- پیشبینی بارش باران و هوای خنک در اردبیل تا پایان هفته
- آغاز پوشش بیمهای بیش از ۲۸۰ هزار نفر از فرهنگیان مدارس غیردولتی و معلمان حق التدریس
- خبر رئیس سازمان وظیفه عمومی درباره خرید خدمت سربازی
- انتظار بازنشستگان ۱۴۰۱ از سرپرست جدید صندوق بازنشستگی برای اجرای کامل رتبه بندی معلمان
- پیشبینی هواشناسی؛ باران شدید در راه آذربایجان شرقی، اردبیل، گیلان، غرب مازندران و....
- آخرین مهلت تحویل اسناد درمانی بیمه تکمیلی ملت از سوی بازنشستگان کشوری و فرهنگیان بازنشسته اعلام شد
- حکم اعدام قاتل الهه حسیننژاد تایید شد
- قرص اورژانسی چیست؟ نحوه مصرف، زمان مناسب و عوارض جانبی
- چرا عروسک «لبوبو» در ایران پرفروش شد؟
- تب «شوگر ددی» در تهران بالا گرفت
از ازدواج با جن تا آتش زدن کتاب پزشکی
شیخی در تبریز، داعیه دارد که قانون ابنسینا در طب از کتب «ضاله» و انحرافی است و بجای آن باید طب و طبابت ائمه و امامان ما را جایگزین کرد و بالاتر از آن همه کتب علم پزشکی امروز را به آتش کشید و سوزاند!
روزنامه اطلاعات در ادامه نوشت: وی برای اثبات این ادعا یک کتاب پزشکی مشهور و مرجع علم پزشکی را به آتش میکشد و از این اقدام خود فیلم تهیه و منتشر میکند. در کمترین فرصتی این فیلم با نام «کتابسوزی» در فضای مجازی و از شبکههای فارسیزبان خارج از کشور پخش میشود.
از پی انتشار تصویری آن، اعتراضها از مجامع و مراکز رسمی و غیررسمی بلند میشود. حوزه علمیه قم در بیانیهای اعلام کرده است «تعرض به علم پزشکی جاهلانه و محکوم است.» و در بیانیه دیگر آمده است «وظیفه حاکمیت دفاع از حریم علم و مبارزه با جاهلانی است که با اقدامات ناصواب، زمینه آسیب دیدن دین و سلامت مردم را به وجود میآورند.»
اما این خبر بخشی از ماجرایی است که امروز و متأسفانه در رسانه رسمی و ملی کشور (صداوسیما) هم دیده میشود. یک نمونه آن گفتگوی زنده با یک روحانی است که در اغلب برنامههایش در سیما، با بیان متین اندرزهای اخلاقی میدهد. در یکی از همین برنامهها مجری به بینندگان اطلاع داد، میخواهیم درباره «جن» گفتگو کنیم. و پرسید. آیا میشود با جن ازدواج کرد؟ پاسخ شیخ روحانی یک کلمه بود: «بله». آیا شرعی است؟ باز جواب «بله»؛ آیا میشود از جن بچهدار شد؟ پاسخ «آری و البته از نظر علمی هم ثابت شده است!» این گفتگو که از صداوسیما پخش شده است، اکنون در فضای مجازی دست به دست میشود و آن را در حد بیان حقایق از زبان روحانیون ترسیم تبلیغاتی کردهاند!
تجارت «دعانویسی» و انتشار شماره تلفنهای دفتر کار دعانویسان برای رفع هر مشکلی و دریافت سفارشها به تلفنهای همراه و آگهیهای تبلیغاتی رسیده است! از این نمونهها را بسیار میتوان شمارش کرد. اما پرسش جامعه و بهویژه جامعه فرهنگی کشور آشکارا و صریح است: «این در و دروازه صاحب دارد؟ اگر دارد چرا بسته نمیشود و مجازات نمیشوند؟ آیا اینگونه اعمال و رفتارها، هتک حرمت شناسنامه فرهنگی ما ایرانیان نیستند؟»