گیلانی در پاسخ به اتهامات اسدالله لاجوردی در نهایت حکم برائت گرفت.
 
 
   شرح ماجرا را پس از آن نوشت که سال‌ها در آمریکا رحل اقامت افکنده بود؛در پی درگذشت آیت‌الله محمدی گیلانی و در قالب گزارش دادگاه برای روزنامۀ اطلاعات.
 
 
   چرایی انتخاب روزنامۀ اطلاعات طبعاً با توصیفاتی که در این دو هفته دربارۀ رییس فقید آن سید محمود دعایی خوانده‌ایم روشن است چندان‌که می توان حدس زد اگر حال مهدوی دامغانی در این دو هفته رو به وخامت نگذاشته بود دربارۀ سید محمود دعایی هم می‌نوشت تا جای خالی باستانی پاریزی و اسلامی ندوشن را از آن نسل پر کند که پیش از دعایی رخت بربستند اما خود اگرچه بعد از او اما با فاصلۀ کمی نسبت به دعایی درگذشت و حال مساعدی برای نوشتن نداشت و چه خوب که شرح دادگاه را به بهانۀ درگذشت رییس محکمه پیش تر نوشته بود وگرنه این حکایت با او خاک می‌شد.
 
 
   به روایت خود او در همان مقاله، فرجام جلسۀ دادگاه به آنجا انجامید که «‌مرحوم آقای محمدی گیلانی حکم به برائت از آن اتهامات من‌بنده داد و بر پرونده نوشت : اقامت مهدوی در زندان مُبرّری ندارد.» - [ از خود بیشتر به عنوان من‌بنده یاد می‌کرد به جای من یا بنده یا اینجانب].
 
 
   بخش هایی از آن مقاله دربارۀ آن محاکمه را نقل می‌کنیم:
 
   - مبلغی در حدود چندین میلیون تومانِ آن ایّام، از اماناتِ بعضی اصحابِ معامله در دفتر ۲۵ در حسابِ جاریِ بانکی‌ام در بانک ملی موجود بود.
 
   دیناری از آن وجوه اما به من تعلق نداشت و اصلاً آن حساب را فقط برای وجوهِ اَمانی اصحاب معامله افتتاح کرده بودم. از این رو [قبل دادگاه] شرحی خدمت آیت‌الله محمدی‌گیلانی نوشته بودم و عرض کردم  که آن وجوه ارتباطی به شخص من‌  ندارد و صورت‌ریز آن اقلام و صاحبان و مستحقان آن نیز در فلان دفترچه که در صندوق دفترم هست، مضبوط است و خواهش کردم جناب ایشان در آن مورد رسیدگی فرمایند؛ چون هر لحظه ممکن است بعضی از صاحبان آن وجوه و مستحقانِ آن به علت انجام تعهدی که به موجب آن، وجهی در نزد من‌بنده به امانت گذارده شده بخواهند حق خود را استیفاء و وجه تودیعی را دریافت کنند و زندانی‌بودن من‌بنده مانعی برای ایصال حق آنان نگردد.
 
 
   این اولین ارتباط کتبی‌ با مرحوم آقای گیلانی بود و آن‌ مرحوم در جلسه‌ فرمود: "بیشتر آن وجوه را به صاحبان آن مسترد کرده‌اند."
 
 
   - سه چهار ماهی از اقامتم در اوین گذشته بود که یک روز مرا احضار کردند و یک‌راست به اتاق جناب آقای محمدی‌گیلانی بردند.
 
  دیدم برادرم مرحوم آیت‌الله حاج شیخ محمدرضا مهدوی‌دامغانی و پسرم مرتضی نیز در آن اتاق نشسته‌اند و مرحوم آقاشیخ محمدرضا با آقای گیلانی سرگرم گفت‌وگویند. بعد معلوم شد بنا بر توصیه‌ مرحوم آیت‌الله آقای مرتضی حائری‌یزدی موافقت فرموده‌اند برادر و پسرم با من‌بنده ملاقاتی داشته باشند.
 
 
   قریب سه ربع ساعت آن ملاقات طول کشید. من بیشتر ساکت بودم و دو مرحوم محمدی و برادرم درباره فرعی فقهی صحبت می‌کردند. یادم هست مرحوم برادرم داستان جناب «حاطب بن ابی‌ملبعة» صحابی (رضی‌الله عنه) را می‌خواست بر وضع بنده منطبق سازد! ولی من‌ بیشتر با پسرم صحبت می‌کردم. (این هم دومین ارتباطم با مرحوم آیت‌الله گیلانی بود).   
 
 
    - و اما جلسۀ محاکمه‌:
 
    [رییس دادگاه/ محمدی گیلانی] در مقام گله‌مندی و یا سرزنش خواندند که:  " و إخواناً حَسِبتُهُمُ دُروعاً."
 
 
   بنده فوراً ‌عرض کردم: جانا سخن از زبان ما می‌گویی: "فکانُوها و لکن للأعادی".
 
 
   جناب ایشان ادامه داد و بنده نیز (برحی از اشعار عربی را که رد و بدل کرده‌اند در آن مقاله آورده و اینجا نمی‌آوریم‌) و در ادامه:
 
 
   -اضافه کردم‌: ‌«قربان، مدتی قبل  توسط بعضی از آقایانی که در خدمت‌تان در اینجا هستند، از این فقیر ناچیز امتحان فقه و اصول را فرموده‌اید و گویا حالا قصد امتحان حقیر را در ادبیات دارید!»
 
 
   - (‌محمدی گیلانی رییس دادگاه گفت): به چه مناسبت، با توجه به سوابق خانوادگی و تحصیلی نه تنها، خدمت طاغوت کرده اید، بلکه به صفوف انقلابیون هم نپیوسته‌اید و هیچ شرکتی در تظاهرات 6ماهه آخر سال ۱۳۵۷ نکرده‌اید ...
 
   بعد به آقایی که او را می‌شناختم و از اعضای دفتری دادسرای تهران بود، اشاره کرد تا ادعانامه دادستان را قرائت کند. آن مرد پیش از انقلاب هر وقت مرا می‌دید، به محبت اظهار احترام می‌کرد اما اینجا با لحنی خصمانه شروع به خواندن ادّعانامه کرد در 7 مورد‌. یکی که مرا خیلی متعجب و افسرده ساخت این بود: تبلیغ اسلام آریامهری در دانشگاه مادرید در طول سال‌های 1352 تا 1355!
 
 
در این میان مرحوم آقای اسدالله لاجوردی به سالن تشریف آوردند و سخنانی اضافه بر آنچه در ادّعانامه ذکر شده بود، بیان کردند.
 
 
  مرحوم محمدی گیلانی به سخنان من به دقت گوش می‌داد؛ ولی مرحوم لاجوردی گاه با تحقیر و تمسخر و گاه با تهدید در میان فرمایشات آقای محمدی و عرایض من، بیاناتی می‌کرد که مآلاً مرحوم محمدی گیلانی با لحن تندی به ایشان گفت و تکرار کرد که: «آسید اسدالله، آسید اسدالله، آسید اسدالله!»
 
 
   - قریب یک ساعت‌و‌نیم از ابتدای جلسه گذشته بود و من‌بنده همچنان جواب ادعانامه را در مقام دفاع از خود می‌گفتم که باز ناگهان مرحوم لاجوردی ـ و این بار با لحن ملایم‌تری خطاب به مرحوم آقای محمدی درحالی که مرا با انگشت خود نشان می‌داد، گفت:
 
 
   «این حرف هایی که این متهم درباره دفاع از خودش می‌زند و ممکن است بخواهد خودش را از اتهام تحکیم رژیم منحوس پهلوی تبرئه کند، ارزش ندارد. این متهم در عین اینکه دیناری از «اعتبار محرمانه‌»ای که در اختیار داشته است، هیچ‌وقت خرجی نکرده و همه ساله آن ‌را به موجودی کانون برمی‌گردانده است، اما در مقام اداری برای آنکه با انقلاب همکاری نکند و آن‌ را به خیال خود به تأخیر بیندازد، در طول مدتی که همه‌ ادارات و مؤسسات دولتی و ملی در حال اعتصاب بوده‌اند، این متهم به دفاتر اسناد رسمی دستور اعتصاب نداده است».
 
 
   - از جناب آقای محمدی اجازه خواستم عرایضم را ادامه دهم و ایشان موافقت کردند. به اطلاع ایشان رساندم بنده از مهر 57 تا 17 اسفند 57 در خارج از ایران و تحت معالجۀ فلج صورت و گردنم بودم چون در روز 28 مرداد 57 پس از آنکه در حال رانندگی بودم، از استماع خبر حریق سینمای رکس آبادان ناگهان به آن فلج مبتلا شدم و در سه‌راه خیابان فردوسی و خیابان کوشک اتومبیلم که اختیارش از دستم خارج شده بود، با اتومبیل دیگری تصادف کرد و مأموران پلیس مرا از همان‌جا به بیمارستان بردند و به علاوه مگر رئیس کانون برطبق قانون می‌توانست دستور اعتصاب به سردفتران بدهد؟!
 
 
   آقای گیلانی شاید برای جبران تندی‌یی که به مرحوم لاجوردی فرموده بود، خطاب به من فرمود:
 
    «شما می‌توانستید از  شغل‌تان کناره بگیرید و استعفا کنید. نگاه کنید همین آقای آسید اسدالله لاجوردی در زمان سابق می‌توانست به مقامات عالیه در دستگاه دولت طاغوت برسد؛ ولی نخواست که خدمت طاغوت را کند و به دستمال و چارقدفروشی در بازار اکتفا کرد.»
 
 
   من‌بنده که در طول این یک ساعت و نیم یا بیشترک فی‌الواقع از نحوۀ سخن گفتن بسیار فصیح آقای محمدی و احاطه‌اش به مبانی ادبی و حدیثی و سِیر و اخبار، که علاوه بر فقاهت اصولیی‌یی که بدان شهرت داشت، مبهوت شده بودم و با خودم می‌گفتم: خیلی عجیب است قدرت الهی که مردی را که چنین مؤدّب و مسلّط به موازین فقهی و اصولی و ادبی و اخبار است، به صدور احکام اعدام برای بندگانِ خدا که گول خورده فریفته شده‌اند، وامی‌دارد و بر اساس همین بُهت و حیرت، جز آنچه را که برای دفاع از آن ادّعانامه به نحو خیلی مختصر و موجزی صحبت می‌کردم، بقیه وقت همچنان سراپا به توجه و گوش به صحبت کردن ایشان باقی مانده بودم.»
 
 
 
   دکتر مهدوی دامغانی در بخش دیگری از گزارش مبسوط و خواندنی جلسۀ دادگاه خود آورده است:
 
 
   «برای این‌که در خدمت دولت نباشم و امر مرحوم والدم را اطاعت کنم، حرفۀ سردفتری را انتخاب کردم که شغلی آزاد است و سوابق تدریسی بنده هم در دانشگاه ها براساس پرونده‌ای که این ادّعانامه بر مبنای آن صادر شده است، معلوم است.
 
 
   خودم، خودم را می‌شناسم و خدا می‌داند در انجام وظایف شغلی و اداری همواره پای‌بند اصول شرعی و اخلاقی و قانونی بوده‌ام و بحمدالله هیچ‌گاه مال کسی را نخورده‌ام و عِرض کسی را نبرده‌ام و در همۀ این موارد و دعاوی که در ادّعانامه مذکور است، ذکری از اینکه این بنده خدای ناکرده خیانتی و ستمی و ابطال حقّی کرده باشم، نیست و حدّاکثر جرم ادعایی علیه من‌بنده این است که به علت قصور در پیوستن به صفوف انقلاب، خود را از آن افتخار محروم کرده‌ام .»
 
 
 
  خدا می‌داند جناب آقای محمدی‌گیلانی اشک‌هایش ریزان شده بود و چند بار به من احسنت، احسنت فرمود و یاد خیری هم از مرحوم والدم رحمه‌الله کرد.
 
....
 
   آن جلسه همچنان ادامه داشت؛ ولی باز برای چندمین مرتبه مرحوم آقای لاجوردی در بیان اتهاماتی که به موجب آن ادّعانامه بر این بنده متوجه کرده بود، شرحی درباره خدمت‌گزاری این بنده به رژیم طاغوت و این‌که برای جشن‌هایی که جنبۀ مذهبی نداشته و فقط در مقام اخلاص‌مندی به شاه معدوم بوده که آن جشن را اقامه می‌کرده‌ام و در دفترخانه‌ام سند برای شاه و همسرش نوشته‌ام و از این موضوعات داد سخن دادند و مرحوم آقای محمدی گیلانی از من سؤال فرمود: «خوب! جواب این فرمایشات آقای لاجوردی را چه می‌دهی؟»
 
 
  عرض کردم: شکی در این نیست که بنده به مناسبات مختلفی که مربوط به دوران گذشتۀ حکومتی بوده است، مجالس ترتیب داده‌ام و یا اسنادی برای شاه و همسرش نوشته‌ام ولی نه از سر اخلاص‌مندی چنان‌که آقای لاجوردی می‌فرمایند ‌(‌و سپس احادیثی آورد که نقل آنها نوشته را مطول و مفصل می کند و پر از اصطلاحات عربی است).
 
 
 
  مهدوی دامغانی این گونه توضیح می‌دهد:
 
  «آقای لاجوردی حالا از بندۀ شرمنده مؤاخذه می‌کند که چرا جشن تولد شاه را گرفته‌ام، درحالی که در همان سال، ساواک، حقیر را احضار کرد که: چرا نام شاه را در دعوت‌نامه، بعد از نام نامی و اسم گرامی اعلیحضرت اقدس علی بن موسی‌الرّضا ذکر کرده‌ام؛ زیرا در سال 1355 یا 1356 نمی‌دانم چهارم آبان مصادف با یازدهم ذی‌قعده روز ولادت باسعادت حضرت رضا صلوات‌الله علیه بود و این که چرا در صحبتم از قول شاه، شعر حافظ را خوانده‌ام که شاه خطاب به حضرت رضا عرض می‌کند:
 
  شاها، اگر به عرش رسانم سریر فضل
  مسکینِ آن ‌جنابم و محتاج این دَرَم.
 
....
 
  آقای محمدی رحمه‌الله چند لحظه‌ای ساکت ماند و سپس فرمود: «دستور می‌دهم کاغذ و قلم در اختیار شما بگذارند که دفاعیه خود را مشروحاً بنویسید تا بعداً رأی صادر شود و فعلاً‌ جلسه را ختم می‌کنم» و به آقای لاجوردی خطاب کرد: «اگر لازم است، برای مهدوی ترتیب ملاقات با خانواده‌اش را بدهید» و خودشان دوباره به من فرمودند: «اگر احتیاج مالی دارید، من الان از خودم به شما قرض می‌دهم که بعداً به من بپردازید.»
 
 
  عرض کردم: «سپاس‌گزارم و نیازی به پول ندارم و در حال حاضر از آقای حاج اصغرآقا کاشانی میدان‌دار که هم‌بند این بنده در زندان است، چهارهزار تومان نقد در نزد من است که وقتی که ایشان مرخص شدند، آن وجه را به بنده دادند که از آن به هم‌بندانی که نیازمند کمک هستند، هر قدر لازم بدانم پرداخت کنم.»
...
 
   چند روزی گذشت و یک روز رئیس بند، آقای حاج آقارضا -که از مردان خوب و بسیار نجیب و متدین بود و خدا کند به سلامت و سعادت و عافیت باقی باشد- به داخل اتاق بند آمد و مژدۀ آزادی مرا داد.»
 
 
  چنان که در آغاز گفته شد در پی آزادی روانۀ آمریکا شد و در آن سامان هم، زیستی مذهبی داشت. چندان که نقل می‌کنند هر روز خود را با سلام به بارگاه امام هشتم آغاز می‌کرد و همواره آرزو داشت به ایران بازگردد و در مشهد دفن شود و بر خلاف دکتر سید حسین نصر شایعۀ بازگشت او که هر از گاهی درمی گرفت دیگر حساسیت برنمی انگیخت و روزنامۀ اطلاعات به بهانه های گوناگون مطالبی از او منتشر می کرد هر چند نثر او طنز باستانی پاریزی و روانی اسلامی ندوشن را نداشت شاید به خاطر کلمات و اصطلاحات عربی.
 
 
  شاید این اشاره کامل‌کننده باشد که دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی دربارۀ او گفته است:
 
  «آدم در زندگی کمتر کسی را می‌تواند دربست قبول داشته باشد، هر قدر به آن شخص ارادت و اخلاص داشته باشد. اما من دکتر مهدوی را دربست قبول دارم و او را نمونهٔ یک ایرانی دانشمند و ایده‌آل می‌دانم. این مسأله از نوادر امور است و استثنا از قاعده‌ای عام و جهان‌شمول. شما هر قدر فانیِ در وجود کسی باشید، باز از اختلافات جزئی نمی‌توانید برکنار بمانید، اما در مورد دکتر مهدوی من این چنین حالتی دارم. دکتر مهدوی از نظر من مظهر ایمان در معنی خالص و زُلال است. این‌همه دانش و جهان‌دیدگی و نشست و برخاست با همه نوع مردم، در ایران و فرانسه و آمریکا، هیچ نتوانسته است کوچک ترین خدشه‌ای در تجربهٔ روحی و ایمانی او ایجاد کند».
 
 
   جان کلام را در هم این شعر هم ریخت:
 
    استادِ راد، مهدویِ دامغانیا
 
    بسیار مهربانی و بسیار دانیا
 
    در پارسی و تازی، بر مَرکبِ سخن
 
    امروزِ روز، فارِسِ* هر دو زبانیا
 
    بر گنجِ باستانیِ دُرِّ دَری کنون
 
    گنج‌ور ره‌شناسی و هم پشتوانیا
 
    ای ننگ‌شان که قدر تو نشناختند و رفت
 
    بر جان تو ستم که چنین و چنانیا 
 
   از منظری دیگر شاید بتوان گفت با همۀ مشکلاتی که برای برخی پس از انقلاب پدید آمد اما در نهایت جان برخی رجال عصر پهلوی را نه سیاست که ادبیات نجات داد. چندان که همین ادیب بودن دکتر حسین خطیبی رییس جمعیت شیر و خورشید سرخ با دکتری ادبیات فارسی را از حکم اعدام شیخ صادق خلخالی (و البته به سبب شهادت کارکنان شیر و خورشید سرخ/ هلال احمر بعدی به خدمات او و سلامت مالی)  یا دکتر پرویز ناتل خانلری که وزیر کابینۀ اسدالله علم در 15 خرداد 1342 بود و اگرچه پس از انقلاب به خاطر مسؤولیت مشترک وزیران 100 روز به زندان افتاد اما اشتهار ادبی و باز سلامت مالی سرنوشت متفاوتی را برای او رقم زد یا آخرین آنان همین دکتر مهدوی دامغانی که اگر اشتهاری جز همان دفتر و محضر نداشت از مهلکۀ محکمه نمی‌جست و قریب 40 سال پس از آن در آمریکا نمی‌زیست.
 
-------------------------------------------
 
 * فارِس در شعر شفیعی کدکنی به معنی اسب سوار و بازی زبانی با فارس
نظر شما
* کد کپچا:
captcha

چرا "روغن زیتون" را باید در رژیم غذایی گنجاند؟!

استایل ساده و جداب دونگ یی (عکس)

انتخاب قطره چکان مناسب در سیستم آبیاری قطره ای به چه عواملی بستگی دارد؟

راز های زیبایی زنان کره ای چیست؟

چرا سرمایه داران بزرگ در وادی استانبول ملک میخرند؟

استوری هشدارآمیز رضا کیانیان درباره زاکانی

واکنش به سهمیه دارویی داروخانه‌ها بر اساس حجاب!

مدیرعامل بعدی استقلال مشخص شد؛ نه آجرلو نه آذری!

پیش‌بینی جالب سردار آزمون از گزینه قهرمانی لیگ برتر: استقلال یا پرسپولیس!؟

پیشنهاد جنجالی درباره ردصلاحیت روحانی

تصویری از اولین وزیر زن در ایران، که تیرباران شد

جنگ شبانه بازیکن استقلالیِ سپاهان، با پرسپولیس با عقب نشینی همراه شد!

درخواست های جالب دختران هوادار استقلال از بازیکنان (عکس)

معرفی و نقد فیلم ابیگیل Abigail 2024 : ترسناکِ دراکولایی و هیجان‌انگیز!

روزنامه دولت: اصلاح طلبان به قطار پیشرفت اقتصادی دولت رئیسی سنگ پرتاب می‌کنند تا به حرکتش آسیب بزنند!

استایل ساده و جداب دونگ یی (عکس)

درخواست های جالب دختران هوادار استقلال از بازیکنان (عکس)

تصویری از سردار رادان در اجتماع حمایت از حجاب در اهواز (عکس)

تتلو در جلسه آخر دادگاهش: دنبال ترویج موادمخدر نبودم، می‌خواستم برای مشروبات الکلی جایگزین گیاهی معرفی کنم! +عکس

تغییر چهره شیلا خداداد، «سیتا» سریال مسافری از هند بعد 21 سال (تصاویر)

مسعود مرادی: کوپال ناظمی این پنالتی استقلال را ندید (ویدئو)

زنان استقبال کننده از احمدی نژاد در مجارستان (عکس)

یکی از معلمان زن با تدریس خلاقانه شاهنامه، اینگونه وایرال شد (ویدئو)

اقدام استقلال علیه کوپال ناظمی داور بازی با ذوب آهن! + تصویر

احمدی نژاد به مجارستان رفت (+عکس)

«دونگ‌ یی» در لباس دزدان دریایی جذاب‌تر شد (تصاویر)

هادی کاظمی و همسرش سمانه پاکدل در پشت صحنه بک سریال (عکس)

مرحوم سید اسماعیل نصراللهی و پدرش در دیدار با رهبری (عکس)

سردار مجید ایافت درگذشت / مراسم تشییع برگزار شد + عکس

تصویر جدید از حضور لیلا اوتادی و علیرضا نیکبخت در کنسرت علی زندوکیلی (عکس)

مجری زن پرحاشیه صداوسیما با این پوشش در مسیر بازگشت از آمریکا رویت شد (عکس)

همسر ستاره استقلال بر دستان سیلوا بوسه زد! (عکس)

دختر هوادار پرسپولیس با استایل سرخپوستی / عکس

عکسی لو رفته از عروسی خواهرزاده احمدی‌نژاد در ترکیه

شاهکار بی نظیر هوش مصنوعی؛ ضرب المثل‌های ایرانی به تصویر بدل شدند! (عکس)

تصویری از شهرام لاسمی (قلقلی) در آستانه ۶۰ سالگی (عکس)

نعیمه نظام دوست در برنامه اسکار: دوست دارم با «مهران مدیری» ازدواج کنم! (ویدئو)

شیدا مقصودلو، همسر دهه هفتادی ژوزه مورایس که دل و دین سرمربی سپاهان را برده، کیست!؟ (تصاویر)

پوشش و استایل جذاب گلاره عباسی در جنوب (تصاویر)

تیپ جذاب بازیگر دونگ‌یی به سبک باربی (عکس)

بالگردهای ارتش اسرائیل در حال انتقال بوستر موشک های ایرانی (عکس)

مسابقه عجیب شترسواری زنان در عربستان! (ویدئو)

همسر شهید مصطفی خمینی در قم تشییع شد (تصاویر)

کنایه یک پرسپولیسیِ ارزشی، به لباس رزم طلاب برای حجاب + تصویر

واکنش یک روحانی به ماجرای مسلمان شدن مورایس بعلت ازدواج با شیدا مقصودلو (تصویر)

باشگاه پرسپولیس به حذف از جام حذفی واکنش نشان داد + تصویر

کاظم صدیقی در آغوش وزیر رئیسی (عکس)

گفتگوی پربیننده عادل فردوسی پور با فریدون زندی درباره کلمات و تلفظ آلمانی! (ویدئو)

بهترین صبحانه برای متولد هر ماه چیست! + عکس

اولین تصویر از ترانه علیدوستی پس از ترخیص از بیمارستان (عکس)

دیگر کسی این دولت را گردن نمی‌گیرد، حتی مسعود‌ ده نمکی! (ویدئو)

شوخی هوتن شکیبا با ستاره های هالیوود! (تصاویر)

راهپیمایی برنامه‌ریزی شده، پس از عدم استقبال، خودجوش معرفی شد! (+تصاویر)

ترانه علیدوستی به همراه همسرش و امین حیایی در بیمارستان (عکس)

بیانیه مهم هلدینگ خلیج فارس درباره استقلال + تصویر

بازگشت حمید لولایی بعد از ۲۰ سال به کوچه سریال خانه به دوش ! (ویدئو)

چهرۀ 600 سالۀ «بچه‌جنّ» در توالت یک خانۀ قدیمی! (تصاویر)

اجرای طرح موسوم به نور در فرودگاه کیش (ویدئو)

حضور طناز طباطبایی در فیلم جدید کارگردان یاغی + عکس

ماجرای جنجال عکس یک دختر نیمه برهنه در خیابان های تهران و واقعیت آن (تصاویر)

طعنه پرویز پرستویی به مهران رجبی ؛ کلیددار خودشیفته تلویزیون (عکس)

تیپ و استایل بهنوش طباطبایی در باشگاه ورزشی (عکس)

اولین بوسه زن و شوهری در سریال ایرانی ؛ ساترا سانسور نکرد (عکس)

طنین نوای «هزار دف» در پالنگان (ویدئو)

سخنان زاکانی هم بنر شد! (عکس)

تصاویری از دختر زیبای تام کروز و کتی هولمز در ۱۸سالگی

عذرخواهی سیدحسین حسینی از هواداران استقلال (تصویر)

تصویر وایرال شده از اختلاف قدی ستاره بسکتبال با بازیکن استقلال! (عکس)

تغییر چهره و استایل (غزل شاکری) «آذر گل دره ای» سریال شهرزاد بعد 9 سال + تصاویر

درخواست نکونام از هواداران استقلال (تصویر)

فرودگاه دبی در آب غرق شد (ویدئو)

تصویر وایرال شده از زنان نظامی در رژه ارتش (عکس)

تجمع مقابل سفارت اردن در تهران (عکس)

پیتزا داوود پلمب شد (عکس)

تصویر بارش باران در ساحل سرخ جزیره هرمز (ویدئو)

تیپ جذاب و شیک آزاده صمدی (عکس)

با پادشاه اردن، همسر و فرزندانش آشنا شوید؛ از پرنسس ایمان تا پرنسس سلما

واکنش آرش رضاوند به تغییر نحوه تعیین قهرمان لیگ برتر + تصویر

تصاویر دلبرانه بازیگر دونگ‌ یی در طبیعت کره‌ جنوبی (عکس)

چهره جدید خانم مجری تلویزیون همه را شوکه کرد (عکس)

تصویر همسر واقعی جومونگ (عکس)

صحنهٔ زورگیری در بزرگراه صدر بازسازی شد (ویدئو)

محافظ مسی بالاخره شکست خورد! (ویدئو)

عکس یادگاری یک اسرائیلی با بدنه موشک ایرانی در کنار بحر المیت

بقایای موشک‌های سپاه در اراضی اشغالی (تصاویر)

استایل جدید ستاره استقلالی و همسر خارجی‌اش (عکس)

مدلینگ «دونگ‌ یی» (تصاویر)

واکنش رامین رضاییان به حمله موشکی ایران به اسرائیل (تصویر)

واکنش ملیکا زارعی به حمله ایران به اسرائیل (تصویر)

بمب الکترومغناطیسی چیست و چگونه عمل می کند؟ (+عکس)