- در حمله به زندان اوین، هدف حذف جاسوسان اسرائیل بود!؟
- پشت پرده عدم حمایت چین از ایران در جنگ با اسرائیل
- واکنش زیدآبادی به پیشنهاد ترور رئیس جمهور/ حاضرند جامعه را به بیثباتی بکشانند و به کار خود افتخار هم بکنند
- مصاحبه کاترین شکدم با رئیسی را چه کسی هماهنگ کرد؟
- شروط نماینده انقلابی برای مذاکره با آمریکا
- وعده ترامپ به نتانیاهو در مورد ایران
- سردار کوثری: بعد از محاکمه آمریکا و اسرائیل ، برای مذاکره تصمیم گیری می کنیم
- تائید ضربه کاریِ حمله موشکی ایران به پایگاه العدید آمریکا در قطر: غول راداری منهدم شد (عکس)
- روایت عجیب از نحوه شهادت سردار سلامی و سردار کاظمی
جلال آلاحمد: خمینی جگر دارد این هوا!

موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران به نقل از مصاحبه محمود گلابدرهای نوشت: [با جلال] رفتیم قم. سر یککوچه نگه داشت و دوتا کتابش را برداشت: غربزدگی توی یک دستش بود و یک کتاب دیگر توی دست دیگرش. گفتیم: «کجا داری می روی؟» گفت: «صدایش را در نیاورید، دارم می روم پیش خمینی!»
بعد از ۱۵ خرداد بود؟
بله توی آن اوضاع! گفتیم «آنجا چرا؟» گفت: «بعداً می گویم». خلاصه توی ماشین منتطر ماندیم. بعد از چند دقیقه ای آل احمد آمد.
دیدیم یک کتابش را اینطرفی پرت کرد، یکی را آن طرفی.
گفتیم: «پس چه شد؟» فریاد زد: «آی! خمینی جگر دارد این هوا!» دستش را به اندازه یک هندوانه باز کرد و :« مصدق جگر دارد این قدر!» و به اندازه یک ارزن را نشان داد...
[جلال] تعریف کرد که رفتم در زدم و یک نفر در را باز کرد. گفتم به آقا (امام خمینی) بگویید جلال آل احمد، نویسنده فلان و بهمان آمده.
آقا میگوید: بگویید بیاید داخل.
رفتم و دیدم آقا متین و موقر نشسته. ژست گرفتم و میخواستم کتابها را بدهم به آقا. اول کتابها هم غلیظ نوشته بودم: «تقدیم میشود به ...».
آقا گوشه پتوی زیر پایش را میزند عقب و هر دوتا را بیرون میآورد!
جلال میگوید: «نمیدانستم شما این خزعبلات را هم میخوانید.» جلال خیال کرده بود خیلی ختم است.
آقا در سکوت به جلال حالی میکند که: «اگر خزعبلات است، چرا دو تا را زدی زیر بغلت و با خودت آوردی؟ تو میخواهی روشنفکر بازی برای من دربیاوری؟»