- استاندار سمنان انتخاب شد: محمد جواد کولیوند کیست!؟
- با این قانون، دختر سردار سلیمانی هم نمی تواند پست بگیرد!
- دادگاه رسیدگی به پرونده چای دبش برگزار شد: اتهامات مقام ارشد دو وزارتخانه دولت رئیسی طرح شد
- 8 نکته درباره سخنان جدید لاریجانی / منتظر " برجام ترامپی " باشیم؟
- نماینده مجلس: بسیجیان بختیاری برای ورود به منزل نتانیاهو و گالانت و بازداشت آنها اعلام آمادگی کردند (ویدئو)
- پس از ۲ سال وقفه در مذاکرات هسته ای؛ ژنو، میزبان هیات های مذاکره کننده ایران و اروپا
- زیدآبادی خطاب به رسایی: عضو تیم مذاکرات بشو تا کسی هم تو را «مای شیخ حمید» صدا بزند!
- اجرای سرود سلام فرمانده توسط جنگ زدگان لبنانی در محفل قرآنی زینبیه دمشق (ویدئو)
- رسایی: فضائلی سخنگوی دفتر رهبری نیست/ قالیباف: صحبتهای او در مورد نقل قول از رهبری مورد تائید است
اصولگرايان حتى ديگر ناديده گرفتن تذكرات رهبرى را توجيه نمى كنند!
عباس عبدي در روزنامه اعتماد نوشت:
يكي از انتقادات مكرري كه اصولگرايان به دولت و نيروهاي سياسي دارند اين است كه چرا رهنمودهاي رهبري را نصبالعين خود قرار نميدهند و به اجرا نميگذارند؟ حتي مهمتر از آن اينكه چرا با آنها مخالفت ميكنند؟ اين مجادله ابتداي انقلاب در چارچوب مولوي يا ارشادي بودن نظرات رهبري انجام ميشد و بخشي از مواضع ولايت فقيه را مولوي و بخشي را ارشادي ميدانستند و البته همه كارهايي كه ميخواستند انجام دهند و مخالف نظر رهبري آن زمان بود، آن نظرات را ارشادي طبقهبندي ميكردند تا بتوانند از انجامش شانه خالي كنند.
اين رويكرد توجيهگرايانه را اصولگرايان فعلي و جناح راست از آن زمان با مواضع رهبري انقلاب داشتند. پس از امام و در زمان رهبري كنوني، ماجرا تا حدودي تغيير كرد زيرا اغلب اصلاحطلبان ضمن احترام و رعايت قانون ادعايي درباره اين مساله و توجيه آن نداشتند كه بخواهند نظرات رهبري را به مولوي و ارشادي تقسيم كنند. محافظهكاران و اصولگرايان نيز نسبت خود را با رهبري چنان توصيف ميكردند كه تقسيم كردن مواضع و ديگر رفتارهاي رهبري به مولوي و ارشادي براي آنان منتفي بود و بايد همه ديدگاههاي ايشان را به طور كامل انجام ميدادند ولي هنگامي كه نميخواستند انجام دهند توجيهاتي ميآوردند. از جمله ميگفتند كه ايشان در دلش چيز ديگري ميخواهد و اين گزاره قابل نقض نبود چون اگر صريحا هم گفته ميشد كه خواستم چيست باز هم مطابق اين گزاره خواست اصلي چيز ديگري معرفي ميشد.
البته اكنون كار به جايي رسيده كه حتي نياز به اين توجيه هم نيست. اتفاقاتي كه در روزهاي اخير افتاد، نشان ميدهد كه آنان نهتنها تبعيت نميكنند بلكه خيلي صريح و آشكار در مسير ديگري حركت ميكنند. اولين نمونه آن توهين به رييسجمهور و اقدام براي استيضاح اوست. با توجه به مواضع رهبري در چند ماه پيش هر فردي با ضريب هوشي حتي زير متوسط متوجه ميشد كه رهبري با اين جريان صد درصد مخالفت خواهد كرد. ولي آنان به راحتي توهين كردند و از سوي مردم نه يك بار كه هزار بار خواهان اعدام رييسجمهور شدند و به جمعآوري امضا براي استيضاح پرداخته و سمينار گذاشتند تا كار را يكسره كنند. روشن است كه ضريب هوشي آنان آنقدرها كم نيست كه متوجه تعارض اين رفتار با مواضع رهبري نشوند پس آگاهانه در اين راه گام برداشتند بعد هم كه موضع صريح رهبري منتشر شد، به جاي عذرخواهي، چنان موضعي گرفتند كه عذر بدتر از گناه بود. گويي براي كنار گذاشتن موقتي و ظاهري اين رفتار منت هم ميگذارند.
مورد بعدي نحوه مواجهه و پاسخ رييس مجلس با توصيههاي رهبري بود. رهبري ميان نقد و توهين خط تمايزي قائل شدند. بيمعني است كه جلوي نقد را گرفت. نقد به نوعي خدمت به نقدشونده است. بنابراين كسي نخواسته كه مجلس و نمايندگان نقد نكنند، سهل است كه وظيفه آنان نقد است و نه توهين پس چرا رييس مجلس گفت كه نمايندگان گلايهها از دولت را در سينه خود محفوظ ميدارند و به نوعي صحبت كرد كه گويي حقي از نمايندگان زايل شده است؟ رهبري تصريح ميكند كه توهين نكنيد و اين امر روشني است و نقد كنيد، آنگاه رييس مجلس ميگويد كه از اين پس گلايههاي خود را در سينه محفوظ كنيد! و البته بعد هم نميكنند و شعرهاي مسخرهآميز ميخوانند!
ولي جالبترين تخطي درباره كرونا بود. هر كسي كه خود را تابع رهبري بداند بايد برداشت كاملا روشني از جلسه ايشان با ستاد مركزي كرونا داشته باشد. نه فقط در رفتاركه در گفتار نيز مساله روشن و رعايت مقررات مربوط حتي شرعي معرفي شده بود. حال چگونه ممكن است كه عدهاي خود را پيرو رهبري معرفي كنند و بلافاصله چنان برنامهاي را در تعارض با گفتار يا حتي رفتار ايشان تدارك ببينند؟ اين برنامه در ظاهر براي امام زمان بود ولي در اصل براي نقض صريح آن توصيهها و رفتارها بود. به نظر ميآمد كه رفقاي انحرافي قبلي تعزيهگردان اين ماجرا باشند. شايد بپرسيد كه اين رفتار چه ربطي به ما دارد كه به آن بپردازيم؟
اين قضيه بسيار مهم است و نشاندهنده نوعي بيتعهدي و فقدان انسجام در نزديكترين لايههاي قدرت است. چنين وضعيتي بالقوه ميتواند براي آينده سياست در ايران بسيار زيانبار باشد و موجب نگراني نسبت به آينده كشور شود. هنگامي كه به دهه 60 نگاه ميكنيم، متوجه ميشويم كه حلقههاي نزديك به قدرت به رغم همه اختلاف سليقهها يا حتي اختلافات فكري و راهبردي كه داشتند در برخي از امور و در شرايط خاص بسيار متحد بودند و پخته عمل كردند در حالي كه امروز شاهد آن هستيم كه پردهداران يا مدعيان پردهداري اطاعت از رهبري، چنين آشكار و حتي توهينآميز ادعاي خود را نقض ميكنند. در اين صورت از ديگراني كه اصولا ادعايي در اين زمينه ندارند چه انتظاري بايد داشت؟ چو پردهدار به شمشير ميزند همه را / كسي مقيم حريم حرم نخواهد ماند.