- قطعنامه شورای حکام علیه برنامه هستهای ایران تصویب شد / کدام کشورها موافق، مخالف و ممتنع رای دادند؟ + اسامی
- همنشینی پزشکیان و مولوی عبدالحمید وایرال شد (تصاویر)
- تکذیب اقدام کیهان از سوی عضو دفتر رهبری
- دیدار صمیمانه پزشکیان و مولوی عبدالحمید (عکس)
- ظفرقندی: اوایل انقلاب تند و تیز بودیم، فکر میکردیم اگر یک نفر ۹ تا صفت خوب دارد یک صفت بد باید از قطار انقلاب پیاده بشود؛ الان این طور فکر نمیکنم
- بازی هوشمندانه پزشکیان با سعید جلیلی
- این زن وزیر آموزش ترامپ میشود: لیندا مک من در رینگ کشتی کج! (فیلم)
- اعلام تعداد موشک های شلیک شده موفق اسرائیل به ایران
- تصاویر تجمع پرشمار معلمان و فرهنگیان بازنشسته مقابل مجلس
- پیامک گروهی به نمایندگان مجلس: ظریف جاسوس است!
"مذاکره"؛ آری یا نه؟ دو گانه ای بی حاصل برای منافع ملی
نواندیش- پرهام غنی: یکی از پر تکرار ترین سوالات 4 دهه گذشته فضای سیاسی، نخبگی و حتی جامعه ما این بوده که بالاخره مذاکره آری یا خیر؟ بیش از 40 سال است با آمدن و رفتن دولت های مختلف گروهی پرچم مذاکره بلند می کنند و گروهی ندای مخالفت با آن سر می دهند، کار حتی به جایی رسیده که مذاکره به یکی از وعده های مهم انتخاباتی در کشور ما تبدیل شده است!
تاکید بر مذاکره تا این حد از سوی گروهی و در نقطه مقابل هم مخالفت سرسختانه برخی دیگر آفتی برای منافع ملی و حوزه سیاست خارجی ما است، باید بپذیریم اینکه خود اصل مذاکره را تبدیل به یک هدف کردیم و نزد عموم اینگونه جا افتاده که خود پای میز مذاکره نشستن به منزله شکست یا پیروزی است یک اشتباه بزرگ و مضر برای کلیت نظام بوده است. نباید فراموش کنیم مذاکره فقط یک اهرم برای هدف است نه خود هدف!
مذاکره، عدم مذاکره یا حتی جنگ همه ابزارهایی در حوزه سیاست خارجی هستند که اگر به موقع مورد استفاده قرار نگیرند، نتیجه ای جز آسیب به همراه نخواهند داشت. هوشمندی و هوشیاری یک کشور در استفاده به موقع از هر یک از این سیاست ها در زمان مقتضی است، دولت و کشوری در حوزه روابط بین الملل موفق است که بداند چه زمانی باید پای میز مذاکره بنشیند و چه موقع زیر میز بزند، در حقیقت ما با مذاکره به دنبال رسیدن به منافع و مقصود خود هستیم حال این روند گاهی ممکن است به نتیجه برسد و گاهی هم با شکست رو به رو شود که در آن صورت می توان سیاستی دیگر اتخاذ کرد.
متاسفانه برخی به گونه ای القا می کنند که گویی هرگونه مذاکره ای در هر مقطعی به منزله شکست ما و از بین رفتن عزت ملی است، در حالی که به هیچ روی این چنین نیست اتفاقا مذاکره در زمان درست خود عزت مندی است. مگر نه اینکه رهبر انقلاب نیز بارها تاکید کرده اند که مذاکره از جایگاه عزت و اقتدار منعی ندارد ایشان صراحتا فرموده اند که ما باید وقتی مذاکره کنیم، وقتی وارد این بازی خطرناک بشویم که فشار او، هوچیگری او، نتواند در ما تأثیر بگذارد بهخاطر یک اقتداری که داریم. بله، آنوقتی که جمهوری اسلامی از لحاظ اقتصادی، از لحاظ فرهنگی، به آن اقتداری که ما در نظر گرفتهایم برسد، آنجا برود مذاکره کند؛ حرفی نیست.
پس اصل مذاکره کردن نه مانعی دارد، نه نشان از ضعف است و نه خدشه ای به عزت، حکمت و مصلحت ما وارد می سازد، اینکه برخی مدام از هرگونه امکان گفتگویی انتقاد می کنند چیزی جز منافع حزبی و گروهی نیست و این متاسفانه بزرگترین آفت سیاست خارجی ما در طول 40 سال گذشته بوده، اینکه گروهی بدون هیچ گونه تخصص و مسئولیتی در این حوزه اظهار نظر کنند و فقط این و آن را به خیانت متهم نمایند.
اگر واقعا به منافع ملی کشور و اعتلا و سربلندی نظام معتقدیم در این مقطع حساس بهتر است دست از بازی های سیاسی مشمئز کننده برداشته و به مانند روزهای حضور ترامپ در قدرت از خود همبستگی نشان دهیم، در چنین شرایطی مسئولان محترم با هر سمتی بهتر است به جای اظهار نظرهای غیر کارشناسی از گوشه و کنار، گفتگو از در دیپلماسی را به دیپلمات ها بسپاریم، دیپلمات هایی که اتفاقا رهبر انقلاب نیز آن ها را امین و صادق می دانستند و در مقابل اگر هم قرار به گفتن از زور و تهدید که البته خود اهرمی برای حمایت از دیپلماسی است می باشد باز هم بهتر است بگذاریم فرماندهان نظامی زبان رسای این تهدید باشند.
در طول چهار سال گذشته به دلایلی که بارها ذکر شده گفتگو با دولت عهد شکن ترامپ به صلاح نبود و اصلا واشنگتن هم تمایل راستینی به انجام این کار نداشت پس بهترین سیاست همان چیزی بود که اتخاذ شد، اما حالا شرایط حداقل به ظاهر در حال تغییر است اگرچه شخصا معتقدم که ایالات متحده هیچ گاه به دنبال مذاکره و حل و فصل اختلافاتش با جمهوری اسلامی ایران نبوده و نیست و این رویکرد با تغییر دولت ها تغییری نمی کند، اما همزمان باور دارم بستن تمامی روزنه ها و فرصت سوزی ثمری جز آسیب به منافع ملی ندارد.
اکنون پیش بینی می شود معادلات نظام بین الملل با روی کار آمدن بایدن به شکلی متفاوت تر دنبال شده و رقابت های بین الدولی تشدید شود. با خروج مستاجر فعلی کاخ سفید بر خلاف 4 سال گذشته احتمالا باید شاهد همراهی بیشتر اروپا با آمریکا و تشیدید همزمان رقابت واشنگتن با مسکو و پکن باشیم، این یعنی آمریکایی که برخلاف دوران ترامپ در انزوا به سر می برد بر شدت فعالیت های خود خواهد افزود. ترامپ در چهار سال گذشته ضربه ای غیر قابل انکار به قدرت رهبری جهانی آمریکا وارد ساخت و حالا تلاش برای بازسازی آن از سوی دولت جدید ایالات متحده می تواند جهان را در معرض بحران و حتی جنگ در مناطق بحران ساز قرار دهد!
با این اوصاف نباید تصور کرد که با رفتن ترامپ از کاخ سفید و روی کار آمدن بایدن دیگر هیچ خطری وجود ندارد. اکنون زمان آن رسیده که نخبگان ابزاری کشور به اجماعی سراسری رسیده و برای چگونگی برخورد در برابر دولت جدید آمریکا به اتفاق نظر برسد، در نهایت هم هر تصمیمی که گرفته شد باید فارغ از هرگونه نگاه سیاسی آن را بپذیریم. بدون شک دوگانه مذاکره کردن یا نکردن هیچ ثمری برای منافع ملی ما ندارد و هیچ دردی از کشور دوا نمی کند، پس به جای دستاویز قرار دادن یک حوزه تخصصی در بازی های سیاسی بهتر است به دنبال موضوعاتی دیگر بگردیم.