- برد تاریخی تیم فوتبال بانوان پرسپولیس
- کارنامه استقلال، پرسپولیس و سپاهان در جام حذفی فوتبال ایران (جدول)
- توافق اولیه اورونوف با پرسپولیس برای تمدید با این شرط!
- افشاگری پیروانی درباره پشت پرده هوادار متمول و حواشی پرسپولیس و حمایت از منتقدان تیم ملی!
- واکنش یاسین سلمانی به نیمکت نشینی در پرسپولیس
- کارشناس داوری پرسپولیس - مس سونگون؛ یک پنالتی سوخت و گل اول بازی مردود بود؟!
- خلاصه بازی پرسپولیس 3 - مس سونگون 0 (فیلم) - 1 آذر
- احتمال حذف استقلال و پرسپولیس از آسیا!
- خیابانی همزمان از خجالت بیرانوند و بازیکنان تیم ملی درآمد!
در فستفود خیابان فرشته نزدیک بود استقلالی شوم!
حماسهساز ملبورن به خبرورزشی گفت: میتوانستم همان روزی که از امارات برگشتم به استقلال بروم و به قول شما دو تا گل در دربی هم بزنم، اما تصمیم گرفتم به خاطر رفقایم به پاس تهران بروم.
با علی نظری جویباری سرپرست پیشین استقلال گپ میزدیم که بحث به خداداد عزیزی کشیده شد. نظری جویباری هنوز هم با حسرت از او یاد میکند که چرا نتوانست حماسهساز ملبورن را استقلالی کند و همین موضوع بهانه ای شد که با خداداد عزیزی همکلام شویم.
سالها پیش قرار بود استقلالی شوید؟
من هم از استقلال پیشنهاد داشتم و هم از پرسپولیس و دقیقاً نمیدانم منظورت کدام یکی و چه زمانی است؟
استقلال تهران را میگویم. با علی نظری جویباری سرپرست سابق استقلال صحبت میکردیم که میگفت با شما در یک رستوران جلسه هم گذاشته است.
بله راست میگوید، از امارات برگشته بودم که در یک فستفود در خیابان فرشته اگر اشتباه نکنم نشست داشتیم و نزدیک بود استقلالی شوم ولی در نهایت به توافق نرسیدیم.
نظری جویباری خیلی با افسوس از آن روز یاد میکند که میتوانست یک بمب نقل و انتقالی منفجر کند، اما نشد. پشیمان نیستید؟
چرا پشیمان باشم؟!
به هر حال بازی در استقلال تهران و شاید زدن یک یا دو گل در دربی میتوانست تبلیغات بیشتری داشته باشد و از شما یک اسطوره آبی بسازد!
از این بیشتر؟ من نیازی نداشتم!
میدانم شما همان زمان اسطوره فوتبال ایران بودید، اما قبول کنید بازی در استقلال یا پرسپولیس خیلی فرق میکند. فرق نمیکند؟
برای من خیلی فرق نمیکرد. میتوانستم همان روزی که از امارات برگشتم به استقلال بروم و به قول شما دو تا گل در دربی هم بزنم، اما تصمیم گرفتم به خاطر رفقایم به پاس تهران بروم.
یک بار هم پس از پاس تهران نشستی با علی پروین داشتید که ناگهان اکبر یداللهی به شما زنگ زد و به خاطر رفقای خودتان به تیم لیگ یکی عقاب رفتید. واقعاً چرا؟
گفتم که برای هر کس یکسری مسائل مهم است و برای من هم رفاقت خیلی ارزشمند است. با علیآقا هم واقعاً رابطه خوبی داشتم. سه، چهار ماه در تیم ملی شاگر ایشان بودم و برای همان سه، چهار ماه احترام خاصی برای آقای پروین قائل هستم. قسمت نشد در پرسپولیس شاگرد ایشان شوم و...
شما به عنوان بازیکن قرضی برای پرسپولیس در جام باشگاههای آسیا بازیهای خوبی انجام دادید. به نظر خیلیها محمد مایلیکهن به خاطر درخشش در ترکیب پرسپولیس درآن رقابتها شما را به تیم ملی دعوت کرد.
احتمالاً حاجآقا مایلیکهن به خاطر درخشش در آن بازیها من را دعوت کرد. آن مقطع به عنوان بازیکن قرضی و با توافق دو باشگاه بهمن و پرسپولیس در تیم قرمزها بازی کردم.
یک بیمیلی هم در شما زمان بازی دیده میشد که ما را یاد مارادونا میانداخت!
دیگو مارادونا که خوب میدانیم چقدر دوستش داشتید هم از بارسلونا به ناپل در جنوب ایتالیا رفت در حالی که قدرت فوتبال آن کشور دست شمالیها یا آث میلان، اینترمیلان و یوونتوس بود.
نه، بحث شمال و جنوب یا آبی و قرمز نبود. من رفقای خوبی در پاس تهران داشتم که به همین خاطر هم به این تیم رفتم.
میتوانستید در پرسپولیس یا استقلال توپ بزنید، اما نرفتید تا محبوب هواداران هر دو تیم شوید؟
بله، این هم نگاهی است. حالا هم استقلالیها به من محبت دارند و هم پرسپولیسیها!
به پاس رفتید و کاپیتان آن تیم رؤیایی شدید.
سال اول که به پاس رفتم رضا ترابیان سن و سالش از من بیشتر بود. همچنین محسن گروسی و رسول غنی زاده سابقه بیشتری نسبت به من داشتند و اصلاً به خودم اجازه نمیدادم کاپیتان آن تیم شوم. سال بعد از آن بهزاد غلامپور هم بود ولی، چون خیلی بازی نمیکرد من بازوبند را میبستم.
راستی چرا به شماره ۱۱ علاقه داشتید و این پیراهن را میپوشیدید در حالی که ستارههای دوستداشتنی شما مثل مارادونا ۱۰ میپوشیدند؟
من در ابومسلم شماره ۱۰ میپوشیدم. بعد که به خاطر خدمت سربازی به فتح تهران آمدم خودشان از قبل شماره ۱۰ را نگه داشته و به من دادند. از فتح به بهمن رفتم که ۱۰ دست...
حمید استیلی بود!
فکر کنم! به همین خاطر ۱۲ و ۲۰ پوشیدم.
و در تیم ملی شماره ۱۱ پوشیدید؟
پیراهن شماره ۱۱ را حاجآقا مایلیکهن به من داد.
در کلن آلمان هم شمارههای ۱۷ و ۱۱ میپوشیدید؟
بله، شماره ۱۱ سال اول دست یک بازیکن رومانیایی بود...
جان ولادور؟
بله، فکر کنم. شماره ۱۱ میپوشید و من هم ۱۷ پوشیدم، اما سال دوم پیراهن شماره ۱۱ را به من دادند.
چرا سراغ شماره ۱۰ نرفتید. در تیم ملی هم همیشه ۱۱ پوشیدید؟
شماره ۱۰ تیم ملی تن علی دایی بود که خوب هم بود. اگر میخواستم سمت شماره ۱۰ تیم ملی بروم باید با علی دایی کشتی میگرفتم و البته زور من به او نمیرسید! پس سری را که درد نمیکرد دستمال نبستم و با همان پیراهن شماره ۱۱ ادامه دادم.
نکته دیگری که در فوتبال خداداد عزیزی به چشم میآمد پنالتیگیر بودن شما بود. به دلیل تکنیک و سرعت بالا خیلی خوب از مدافعان حریف پنالتی میگرفتید، اما هرگز به خاطر ندارم پشت ضربه پنالتی بایستید.
چون پنالتیزن نبودم!
مگر میشود بازیکنی با آن همه تکنیک و بغل پاهای فنی نتواند پنالتی بزند؟
اینکه تکنیک دریبلزنی داشته باشید دلیل نمیشود پنالتیزن خوبی هم شوید. در تیم ملی هم علی دایی در نواختن ضربات پنالتی رودست نداشت و خیلی عالی میزد (میخندد). البته اگر هم میخواستیم پنالتی بزنیم علی دایی اجازه نمیداد بزنیم! از شوخی گذشته خودم هم خیلی علاقه نداشتم پشت ضربات پنالتی بایستم.
شاید پنالتی خراب کرده بودید و...
یک بار در ابومسلم و یک بار هم در فتح تهران پنالتی خراب کردهام. گفتم که پنالتی زدن بلد نبودم!
چند روز پیش خبری منتشر شد مبنی بر اینکه جلسهای برای برعهده گرفتن مدیریت آکادمی باشگاه سایپا با حبیب کاشانی مدیرعامل این باشگاه داشتید. بالاخره نتیجه این نشست چه شد؟
من و آقای کاشانی از قدیم رابطه صمیمانهای با هم داشتیم و به همین خاطر هم جلسه گذاشتیم. من حرفهایم را زدم و برنامهام را ارائه دادم. حالا باید سایپا به من جواب بدهد.
شرط خاصی هم داشتید؟
فقط اختیار تام خواستم. متأسفانه فوتبال پایهای در کشورمان خیلی کثیف و زشت شده است. روابط ناسالمی وجود دارد و فساد بیداد میکند. آقای کاشانی هم با شناختی که از من داشت دعوت به عمل آورد و...
حالا اگر فردا پس فردا مدیرکارخانه سایپا یا یکی از مسئولان رده بالای این شرکت خودروسازی بازیکن معرفی کنند حاضرید از آنها تست گرفته یا در تیمهای پایهای استفاده کنید؟
فکر کنم جواب سؤالت را در سؤال و جواب قبلی دادم. آقای کاشانی به خوبی من را میشناسد و میداند زیر بار این حرفها نمیروم. من جایی که این حرفها باشد یک دقیقه هم نمیمانم و کار نمیکنم.
حنیف عمران زاده که زمانی با محمد نوازی در جوانان استقلال کار کرده در مصاحبهای مدعی شد پدر پولداری حاضر بود به من و نوازی دو قطعه زمین هر یک به ارزش ۸۰۰ میلیون تومان بدهد، اما آنها نپذیرفتهاند!
گفتم که کثافتکاری در فوتبال پایه زیاد است. این تازه یک چشمه آن است.
حنیف همچنین گفته قبل یکی از دربیها یک شرطبند حاضر بوده ۲ میلیارد تومان بدهد که او اخراج شود یا پنالتی بدهد، اما نپذیرفته است. از این دست پیشنهادات به شما هم در زمان بازی شد؟
جگر نداشتند به من پیشنهاد تبانی یا شرطبندی بدهند، اما باید قبول کنیم این مسائل در فوتبال بوده و هست.
شما از مربیگری خداحافظی کردید؟
نه، اگر شرایط باشد باز هم مربیگری خواهم کرد. من تن به هر کاری نمیدهم ولی به هر حال شغلم فوتبال است.
انتقادی که به شما یا علی کریمی وارد است عجله برای ورود به عرصه مربیگری و قبول هدایت تیمهایی بود که با مشکلات مالی دست و پنجه نرم میکردند. قبول دارید؟
متوجه نمیشوم!
ببینید شما و علی کریمی اسم کوچکی نداشتید. میتوانستید کمی صبر کنید تا تیمهایی با امکانات و بودجه کافی سراغ شما بیایند؟
منظورتان تیمهای صنعتی و دولتی است؟
بله، تیمهایی مثل ذوبآهن، تراکتور، سایپا، پیکان، سپاهان یا حتی استقلال و پرسپولیس تهران.
تیمهای دولتی و صنعتی سراغ من و علی کریمی نمیآیند!
چرا؟
شک نکنید! تیمهای صنعتی و دولتی سراغ مربیانی میروند که لابی بلد باشند. مربیای را همه میشناسیم که سالها در تیمهای صنعتی یک جام هم نگرفت، اما همیشه بود، چون میگفتند فامیل گردنکلفتی دارد! اینجور تیمها سراغ من و علی کریمی نمیآیند.
ممنون از اینکه وقت خود را در اختیارمان گذاشتید... همین الان ناگهان چیزی یادم آمد. خداداد عزیزی جزو ستارههایی است که همواره چه در زمان بازی و چه مربیگری رابطه خیلی خوب و مطلوبی با رسانهها و خبرنگاران داشته است. در این رابطه توضیح میدهید؟
بله، همیشه دوستان خوبی در مطبوعات و رسانهها داشتهام. از نسل قدیم و زمانی که در فتح تهران بازی میکردم با اردشیرخان لارودی، علی رئیسی، اکبر عزیزی، شهرام زمانی و خدابیامرز ناصر احمدپور رابطه خیلی خوبی داشتم. بعدها هم با علی جوادی، حبیب افتخاری که مثل داداشم است و... خودت همین طور!
شما لطف دارید. خداداد عزیزی به همین خاطر هم هنوز محبوب است.
ممنونم، به دوستان خبرورزشی خیلی سلام برسان.