- واکنش عضو دفتر رهبری به نقل قول معاون پزشکیان درمورد نظر رهبری درباره قانون تابعیت
- قطعنامه شورای حکام علیه برنامه هستهای ایران تصویب شد / کدام کشورها موافق، مخالف و ممتنع رای دادند؟ + اسامی
- همنشینی پزشکیان و مولوی عبدالحمید وایرال شد (تصاویر)
- تکذیب اقدام کیهان از سوی عضو دفتر رهبری
- دیدار صمیمانه پزشکیان و مولوی عبدالحمید (عکس)
- ظفرقندی: اوایل انقلاب تند و تیز بودیم، فکر میکردیم اگر یک نفر ۹ تا صفت خوب دارد یک صفت بد باید از قطار انقلاب پیاده بشود؛ الان این طور فکر نمیکنم
- بازی هوشمندانه پزشکیان با سعید جلیلی
- این زن وزیر آموزش ترامپ میشود: لیندا مک من در رینگ کشتی کج! (فیلم)
- اعلام تعداد موشک های شلیک شده موفق اسرائیل به ایران
- تصاویر تجمع پرشمار معلمان و فرهنگیان بازنشسته مقابل مجلس
اردشیر زاهدی را بیشتر بشناسیم
اردشیر زاهدی به عنوان یک دیپلمات باتجربه، همواره طرفدار گفتوگو و ضد جنگ، مخالف دخالت خارجی و حامی حق تعیین سرنوشت ملت ایران، پایبند به اصول و قوانین بینالملل و البته حامی برنامهی صلحآمیز هستهای ایران و مخالف تحریمهای آمریکا بوده است. اما آیا وزیر امور خارجهی محمدرضاشاه طرفدار جمهوری اسلامی است؟
به گزارش ایسنا، اردشیر زاهدی که امروز در سن نودودوسالگی در سوئیس زندگی میکند، فرزند تیمسار فضلالله زاهدی است؛ کسی که پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سرنگونی دولت محمد مصدق حدود دو سال بر مسند نخستوزیری نشست و زمام امور مملک را در دست داشت. اردشیر زاهدی در سال ۱۳۰۷ متولد شد و در زمان کودتا بیستوپنجساله بود. گرچه او در آن زمان دخلی در امور مملکت نداشت اما بخاطر داشتن چنان پدری خواه و ناخواه سر از کار سیاست درآورد.
زاهدی که تحصیلاتش را در رشتهی مهندسی کشاورزی در آمریکا به پایان برده و کمی قبل از کودتا آمده بود که به مملکتش «خدمت» کند، به گفتهی خودش پس از بازگشت به کشور «مثل یک آجودان، مثل دستیار برای پدر» بود. البته اولین سمت دولتی او معاونت در ادارهی «برنامهی اصل چهار» بود؛ ادارهای که وظیفهاش سازماندهی کمکهای آمریکا به ایران بود. زاهدی بین سالهای ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۵ به عنوان سفیر ایران در انگلیس مشغول به کار بود. سپس از اواخر سال ۴۵ تا اواسط سال ۱۳۵۰ در کابینهی امیرعباس هویدا به عنوان وزیر امور خارجه فعالیت کرد و بعد، از واپسین روزهای سال ۵۱ تا بهمن ۵۷ سفیر ایران در ایالات متحده آمریکا بود.
گرچه اردشیر زاهدی بخاطر نخستوزیری پدرش از ابتدای جوانی با سیاستمداران بلندپایه محشور بود اما پس از ازدواج با شهناز پهلوی - دختر محمدرضا از همسر اولش فوزیه - با شخص محمدرضا پهلوی روابط نزدیکی داشت. البته این ازدواج اول و آخر زاهدی دوامی نداشت و به خواست شهناز از یکدیگر جدا شدند اما زاهدی تا واپسین روزهای حیات محمدرضا از نزدیکترین اشخاص و معتمدان او بود؛ بطوری که در دوران تبعید و بیماری محمدرضا، تنها مقام حکومت سابق بود که شاه مخلوع را همراهی میکرد.
زاهدی در گفتوگویی با بیبیسی در وصف علاقهاش به محمدرضا پهلوی میگوید: «این افراد که به شاه خدمتگزار بودند شامل بنده وزیر خارجهاش، نوکرش، وفادارش تا روزی که شستم و به خاکش کردم؛ شاهنشاهم، پادشاهم، هنوز هم بهش عشق داشتهام و دارم».
از نظر اردشیر زاهدی که زمان کودتای سال ۳۲ جوانی بیستوپنجساله بود، آنچه ۲۸ مرداد اتفاق افتاد «رستاخیز ملی» بود. او در خاطراتش دربارهی وقایع آن روز میگوید: «آن روز بعد از ظهر (دولت مصدق) سقوط کرد. پدر من (تیمسار زاهدی) در خیابان شمیران قدیم بود. در جایی یکی از تانکها تسلیم ما شد. با آن تانک و خودروی بیوک آقای شوشتری - که نمایندهی مجلس و جزء اقلیت علیه دولت بود - و من جلویش نشسته بودم، رفتیم به طرف (محلهی) بیسیم، در بیسیم هم آنها مسلسلها را زمین گذاشته بودند؛ من و عدهای هم داد میزدیم که نخستوزیر قانونی دارد میآید. از آنجا مردم پدر من را سر دست بردند و آنجا پدرم پیامش را فرستاد به مردم. آن شب اولین تلگراف از داخل شهربانی به اعلیحضرت شد و بعد هم به شاه (پیام داده شد) که مردم شما را میخواهند و خواهش میکنیم که برگردید».
او همواره ادعای وقوع کودتا در سال ۳۲ را رد میکند و عزل مصدق را «حق قانونی» شاه میداند و میگوید: «همان فرمانی که نخستوزیری مصدق را صادر کرد همان فرمان هم عزل او بود؛ دفعه اول (پس از استعفای مصدق در تیرماه سال ۳۱) محبوبیت مصدق بالا بود و شاه مجبور شد مصدق را برگرداند؛ همان آدمهایی که از او پشتیبانی میکردند باعث شدند او برود؛ خودش با دست خودش ریشهی کار خودش را زد».
زاهدی حدود یک دهه پیش از انقلاب اسلامی در سال ۱۹۶۸، در مقام وزیر امور خارجه ایران، معاهدهی «ان.پی.تی» یا «منع گسترش تسلیحات هستهای» را به نمایندگی شاه ایران امضا کرد. او حدود یک دهه قبل در اولین گفتوگوی پس از انقلابش با رسانههای فارسیزبان به «صدای آمریکا»، دربارهی حق ایران در داشتن انرژی هستهای صلحآمیز گفته بود که استفاده از انرژی هستهای «حق حقهی ایران بوده، هست و خواهد بود ... این حق متعلق به ایرانیهاست؛ دولتها میآیند و میروند. معتقدم که ایران حق خود را خواهد داشت ... این توهین به شرافت ایرانیهاست که بگویند ما به شما اعتماد نداریم».
او به عنوان یک دیپلمات بازنشسته، حتی زمان ریاست جمهوری جرج بوش هم معتقد بود مسئلهی هستهای ایران تنها با مذاکره حل میشود و «جنگ هیچچیز را حل نخواهد کرد». او گفته بود: «اگر بمب بیندازند به ایران یا اگر بخواهند تحریم اقتصادی کنند مردم بیچاره آسیب خواهند دید؛ به نظرم حق مال ایران است و غرب باید بنشیند صحبت کند و با ادامهی صحبت به جایی خواهند رسید».
اردشیر زاهدی در تعاملات ایران و غرب همواره از حقوق «ملت ایران» گفته است. او در تمام گفتوگوهای رسانهای بر این نکته پافشاری کرده و همین موضع موجب شده در ماههای اخیر صحبتهای او در رسانههای داخلی بازتاب زیادی پیدا کند. توجه بیش از پیش به زاهدی از نامهی سرگشادهی او به دولتمردان آمریکایی که در قالب آگهی در نیویورکتایمز چاپ شد، آغاز شد؛ جایی که زاهدی ضمن انتقاد از سیاستهای آمریکا در قبال ایران و منطقه به سیاستمداران آمریکایی یادآور میشود که «مردم نجیب ایران زیر سایهی تهدیدهای خارجی با هم متحد بوده و از سرزمین مادری دفاع کرده و میکنند. تاریخ به متجاوزان خارجی میآموزد که از افکار پوچ خود برای ویرانی ایران دست بردارند» زیرا «ایران با عراق قابل مقایسه نیست. ایران قادر خواهد بود در برابر حمله نظامی خارجی مقاومت کند».
او همواره از اظهار نظر دربارهی دولت و حکومت ایران خودداری کرده و وقتی «طرفداری از جمهوری اسلامی» به او نسبت داده میشود، متذکر میشود زورگویی در قبال «ایران» را برنمیتابد و برایش مهم نیست که بگویند طرفدار کیست. او اخیراً در گفتوگو با بی.بی.سی همین مواضع را تکرار کرده و گفته «دولت ایران مال مردم ایران است و آن جوانها هر تصمیمی میخواهند میگیرند. ولی ما حق نداریم - که گذاشتیم و رفتیم؛ پول هم برداشتیم و آوردیم - اینجا بگوییم لنگش کن»!
موضعگیری زاهدی پس از شهادت سپهبد قاسم سلیمانی هم سر و صدای زیادی به پا کرده بود. او در اینباره گفته بود: «من افتخار میکنم به قدرت ارتش ایران که سوگند خورده برای مملکتش. با یک ژنرالش بد بودند و ببینید چه کثافتکاریها کردند بر خلاف قوانین بینالملل. آنوقت به سایرین میگویند شما تروریست هستید»! او که «ژنرال سلیمانی» را «سرباز وطنپرست شرافتمند» میداند، در گفتوگوی اخیرش با بی.بی.سی فارسی گفته است: «این افسران و این جوانها، این کسان، به قرآن خودشان و به مملکت خودشان سوگند خوردهاند ... این آدم برای مملکتش خدمت کرده، برای مملکتش جنگیده، در مقابل اسرائیل ...؛ مملکتش بوده، دفاع کرده و برای وجدان خودش رفته تا جایی که نابودیاش بوده. من بهش افتخار میکنم؛ اینها خون خودشان را برای مملکتشان دادند».
زاهدی همواره حامی سیاست خارجی ایران بوده هرچند این موضوع را مستقیماً به حکومت جمهوری اسلامی ربط نداده و از اظهار نظر مستقیم دربارهی حکومت خودداری کرده است. با این حال با اتکا به اصول و قواعد دیپلماتیک حتی حضور ایران در سوریه را - که بهانهای برای فشار بیشتر غرب بر ایران بوده - موجه میداند؛ چنانکه در مقالهاش در نیویورک تایمز نوشته است: «ایران بخاطر حضور خود در سوریه محکوم میشود. ولی اشاره نمیشود که ایران در سوریه به دعوت دولت قانونی کشور مستقل سوریه حضور دارد؛ حضور ارتشهای مخفی آمریکا و دولتهای غربی در سوریه است که نقض قوانین بینالمللی است».
او همواره تصمیمگیری و حتی اظهار نظر دربارهی حکومت و مسائل داخلی ایران را صرفاً حق ایرانیان - بخصوص شهروندان و جوانان داخل کشور - میداند. زاهدی علاوه بر اینکه بارها از خروج آمریکا از برجام انتقاد کرده و این کار را «مسخره» دانسته، دربارهی تیم مذاکرهکنندهی ایران در برجام نیز گفته: «دیپلماتهای ایران الحقوالانصاف زحمت کشیدند و از خود شخصیت و صبر و حوصله نشان دادند».
با این حال واضح است که او به عنوان یکی از اعضای خانوادهی سلطنتی و نزدیکان شاه که همچنان ارادت خود به او را حفظ و ابراز میکند، حامی یا طرفدار جمهوری اسلامی نیست. او در گفتوگو با بی.بیسی میگوید: «اگر اشتباه غرب جنگ ایران و عراق را پیش نکشیده بود و حالا قضیهی اتم را پیش نکشیده بود، این دولتها هم رفته بودند ... جوانان ایرانی هستند که باید تصمیم بگیرند برای آتیه خودشان و من تردید ندارم که این کار را میکنند؛ خارجی حق ندارد. گمان نمیکنم دخالت خارجی گره ایران را باز کند و برعکس برای مردم ایران گرفتاری درست میکند».