- قطعنامه شورای حکام علیه برنامه هستهای ایران تصویب شد / کدام کشورها موافق، مخالف و ممتنع رای دادند؟ + اسامی
- همنشینی پزشکیان و مولوی عبدالحمید وایرال شد (تصاویر)
- تکذیب اقدام کیهان از سوی عضو دفتر رهبری
- دیدار صمیمانه پزشکیان و مولوی عبدالحمید (عکس)
- ظفرقندی: اوایل انقلاب تند و تیز بودیم، فکر میکردیم اگر یک نفر ۹ تا صفت خوب دارد یک صفت بد باید از قطار انقلاب پیاده بشود؛ الان این طور فکر نمیکنم
- بازی هوشمندانه پزشکیان با سعید جلیلی
- این زن وزیر آموزش ترامپ میشود: لیندا مک من در رینگ کشتی کج! (فیلم)
- اعلام تعداد موشک های شلیک شده موفق اسرائیل به ایران
- تصاویر تجمع پرشمار معلمان و فرهنگیان بازنشسته مقابل مجلس
- پیامک گروهی به نمایندگان مجلس: ظریف جاسوس است!
واکنش علی ربیعی به خبر شلاق خوردن یک کارگر
سخنگوی دولت با اشاره به انتشار خبری درباره شلاقخوردن یک کارگر، گفت: من دلیل شلاق خوردن این کارگر را نمیدانم اما شلاق بر تن هر انسان و کارگری نگرانم کرده و آزارم میدهد.
به گزارش نواندیش، علی ربیعی در حساب توئیتر خود نوشت:
«در بدخوابی نیمه شب در اندیشه فرجامِ برجام و جامعه، به عادت بد همیشگی سری به فضای مجازی زدم. با تعجب، خبری تاسفانگیز در مورد شلاق خوردن یک کارگر دیدم. نمیدانم اتهام او چیست، اما من تاکنون در طول عمرم از هیچ کارگر و زحمتکشی شکایتی نکردهام.
در طول دوران وزارتم، صرفا برای یک شکایت دستور پیگیری دادم آنهم در مورد آخرین رییس سازمان تامین اجتماعی در دولت دهم بود.
به یاد دارم آقای عباس عبدی اوایل فروردین ۹۸، به نقل از وکیل خوشنام کشور آقای صالح نیکبخت که وکیل این کارگر بود از من خواست برای رفع شبهه،نامهای تنظیم کنم. من با ایشان صحبت کردم که هر متن موثری که لازم میداند تنظیم کرده تا امضا کنم. اتفاقا در خط چهارم قبل از "شکایت ندارم" خودم واژه "نداشته" را هم اضافه کردم. چون اساسا نه تنها اعتقادی به شکایت ندارم بلکه به گواه همگان، وزارت کار و دفتر من همیشه محلی برای تظلم خواهی کارگران بوده.
من حتی حاضر نشدم عامل فوت فرزندم که به جرم قتل غیرعمد عازم زندان بود یک روز به زندان برود و رضایت دادم.
من دلیل شلاق خوردن این کارگر را نمیدانم اما شلاق بر تن هر انسان و کارگری نگرانم کرده و آزارم میدهد.
آقای نیکبخت وکیل این کارگر، شاهد صادقی برای کل این ماجراست متاسفم از فضای غیرمنصفانه کنونی که عدهای بدون هیچ اطلاعی، قضاوت میکنند و مینویسند و...»