- دیدار صمیمانه پزشکیان و مولوی عبدالحمید (عکس)
- ظفرقندی: اوایل انقلاب تند و تیز بودیم، فکر میکردیم اگر یک نفر ۹ تا صفت خوب دارد یک صفت بد باید از قطار انقلاب پیاده بشود؛ الان این طور فکر نمیکنم
- بازی هوشمندانه پزشکیان با سعید جلیلی
- این زن وزیر آموزش ترامپ میشود: لیندا مک من در رینگ کشتی کج! (فیلم)
- اعلام تعداد موشک های شلیک شده موفق اسرائیل به ایران
- تصاویر تجمع پرشمار معلمان و فرهنگیان بازنشسته مقابل مجلس
- پیامک گروهی به نمایندگان مجلس: ظریف جاسوس است!
- یک ایرانی همکار ایلان ماسک شد؛ محمودرضا بانکی کیست!؟
پاپ فرانسیس و آیتالله سیستانی؛ دیداری که تاریخی خواهد شد
عصر ایران؛ مهرداد خدیر- خبرگزاری فرانسه از سفر پاپ فرانسیس رهبر کاتولیکهای جهان به عراق در اسفند امسال خبر داده است. اهمیت این سفر تنها به سبب آن نیست که نخستین سفر یک پاپ به عراق با جمعیت قابل توجه شیعه به حساب میآید بلکه از این رو نیز اهمیت دارد که دیدار با آیتالله سیستانی هم در آن در نظر گرفته شده است.
نه دربارۀ کلیت این سفر سه روزه که از 15 اسفند 1399 آغاز میشود که پیرامون دیدار رهبر عالی مسیحیت کاتولیک با یک مرجع بلند مرتبۀ شیعه میتوان به مقولات متعددی اشاره کرد.
اهمیت موضوع را هنگامی میتوان بیشتر دریافت که به یادآورد دیدار پاپ فرانسیس با رهبر کلیسای ارتدوکس پس از هزار سال جدایی این دو فرقه مسیحی نیز جالب بود. دیدار پاپ با «پاتریک کیریل» در سر راه سفر به مکزیک در فرودگاه هاوانا انجام گرفت و هر دو رهبر پس از فشردن دست و روبوسی، عکس مشترک گرفتند.
شاید گفته شود مگر رهبران سیاسی این قدر با هم دیدار و گفت و گو نمیکنند؟ وقتی وزیران خارجۀ ایران و آمریکا برای توافق هستهای در خیابانهای ژنو قدم زدند و جواد ظریف به تازگی گفت با صدام حسین هم مذاکره کرده و تهران این روزها میزبان هیأتی از طالبان افغانستان است اینگونه دیدارها را هم می توان در راستای دیگر ملاقات های سیاسی دانست.
داستان دیدار رهبران مذهبی در این سطح اما متفاوت است. چرای آن هم به خاطر این است که در رقابت مذاهب و ادیان به رغم اشتراکات، اختلافات جدی وجود دارد. کما این که دیدار رهبر کاتولیک ها با رهبر ارتدوکسها اگر طی هزار سال رخ نداد به خاطر این بود که هر یک خود را نمایندۀ انحصاری عیسی مسیح – اگر نگوییم خدا- میدانست یا میداند و نمیشود که رهبر ارتدوکسها (مسیحیان سنتیتر یا مسیحیت شرقی) به دیدار رهبر واتیکان برود چون اگر او را قبول داشت که کاتولیک بود!
عکس آن هم صادق است و رهبر کاتولیکها که نمیتواند به دستبوس رقیب یا همتا برود. به خاطر همین تدبیری اندیشیدند و در فرودگاه هاوانا و سر راه سفر به مکزیک با هم دیدار کردند و چه مرد متدینی هم در نشست آنها حضور داشت:رائول کاسترو!
پاپ فرانسیس اما متقاوت است و اگر فیلم «دو پاپ» را دیده باشید از تفاوتهای او با پاپ قبلی (بندیکت شانزدهم) آگاهاید و اگر ندیدهاید ببینید و از بازیهای زیبای آن نیز خصوصا آنتونی هاپکینز لذت ببرید.
تفاوتهای این دو فراوان است و یکی هم نوع نگاه به مسلمانان و اسلام است. به یاد آوریم در سال 1385 چگونه پاپ قبلی سخنان تندی علیه اسلام بر زبان آورد و چه خشمی را در برخی کشورهای اسلامی برانگیخت؛ همان نطق دانشگاه رگنسبورگ که در ایران هم به آن واکنش نشان داده شد. او گفته بود اسلام به ضرب شمشیر و جنگ گسترش یافته است.
هر پاپ بعد از انتخاب عنوان یکی از قدیسان یا شخصیت های تاریخی کلیسا را برای خود انتخاب میکند اما برای ما ایرانی ها واژۀ پاپ بیشتر یادآور «پاپ ژان پل دوم» است که لهستانی و سالهای طولانی در این منصب بود و هم در اوج انقلاب 57 و هم پس از آن بر سر ماجرای گروگانگیری برای رهبر انقلاب ایران پیام میفرستاد. دو دهه بعد نیز رییس جمهوری اصلاحطلب ایران، هم با او ملاقات کرد و هم در اواخر ریاست جمهوری در سال 84 در مراسم تشییع جنازۀ او حاضر شد. همان آیینی که خاتمی مراقب بود با جرج بوش در یک قاب قرار نگیرد و چشم باز کرد و رییس جمهوریِ یزدیتبار اسراییل را در برابر دید!
هر قدر پاپ ژان پل دوم مردمدار و با روابط عمومی بالا بود جانشین او که خود را پاپ بندیکت شانزدهم نامید خشک و سختگیر و نچسب بود و چون خود را نمایندۀ خدا روی زمین میدانست با دیگر ادیان و مذاهب که از جانب خدا سخن میگویند میانهای نداشت. چندان که در سفر به آمریکا حاضر نشد به مسجدی پا بگذارد یا با مسلمانان دیدار کند. هم او اما دست به اقدامی زد که سده ها اتفاق نیفتاده بود و در فیلم «دو پاپ» به زیبایی هر چه تمام تر به تصویر کشیده شده است: کناره گیری از مقام والای پاپی. حال آن که نمایندگی خدا یا پدر و پسر و روحالقدس که استعفابردار نیست. در پی آن همین پاپ فرانسیس کنونی با نام واقعی خورخه ماریو برگولیو، یک کاردینال آرژانتینی جای او را گرفت؛ اولین غیر اروپایی که پاپ میشد.
چون شیفتۀ «سن فرانسیس داسیزی»- قدیس صلحطلب و دوستدار فقرا- است خود را پاپ فرانسیس نامید و همین علاقه است که سبب شد در مراسم عید پاک و در «روز مذهبی پاشویی» که یادآور «شام آخر» است پای 12 نوجوان بزهکار را در زندان کوچکی در شمال ایتالیا در حالی بشوید که دو تن از آنها زن یا دختر بودند و یکی جدای آن مسلمان (اهل بوسنی). هم زن و هم مسلمان بیسابقه بود.این رفتار اما از پاپ آرژانتینی سر زد. در واکنش به انتقادات هم گفته است مسیحیت اعتقاد به خدا و مسیح است نه باور به پاپ و پاپ باید خدمتگزار باشد.
هر چند ممکن است این تعابیر تعارفآمیز به نظر آید و تلاش برای بازگرداندن نفوذ کلیسا اما تفاوت او با سَلَف خود در نگاه به اسلام و مسلمانان را نمیتوان انکار کرد. یکی از دلایل خشم پاپ قبلی از مسلمانان، مجازات مسلمانان مسیحیشده در برخی کشورهای اسلامی بود اما توصیۀ پاپ کنونی به اقلیتهای مسیحی در کشورهای مسلمان این است: «به جای تبلیغ دین خود، زندگی مسالمتآمیز با مسلمانان داشته باشید» و صلح و زندگی را برتر مینشاند.
با این توضیحات روشن است که او در سفر به عراق هم دنبال زندگی بهتر برای مسیحیان این کشور خاصه کاتولیکهاست.
چنان که گفته شد، دیدار یک روحانی شیعه با پاپ البته سابقه دارد. کما این که هم خاتمی با پاپ ژان پل دوم ملاقات و گفت و گو کرده بود و هم حسن روحانی چهار سال قبل با همین پاپ دیدار و آلبوم نفیسی از آثار محمود فرشچیان به او اهدا کرد. هدیه پاپ اما نماد «مارتین مقدس» بود که نشانۀ «محافظت از آسیبدیدگان» است.
جالب این که نه روحانی شیعه کتابی از مذهب خود را هدیه داد و نه رهبر کاتولیک نمادی مسیحی را. چرا که نه به عنوان روحانی شیعه (و البته فاقد جایگاه افتا و مرجعیت) که در قالب دو رییس کشور ملاقات میکردند ولو واتیکان با تنها 44 هکتار مساحت، کوچکترین کشور دنیا باشد و در واقع یک «دولتشهر» و جمعیت آن به یک میلیون نفر هم نمیرسد ولی جنبههای نمادین فراوانی دارد.
دیدار با آقای سیستانی اما متفاوت است و به معنی آن است که به جای اصرار بر حقانیت خود و نفی دیگران به زندگی بهتر پیروان و علاقه مندان میاندیشد.
هر چند بارها شنیده و خواندهایم که میان اسلام و مسیحیت اشتراکات بسیاری وجود دارد ولی واقعیت این است که اختلافات و تضادها هم چنان است که برخی از آیات قرآن آشکارا در نفی باورهای مسیحی یا گزارههای انجیل است و مشهورتر از همه سورۀ توحید که بر نفی تثلیث و ادعای «پسر خدا» استوار است و نام دیگر آن -اخلاص- را میتوان به معنی «خالصسازی» از هر آمیزه یا آموزۀ دیگر دانست. در این سوره همچنین باور مسیحیان به مولود بودن عیسی صراحتا رد میشود و تمام این سورۀ کوچک را میتوان نفی آن باور دانست.
اختلاف اصلی اما شاید در جای دیگری باشد. یهود چون خود را آخرین دین میدانست، تبلیغ عیسی را به مثابه پیام جدید برنتافتند چون او آن پایان را به رسمیت نمیشناخت. یهودیان به عهد عتیق باور دارند که با «تنخ» به پایان رسید. (تورات و کتب پیامبران دیگر). مسیحیان اما از عهد جدید سخن گفتند با 27 کتاب و از جمله انجیلهای چهارگانه. هر چند در قرآن از «انجیل» به صورت مفرد یاد شده است. (منظور از عهد در عهد عتیق و جدید، دوره و زمانه نیست. پیمان است برای بخشایش در قبال ایمان).
مسیحیان هم خود را نقطۀ پایان میدانستند اما 7 قرن بعد پیامبر اسلام ظهور کرد و همین باور داشتن و نداشتن به پایان یافتن یکی از دلایل اصلی اختلافات ادیان سه گانه ابراهیمی و منشأ مناقشات فراوان بوده است.
این توضیحات را میآورم تا روشن شود پاپ فرانسیس به عراق نمیرود تا از اشتراکات یا اختلافات بگوید که روشن است باور به پدر و پسر و روح القدس کجا و ایمان به الله کجا که نسبتی با آن ندارد. در قرآن هم میبینیم در سورۀ مریم نخست تعبیر «رب» آمده و سپس «الرحمن» که به اعتقاد خانم دکتر طاهرۀ صفار زاده نباید ترجمه شود و آن را اسم خاص میداند نه صفت. (از اشتراک در باور به خداوند یگانه نزد مسلمانان و احتمالا یهود یا دین حنیف حکایت میکند) ولی عیسی که در گهواره زبان باز میکند نه کلمۀ «رب» را بر زبان میآورد و نه «الرحمن» را بلکه از الله میگوید. ترجمۀ آسانگیرانۀ همۀ این تعابیر به «خدا» اما سبب شده تفاوتها به چشم نیاید.
پاپ ژان پل دوم البته یک بار کوشید تثلیث را نمادین بداند و خدای مسیح را هم یگانه توصیف کرد. شبیه کاری که زرتشتیان برای توجیه ثَتَویت (اهورا/ اهریمن) انجام میدهند.
او البته چون خطر اصلی را از جانب کمونیسم میدانست، اتحاد استراتژیک با پروتستانها را هم در دستور کار قرار داد چندان که خیلیها تصور میکردند رهبران غربی کاتولیک هستند حال آن که در تاریخ آمریکا به چز رییس جمهوری جدید و کنونی - جو بایدن - تنها یک رییس جمهوری کاتولیک بوده و باقی همه پروتستان بودهاند و نزدیکی واشینگتن با واتیکان طی دههها به خاطر دشمن مشترک (اتحاد شوروی) بود. همین نگاه را در شکلی دیگر به مسلمانان هم داشت و همین که کمونیست نباشند برای او ارزشمند بود.
پاپ بعدی (بندیکت شانزدهم) اما این ملاحظه را نداشت و شوروی هم فروپاشیده و دیوار برلین فرو ریخته بود و اساسا میانهای با مسلمانان و اسلام نداشت و حالا پاپ کنونی از در دیگری وارد شده است.
به نظر میرسد او به تعبیر مصطفی ملکیان دغدغۀ انسان پوست و گوشت و استخواندار را دارد و به آدمهای مسیحی و آدم های مسلمان بیش از تبلیغ دینی بها میدهد یا این گونه تظاهر میکند.
البته اگر با آیتالله سیستانی ملاقات کند اولین دیدار او با یک مرجع شیعه نخواهد بود چرا که در حاشیۀ کنفرانس «پایان بردهداری در واتیکان نیز با یک مرجع شیعه (آیت الله سید محمد تقی مدرسی) ملاقات و گفت و گو کرده بود.
برگزاری چنین کنفرانسی در واتیکان هم جالب بود چرا که پایان برده برداری یکی از دستاوردهای دنیای مدرن است.
یکی از دلایل دیدار پاپ فرانسیس با آقای سیستانی می تواند ستایش نقش ایشان در مهار داعش -یک نیروی تندرو و افراطی با داعیل مذهبی- باشد.
آدمی مثل پاپ قبلی هرگز حاضر به دیدار با یک رهبر مذهبی مسلمان نمیشد چه رسد به این که مرجع شیعه باشد.
پاپ کنونی اما میداند که در بهترین حالت رهبر مذهبی یک میلیارد مسیحی کاتولیک است و کمتر از یک میلیارد مسیحی دیگر بیشتر پروتستان و قریب 200 میلیون نفر هم ارتدوکس هستند. 5.5 میلیارد انسان دیگر نیز اساسا مسیحی نیستند.
پس با این نگاه نمیتواند با مرجع عالی شیعیان سخن بگوید اما اگر بحث انسانها و صلح و زندگی مسالمت آمیز باشد حرف برای گفتن فراوان است.
همچنین باید دید پاپ فرانسیس به آیتالله سیستانی چه هدیهای خواهد داد و از مرجع عالی شیعه نیز متقابلا چه خواهد گرفت؟
هر چند که میتوان پیشبینی کرد که رهبر کلیسای پر زرق و برق کاتولیکها که خود زندگی ساده را ترجیح میدهد و بسیاری از تشریفات را حذف کرده تحت تأثیر بی آلایشی مطلق زندگی مردی قرار می گیرد که در خانه ای 70 متری زندگی می کند و بر مناسبات قدرت تأثیر دارد بی آن که نسبتی با قدرت داشته باشد.