- ساعت اوج ترشح هورمون تستوسترون و اثرات جنسی آن / راهکارها و غذاهای افزایش دهنده برای مردان و کاهش دهنده در زنان
- چرا زیر چشم سیاه میشود؟ / علت گودی زیر چشم و درمان آن
- برای سرفه چی خوبه !؟ / ۲۵ درمان ساده
- چگونه گوشی را به تلویزیون وصل کنیم!؟ / نحوه اتصال موبایل آیفون و اندروید
- خواص انگشتر حرز امام جواد (ع) چیست!؟
- ماجرای آشنایی مولانا و شمس / از عشق نافرجام کیمیا خاتون تا گوهر و کرا خاتون!
- شاهکار بی نظیر هوش مصنوعی؛ ضرب المثلهای ایرانی به تصویر بدل شدند! (عکس)
- ثواب و فضیلت سوره یس ؛ بهترین سوره برای اموات و اهل قبور + متن و ترجمه سوره یاسین / یس ﴿١﴾ والقرآن الحکیم ﴿٢﴾ انک لمن المرسلین ﴿٣﴾
- دعای آمرزش و شادی روح اموات: اللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ + ترجمه
اسحاق جهانگیری معاون اول رئیسجمهور امروز در صفحه "فیسبوک" خود از دیدار با همسر و دختر حسن حبیبی معاون اول دولتهای سازندگی و اصلاحات خبر داد و گفت: در این دیدار خاطراتی از مشاوران دکتر حبیبی مطرح شد.
اسحاق جهانگیری معاون اول رئیسجمهور امروز در صفحه "فیسبوک" خود از دیدار با همسر و دختر حسن حبیبی معاون اول دولتهای سازندگی و اصلاحات خبر داد و گفت: در این دیدار خاطراتی از مشاوران دکتر حبیبی مطرح شد.
به نوشته قانون، متن مطلب منتشر شده از جهانگیری در صفحه فیسبوکش به شرح زیر است:
سلامی دوباره
در اولین روزهای مسئولیت جدید با سرکار خانم دکتر رهیده (همسر شادروان دکتر حبیبی) ملاقات داشتم که به مطالب این رویداد در فرصت دیگری می پردازم. همراه خانم دکتر رهیده، دختر دکتر حبیبی ـ خانم دکتر آزاده حبیبی) هم آمده بودند. با اینکه ایشان استاد دانشگاه تهران و پژوهشگر و شخصیت علمی هستند ولی در طول ملاقات ساکت نشسته بودند و فقط اطراف را زیر نظر داشتند و نم اشکی بر چشم.
سرکار خانم دکتر رهیده که متوجه کنجکاوی من شده بود اشاره کردند که این دختر در طول سال های طولانی خدمت دکتر حبیبی فقط یکبار به محل کار دکتر در ریاست جمهوری و مقر دولت آمده اند و امروز هم بار دوم است که می آیند. پیش خودم فکر کردم شاید امروز هم آمده اند اینجا تا مطمئن شود که آیا واقعا دولت نهم و دهم رفته است و آیا کار را به دولت تدبیر و امید تحویل داده اند!
در این دیدار خاطراتی از مشاوران دکتر حبیبی مطرح شد از جمله مسئول دفتر دکتر حبیبی در حاشیه ملاقات گفت که مرحوم دکتر حبیبی چند روز قبل از تحویل کار و ترک معاون اولی از من صابون خواست. من تعجب کردم. گفت این کشوی چوبی میز کار من روان نیست. می خواهم به آن صابون بزنم تا معاون اول بعدی مشکل پیدا نکند.
وی ادامه داد که در روز آخر هم که می رفت یک پوشه با چند برگ کاغذ به من نشان داد و گفت: «حمزه، ببین این کاغذهای خودم است که با خودم می برم.»
روحش شاد
از خدای بزرگ می خواهم به من هم توفیق دهد که مثل مرحوم دکتر حبیبی خدمتگزار مردم باشم و به همین سادگی و صمیمیت، مسئولیت را در زمانی که فرا می رسد ترک کنم.
لینک کپی شد
نظر شما