- ماجرای آشنایی مولانا و شمس / از عشق نافرجام کیمیا خاتون تا گوهر و کرا خاتون!
- دستور دادستان شرق گلستان برای تحقیقات پیرامون علت گم شدن دختر 4 ساله گلستانی که زنده پیدا شد / ظن ربوده شدن «یسنا» تقویت شد!
- فاضل لنکرانی: «امید» در میان اساتید حوزه در حال از بین رفتن است / تعداد شاگردان استادی که ۱۰۰ شاگرد داشت به ۱۰ نفر رسیده
- شاهکار بی نظیر هوش مصنوعی؛ ضرب المثلهای ایرانی به تصویر بدل شدند! (عکس)
- قطامِ سریال امام علی(ع) در 51 سالگی و در فرانسه / زندگینامه و کارنامه هنری ویشکا آسایش + تصاویر
- خاطره آقای همساده از «بده بزنیم» در گفتگو با پشه و ایرج طهماسب! (ویدئو)
- ثواب و فضیلت سوره یس ؛ بهترین سوره برای اموات و اهل قبور + متن و ترجمه سوره یاسین / یس ﴿١﴾ والقرآن الحکیم ﴿٢﴾ انک لمن المرسلین ﴿٣﴾
بررسی تمامی جزییات طرح با توجه به مصالح مردم ایران، دیدن افق های دوردست و تبعات آن در آینده طولانی مدت از ضروری ترین سازوکارهایی به حساب می آید که باید برای آن زمان بسیار اختصاص داده شود و دقت فزاینده و حساسیت فراوان.
نواندیش: سمیرا فرخ منش- "آموزش به زبان مادری برای سایر زبان ها در دستور کار مشترک دولت و زارت اموزش و پرورش است". پس از بیان این جمله از زبان دستیار رییس جمهوری در امور اقوام ، فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی نسبت به آن واکنشی منفی نشان داده و مخالفت خود را با چنین برنامه ای به صراحت اعلام نمود.
پس از این اعلام مخالفت عکس العمل های متعددی از سوی فعالین اجتماعی، فرهنگی، و حتی حقوقی دیده و شنیده شد که اغلب در جهت مخالفت با موضع فرهنگستان زبان فارسی بود. مواضعی که مقوله آموزش به زبان مادری را امری ضروری، مثبت و حتی در تایید قانون اساسی معرفی میکند
اما آیا براستی اموزش به زبان مادری که خواسته ی چندین و چند ساله بخش عمده ای از قومیت های ایرانیست، همانطور که موافقان معتقدند امر لازمی به شمار میرود و خطری را در حوزه های فرهنگی کشور ایجاد نمی کند؟ ایا این اقدام می تواند بدون هیچ گونه آسیبی به پیکره ادبیات کهن فارسی ، در شرایطی متعادل وزن فرهنگی – زبانی کشور را حفظ کند؟
مفهوم را دریابیم
نکته ای که این روزها از صاحبنظران این حوزه بسیار می شنویم، تاکید بر روی ضرورت سخن گفتن و یادگیری کودکان در مدارس به زبان قومیت هاست. امری که معادل " آموزش زبان مادری" قرار دارد. در حالیکه موضوع مطرح شده توسط علی یونسی " آموزش به زبان مادری" است. برنامه ای که تفاوت های چشمگیری با آموزش زبان دارد. این در حالیست که آموزش زبان محلی خاص در مدارس یا آموزشگاه ها در شهرها و استان های کشور ممانعتی ندارد. اما "آموزش به زبان مادری" همان مقوله ای است که در صورت ورود به آن کل ساختار فرهنگی زبانی ِ مدارس و دانشگاه های شهر و استان های قومیت نشین دچارتغییرات اساسی شده و به مرور زمانی نه چندان طولانی از فضای زبان رسمی ایران فاصله می گیرد.
قانون اساسی چه می گوید
در همین راستا استناد اغلب موافقان طرح ، ارجاع به اصل 15 قانونی اساسی جمهوری اسلامی است که این عده معتقدند چنین امری در آن به وضوح قید شده؛ در حالیکه در این اصل به صراحت آورده شده : " کتب درسی باید به زبان فارسی باشد ولی استفاده از زبان های محلی و قومی در مطبوعات ورسانه های گروهی و تدریس ادبیات انها در مدارس در کنار زبان فارسی آزاد است." در حالیکه در صورت اجرایی شدن طرح آموزش به زبان مادری، جایی برای آموزش زبان رسمی کشور باقی نمانده و آشکارا به کناری رانده می شود. در حالیکه حکایت آموزش زبان های قومی در مدارس روایت دیگری دارد و خطرات اینچنینی را به همراه نمی آورد.
در صورتی که طرح مذکور اجرایی شود، در مدارس و دانشگاه ها دیگر خبری از کلام و شعر و واژگان فارسی نیست.
در حالیکه بافت جمعیتی شهرهای ایران کاملا همگون نبوده و بخشی از مردمان هر شهری را غیر بومیانی تشکیل می دهند که تعلق فرهنگی – زبانی به شهر ندارند. همانطور که در شهرهای فارسی زبان حجم بالایی از قومیت های ایرانی به گذران زندگی مشغولند. بنابراین در چنین شرایط درآمیختگی قومی در شهرهای مختلف، تکلیف کودکانی که تعلق خاطری به زبان شهر مورد نظر نداشته و ضرورتی برای یادگیری ادبیات مورد نظر ندارند چه می شود؟ آیا بدون در نظر گرفتن تمامی زوایای طرح های پر اهمیت اینچنینی، می توان به درستی آن ایمان داشت؟
مسئولان پاسخگو باشند
بی تردید نگاه توطئه گرانه به چنین قضایایی می تواند ریشه در نوعی توهمات فرهنگی داشته باشد. اما جدا از هرگونه تمایلات هیجانی، طراحان چنین طرحی باید پاسخگو سوالات بی شماری باشند
تحت شرایطی که در بسیاری از شهرهای ایران که زبان مخصوص به خود را دارا هستند و در حال حاضر در مدارس و دانشگاه ها و محیط های عمومی و کاری و خانوادگی، به زبان محلی خود گفتگو می کنند، طرح این موضوع که سخن گفتن به زبان مادری حق مسلم این بخش از کشور است چه مفهومی دارد؟
این همه اصرار به حذف آموزش زبان رسمی کشور بر پایه چه اهداف بلند مدتی شکل گرفته؟ آیا از نظر طراحان این برنامه، نمی توان همانطور که در قانون اساسی نیز قید شده، در کنار آموزش رسمی و کتابی، به یادگیری زبان محلی نیز پرداخت؟ آیا برای فهم زبان مادری الزام بر کنار گذاشتن زبان فارسی است؟! مسوولین علاقه مند به چنین برنامه هایی منکر این اصل مسلم هستند که "زبان" از محکم ترین رشته های پیوند دهنده میان فرهنگ های متنوع یک سرزمین است؟ در صورت قطع این رشته، کدام عامل به میزان "اشتراک زبانی" میتواند تاثیرگذاری تا این حد را دارا باشد؟ آیا به رسمیت شناختن حقوق اقوام تنها با آموزش به زبان مادری احقاق خواهد شد؟! در این میان تکلیف ارکان اشتراکات ملی چه می شود؟ آیا موافقانی که اجرای این طرح راعامل ایجاد دموکراسی(!) و اعتماد میان ملت و دولت عنوان می کنند، توان قانع کردن مسوولان را با توسل به چنین واژگان پرطمطراقی دارا هستند؟ در صورت پذیرش خواسته این عده، اعتمادی که حاصل حذف زبان فارسی در یک کشور فارسی زبان است، چه تبعاتی به دنبال خواهد داشت؟
حساسیت موضوع را دریابیم
با تحلیل موضوع از نگاه بافت شناسی فرهنگی در ایران شاهد این امر غیر قابل انکار خواهیم بود که زبان نقش محوری در اتصال چند فرهنگ و اندیشه متفاوت در یک مکان معین به هم داشته است، به عبارتی دیگر این اقدام تنها یک اتفاق " آموزشی" نیست که در مقطعی تحصیلی اجرا شود و به پایان برسد. در نتیجه کوچکترین تردیدی نیست که این برنامه از حساس ترین اقدامات دولت خواهد بود
امری که می تواند همانند یک شمشیر دو لبه ی برنده عمل کند. از سویی هم خاطر برخی دوستداران مسایل قومیتی را آسوده کند و دولت یازدهم را دولتی قومیت دوست معرفی نماید و از سوی دیگر هم قدمی اساسی برای طیف های کج اندیش تجزیه طلبی به حساب آید که در درازای تاریخ بر جای خود آرام نگرفته و سودای بی سرانجام از بین بردن یکپارچگی فرهنگی مردمان این سرزمین را در سر دارند و در عین حال به نقش تاثیرگذار "زبان" در این حوزه نیز به خوبی واقفند
بنابراین برنامه ریزی دقیق و به دور از احساسات، بررسی تمامی جزییات طرح با توجه به مصالح مردم ایران، دیدن افق های دوردست و تبعات آن در آینده طولانی مدت از ضروری ترین سازوکارهایی به حساب می آید که باید برای آن زمان بسیار اختصاص داده شود و دقت فزاینده و حساسیت فراوان
لینک کپی شد
نظر شما