- انتخاب سه نفر برای جانشینی رهبری صحت دارد؟
- گوسفند عاشق نوشیدن چای را ببینید! (ویدئو)
- آهنگ ای دریغا - محسن چاوشی (موزیک ویدئو)
- غزاله اکرمی بازیگر نقش سوجان در سریال سوجان کیست!؟
- آنچه باید درباره پدر موشکی ایران بدانید؛ شهید حسن تهرانی مقدم چه کرد!؟
- کلیپ مبتذل و نامتعارف گیلان چرا تولید و پخش شد؟
- ساعت پخش و تکرار سریال «سوجان» از شبکه یک
- تصاویر حضور شاه در خلیجفارس +اظهاراتش درباره نیروی دریایی ایران
چگونگی توفیق اقتصاد مقاومتی در گفتگو با معاون هماهنگی و نظارت معاون اول
رضا ویسه: افزایش وابستگی به نفت در تناقض با کاغذ پاره بودن قطعنامه ها بود / باید «امضاهای طلایی» به حداقل برسد
زمانی که می گوییم این قطعنامه های کاغذ پاره ای بیش نیست به این معنی است که اگر غرب هر چقدر هم قطعنامه صادر کند کشور می تواند در برابر آن مقاومت و اقتصادش را خوب اداره کند اما تعارض بزرگی در سالهای گذشته بین این سخن و عمل بوده است.
نواندیش: دکتر رضا ویسه چهار سال در دولت اصلاحات ریاست هیات عامل سازمان گسترش و نوسازی صنایع کشور را بر عهده داشت و در دولت هشتم به عنوان معمار اصلی صنعت خودرو ایران شناخته شد. در جریان دولت تدبیر و امید، اسحاق جهانگیری او را به معاونت خودش منصوب کرد تا دست راست خودش باشد. ماهنامه صنعت و توسعه با او درباره اقتصاد مقاومتی و چند و چون اجرای آن گفتکو کرده است. در این گفتگو از اقتصادی میگوییم که با معنی تشخیص حوزههای فشار و در نتیجه تلاش برای کنترل و بیاثر کردن آن شناخته میشود. در شرایط آرمانی باید چنین فشارهایی به فرصت برای اقتصاد کشور تبدیل شود. برای رسیدن به اقتصاد مقاومتی باید وابستگیهای خارجی کاهش پیدا کند و بر تولید داخلی کشور و تلاش برای خوداتکایی تاکید شود. بر این اساس، مقاومت برای رد کردن فشارها و عبور از سختیها برای رسیدن به قله های پیشرفت ضروری تلقی می شود.
در مورد این که اقتصاد مقاومتی بر توانمند سازی اقتصاد ایران در برابر اقتصاد غرب تمرکز ویژه ای دارد، سخن بسیاری گفته شده است، می خواهم مصاحبه را با این پرسش آغاز کنم در 8،9 سال گذشته افراد مختلفی در بدنه حاکمیت مدعی بودند که تحریم ها بر اقتصاد ایران بی اثر بوده است. اما اگر به راستی تحریم ها بی اثر بوده است اقتصاد مقاومتی به چه کار می آید؟
اگر تعریف ساده ای از اقتصاد مقاومتی داشته باشیم عبارت است از تقویت بنیان های صنعتی و داخلی کشور به گونه ای که ما را در بعد اقتصادی از نفت خام بی نیاز کند. اگر هم بخواهیم جزیی تر سخن بگوییم کشور ما به دلیل وابستگی به منابع نفتی و درآمدهای حاصل از نفت خام به اصطلاح به یک کشور تک محصولی تبدیل شده است؛ البته ما محصولات دیگری هم صادر می کنیم اما درآمد اصلی از صادرات نفتی است. این باعث ضربه پذیر شدن اقتصاد کشور در مقابل تنشی شده است که کشور با ابرقدرت ها داشت. به عبارتی اگر اقتصاد ما تک محصولی نبود در مقابله با تحریم ها تا این حد ضربه پذیر نبودیم و این مشکلات برای ما به وجود نمی آمد. البته بهتر است که پاسخ سوال شما را در دو سرفصل بدهم. سرفصل اول این که ما در مقابله با تحریم که چندین بار از سوی مقامات کشور با عنوان تحریم های ظالمانه تعبیر شده است به دلیل تک محصولی بودن صدمات زیادی را متحمل شده ایم اما در واقع این صدمات ناشی از ضعف درونی ما بوده است. ببینید زمانی که می گوییم این قطعنامه های کاغذ پاره ای بیش نیست به این معنی است که اگر غرب هر چقدر هم قطعنامه صادر کند کشور می تواند در برابر آن مقاومت و اقتصادش را خوب اداره کند اما تعارض بزرگی در سالهای گذشته بین این سخن و عمل بوده است. در عمل وابستگی ما و کشور به پول نفت بیش از پیش می شد اما متاسفانه با افزایش وابستگی اقتصاد کشور به درآمد های حاصل از فروش نفت و افزایش چشمگیر قیمت نفت به جای خودکفا شدن در تولید داخلی اقتصاد کشور هر چه بیشتر به واردات وابسته شدیم. مثلا سیب زمینی وارد کردیم و به جای آن آب و نفت صادر کردیم. اثرات این ها این است که وابستگی کشور به واردات و پول نفت بیشتر شود. پس بنابراین می توانیم بگوییم که کشور در دو مسیر متناقض حرکت می کرد. از یک سو وابستگی اش به نفت بیشتر می شد و از یک سو شعارش این بود که این قطعنامه ها کاغذپاره ای بیش نیست.
شما از ضعف درونی ما در برابر تحریم ها سخن گفتید. این ضعف به چند بخش تقسیم می شود و در چه بخش هایی بیشتر دیده می شود؟
پیش از این که به این پرسش پاسخ بدهم باید توضیح بدهم که واقعیت این است که ایران توان و پتانسیل لازم را برای مقاومت در برابر این تحریم ها داشت. اما چون وابستگی مان به درآمدهای نفتی زیاد و زیادتر شد این پتانسیل هم از ما گرفته شد. زمان دولت آقای خاتمی مرتبا وابستگی ما به نفت کمتر می شد و با رشد اقتصادی ای که بویژه در بخش صنعت داشتیم امکانات مان برای صادرات بیشتر می شد؛ چنان که می دانید در دوره 8 ساله پس از خاتمی میزان واردات مان بیش از دو و نیم برابر شد. اگر همان سیاست ها دنبال می شد ایران می توانست با یک رشد اقتصادی منطقی تولیدات صنعتی را رشد دهد و نیازی نبود که واردات بیش از اندازه داشته باشد. اما امروز اقتصاد مقاومتی به دنبال چیست؟ این گره کور را باز کند و پتانسیل موجودی که از دوره قبل بوده و استفاده نشده را بهره برداری کند. حال این سوال مطرح می شود که چطور می توان بهره برداری کند؟ با تمرکز بر شکوفایی تولید، رشد و توسعه بخش صنعت داخلی و با استفاده از مزیت های نسبی و استراتژیکی که در کشور داریم. برای مثال اگر نفت خاممان را به محصولات پتروشیمی تبدیل کنیم می توانیم ارزش افزوده تا 10 برابر آنچه که اکنون هست ایجاد کنیم. بنابراین به جای آن که یک بشکه نفت صادرکنیم و و 100 دلار بگیریم می توانیم یک بشکه نفت را به محصول با تکنولوژی بالا تبدیل کنیم و به جای 100 دلار 700 دلار بگیریم.
پس من دو برداشت از سخنان شما دارم. نخست آن که ایران از تحریم ها ضربه خورد و دوم این که در برابر تحریم های خوب عمل نکردیم.
یک جمله اضافه کنم که اقتصاد مقاومتی تقویت از درون است به این معنا که کشور در برنامه اجرای سیاست های اقتصاد مقاومتی تمام تلاشش را در شکوفایی تولید اقتصادی بگذارد و محصولاتی تولید کند که قابل صادرات باشد و ما بتوانیم ارز مورد نیاز کشور را از طریق صادرات غیر نفتی به دست آوریم.
به نظر شما اقتصاد مقاومتی بیشتر با اقتصاد آزاد همخوانی دارد یا با اقتصاد دولتی و قدرت هر چه بیشتر دولت؟
این دو هیچ ربطی با یکدیگر ندارند. زمانی که ما می گوییم از توانایی ها وپتانسیل های داخل سود بجوییم این فرقی نمی کند که در قالب لیبرالیزم باشد یا سوسیالیزم.
یعنی شما می گویید هیچ ارتباطی میان اقتصاد آزاد و دستور العمل اقتصاد مقاومتی وجود ندارد؟
موضوع اقتصاد آزاد و دولتی ربطی به اقتصاد مقاومتی ندارد. معنی و مفهوم اقتصاد مقاومتی این است که در داخل چه شرکت های دولتی باشند و چه شرکت های خصوصی و چه تعاونی ها و ... این ها باید بر رشد تولید و رشد تکنولوژی متمرکز شوند. معنای دانش بنیان هم این است که ما تمام امکاناتمان را بر تولیداتی متمرکز کنیم که ارزش افزوده بالاتری به دلیل دانش فنی و تکنولوژی داشته باشند. نکته بسیار مهم این است که در مورد اقتصاد آزاد و دولتی، یک اصل دیگری وجود دارد که آن اصل 44 قانون اساسی است که خصوصی سازی و قرار گرفتن در جهت اقتصاد آزاد را مدیریت می کند. حجم زیادی از این قانون پیش رفته است و بخش دیگری نیمه کاره مانده است. باید دستورالعمل های این قانون ادامه پیدا کند...
البته نه تنها نیمه کاره است بلکه به درستی هم اجرایی نشده است. بخش کثیری از واگذاری ها به سازمان های شبه دولتی بوده است.
به طور مطلق نمی توان چنین حرفی بزنیم، چون این سهام هم به شبه دولتی ها واگذار شده است و هم به نهادهای عمومی و هم به بخش خصوصی. اما ممکن است شما بگویید که آیا این سهامی که به شبه دولتی ها واگذار شده است خصوصی محسوب می شوند؟ باید بگویم به عنوان یک گام بله. شما باید متناسب با مقتضیات کشور فرآیند خصوصی سازی را تعریف کنید و براساس آن فرآیند به اقتصاد آزاد به معنای واقعی برسید.
اما آقای دکتر این روند فقط به بزرگ شدن نهادهای نظامی کمک کرده است...
این به نظر من یک سویه نگاه کردن است. واقعیت آن است که اگر اکنون به بازار سرمایه بروید خواهید دید که حجم بسیاری از سهامی که به نهادهای نیمه دولتی واگذار شده اکنون در حال عرضه به اشخاص حقیقی است، این یعنی خصوصی سازی واقعی. البته عده ای هم تلاش می کنند از این فضا سوء استفاده کنند که البته اگر نظارت دقیق بود این وضعیت هم پیش نمی آمد و اگر در دولت های نهم و دهم نظام نظارتی دقیقی برقرار بود، این اتفاق ها نمی افتاد یا اگر چنین نظارت هایی بوده است دستاوردهای مناسبی نداشته است و از درون این نظارت هاست که آدم های چند میلیاردی بیرون می آیند! دولت تدبیر و امید، ستادی به نام ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی را به وجود آورده است تا بتواند همه این موارد را رصد کند.
ساز و کارهای این ستاد چیست؟
ببینید اولین کاری که باید انجام می شد این بود که» امضاهای طلایی« به حداقل برسد. امضای طلایی اختیارات ویژه ای است که به یک فرد یا به سازمانی داده می شود تا بتواند برای اعداد نجومی موجود در اقتصاد کشور تصمیم گیری کند. هرچه این تصمیم ها کمتر شود و تصمیم گیری ها بر مبنای خرد جمعی انجام شود، بخش عمده ای از ریشه های فساد از بین می رود. دولت در حال رصد این امضاها است و در قالب بهبود فضای کسب و کار در حال ترمیم این فضاهاست. در وزارت اقتصاد و دارایی دفتر ویژه ای برای این کار تاسیس شده است. دولت نتایج کار این دفتر را مرتبا می گیرد و گزارش های مستمری تهیه می کند تا موانع کسب و کار در چارچوب شاخص های اقتصاد جهانی را بهبود بخشد. هر چقدر این شاخص ها بهبود پیدا کند، می توانیم بگوییم فساد کاهش پیدا می کند. در مورد واگذاری ها هم امسال دولت کار ابتکاری خوبی را انجام داده است. دولت برای این که جلوی بزرگ شدن خود را بگیرد، طرح های نیمه کاره ای که در اختیارش بود و با بودجه دولت در حال ساخت بودند، به بخش های غیردولتی واگذار میکند. این باعث می شود تا دولت منابع کمتری برای این طرح ها کنار بگذارد. اتفاقا مجلس هم از این طرح ها استقبال کرد.
به اقتصاد مقاومتی باز می گردم. آیا اقتصاد مقاومتی برنامه ای موقتی است یا طولانی مدت؟ یعنی فکر می کنید این اقتصاد تا کجا ادامه پیدا می کند؟ یعنی با توافق هسته ای این برنامه هم متوقف می شود؟
این ها به یکدیگر ربطی ندارند...
ولی در ابتدا شما گفتید که تحریم ها ما را به اینجا رساند...
من گفتم ما باید از پتانسیل های موجود کشور استفاده کنیم که نکردیم. الان این سیاست ها دو موقعیت ویژه برای ما ایجاد کرده است. موقعیت اول این که همه قوای سه گانه، نهادهای عمومی، مراکز قدرت خارج از دولت به یک یکپارچگی و همگرایی می رسند. موقعیت دوم این که پتانسیلی که سال های گذشته استفاده نشده است یا در مسیر غلط رفته است به مسیر درست بیفتد. مثلا در سال های پیش درباره اقتصاد و پیشرفت تکنولوژی شعار زیاد داده شد اما باید در عمل ببینیم چه چیزی انجام شده است. خب بعد از این که استادی یا پژوهشگری در دانشگاه طرحی انجام داد باید بتوانیم آن را به فاز اجرایی ببریم. باید این برنامه ها را دنبال می کردیم اما همه این ها در سال های گذشته در حد شعار باقی ماند و دولت آقای روحانی برای تحقق این مهم هم بودجه های خاصی در نظر گرفته است. برای مثال درباره صادرات غیر نفتی، اگر نگاه کنیم کشورهای همسایه ما به جز ترکیه از ما عقب تر هستند. خب ما می توانیم برنامه خاصی در مبادلات تجاری با این کشورها داشته باشیم. خب برای انجام این کار ما نیاز به انسجامی درونی داریم. دستورالعمل های اقتصاد مقاومتی می تواند این انسجام را به ارمغان بیاورد.
برخی ها می گویند ساز و کارهای اقتصاد مقاومتی بیشتر از آن که به دنبال موفقیت اقتصادی باشد، به دنبال راهکارهایی برای پایان دادن به بحران های اقتصادی و سیاسی است. نظر شما چیست؟
دو تا اصل وجود دارد که تغییر نکرده اند. اصل اول این است که ما با غرب به طور عام درگیری مداوم داریم. امروز انرژی هسته ای است و فردا چیز دیگر. نکته دوم به اسراییل برمی گردد. اسراییل همواره میگوید ما می خواهیم جلوی پیشرفت ایران را بگیریم. این دو تا عامل ثابت و دراز مدت هستند و پس می توان بگوییم ما در هر شرایطی این تعارض ها را داریم. بنابراین اگر اقتصاد ما بتواند جواب نیازهای ما را بدهد و مردم ما زیر خط فقر نباشند و از همه نظر تامین باشند خیلی در تحقق اهداف ما کمک می کند. از این نظر خب می توانیم بگوییم برنامه ها هم سیاسی، هم اقتصادی و هم فرهنگی هستند و... اما آن چه که مهم است بهبود سطح زندگی مردم است. برای بهتر شدن سطح زندگی مردم هم باید درآمد سرانه را بالا ببریم؛ نیاز به برنامه ای جامع داریم که این برنامه در قالب سیاست های ابلاغی اقتصاد مقاومتی متبلور شده است.
شما از بسیج و انسجام همگانی گفتید؛ چه باید کرد تا این بسیج همگانی رخ بدهد؟
اول باید توجه کنیم گره های کوری که به دلیل تحریم به وجود آمده اند و دست و پای دولت را بسته اند در کوتاه مدت باز نمی شوند ولی مهم این است که دولت خودش دست به کار شده تا این گره ها را باز کند. فرق دولت الان با دولت قبلی این است که دولت قبلی خودش گره کور ایجاد می کرد و گرهی باز نمی کرد اما دولت فعلی واقعا نه تنها گرهی ایجاد نمی کند بلکه در حال رفع این گره هاست. موضوع بعدی به مردم باز می گردد. در این حوزه دو عامل کلیدی وجود دارد. اول ایجاد اعتماد بین مردم و دولت است و باید در این زمینه به شدت تلاش کرد و دوم قانون گرایی است. ما نمیتوانیم با توصیه و موعظه کاری را پیش ببریم و این قانون است که حق و حقوق مردم را مشخص کرده است.
شما گفتید که دولت در حال تلاش برای بهبود زندگی مردم است. دقیقا می شود به این سیاست ها در قالب برنامه اقتصاد مقاومتی اشاره کنید؟
دولت در تلاش است تا در این زمینه بویژه زیربناها را تقویت کند. مثلا زیربناهای گازی، آبی، برقی، جاده ها و... را تقویت کند. جالب است آن که آقای رییس جمهور دستور داده است تا مناطق محروم در اولویت قرار گیرند به همین دلیل آقای روحانی سفر به خوزستان و سیستان را در اولویت قرار دادند. ما اگر بتوانیم این زیربناها را تقویت کنیم گام موثری در بهبود زندگی مردم خواهیم برداشت.
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.