- واکنش عضو دفتر رهبری به نقل قول معاون پزشکیان درمورد نظر رهبری درباره قانون تابعیت
- قطعنامه شورای حکام علیه برنامه هستهای ایران تصویب شد / کدام کشورها موافق، مخالف و ممتنع رای دادند؟ + اسامی
- همنشینی پزشکیان و مولوی عبدالحمید وایرال شد (تصاویر)
- تکذیب اقدام کیهان از سوی عضو دفتر رهبری
- دیدار صمیمانه پزشکیان و مولوی عبدالحمید (عکس)
- ظفرقندی: اوایل انقلاب تند و تیز بودیم، فکر میکردیم اگر یک نفر ۹ تا صفت خوب دارد یک صفت بد باید از قطار انقلاب پیاده بشود؛ الان این طور فکر نمیکنم
- بازی هوشمندانه پزشکیان با سعید جلیلی
- این زن وزیر آموزش ترامپ میشود: لیندا مک من در رینگ کشتی کج! (فیلم)
- اعلام تعداد موشک های شلیک شده موفق اسرائیل به ایران
- تصاویر تجمع پرشمار معلمان و فرهنگیان بازنشسته مقابل مجلس
گناه حدادعادل کمتر از گناه احمدى نژاد نيست
مسيح مهاجرى در سر مقاله جمهورى اسلامى نوشت:
در جدال لفظي آقايان حدادعادل و احمدينژاد، هرچند نميتوان هيچيک را حق يا باطل مطلق دانست اما واقعيتهائي خودنمائي ميکنند که از کنار آنها نبايد بيتفاوت عبور کرد. اين جدال اگر شخصي بود، قابل اعتنا نبود ولي چون محتوائي دارد که به حکمراني و مصالح عمومي مربوط ميشود، پرداختن به آن براي روشنگري اذهان نسل امروز که ممکن است بعضي وقايع را به خاطر نداشته باشند و نسلهاي آينده که بايد با تاريخ آشنا شوند لازم به نظر ميرسد.
1- آنچه آقاي حدادعادل درباره عدم امکان حضور محمود احمدينژاد در انتخابات 1400 گفته، ميتواند تحليل او از وضعيت کسي باشد که هم در دوران رياست جمهوري و هم قبل و بعد از آن با عملکرد خود ذرهاي ترديد براي عقلاي قوم در مورد عدم صلاحيت خود براي تکيهزدن بر صندلي رياست جمهوري باقي نگذاشته است. پرونده دوران استانداري اردبيل، پروندههاي دوران شهرداري تهران، ضربههاي هولناکي که در دوران رياست جمهوري به کشور از جهات مختلف بهويژه ويران کردن بنيانهاي اخلاقي، ايجاد تفرقه و نهادينه کردن دروغ و دغل و مواضع انحرافي فراواني که در سالهاي بعد از رياست جمهوري تا امروز داشته و دارد، همگي اسناد روشني هستند که عدم صلاحيت او را نهتنها براي رياست جمهوري بلکه براي هر مسئوليت ديگري در نظام جمهوري اسلامي نشان ميدهند. هرکس مختصر عقلي داشته باشد، عدم صلاحيت اين شخص را تشخيص ميدهد و بسيار طبيعي است که شوراي نگهبان نيز چنين تشخيصي داشته باشد.
2- در همين سخنان اخير محمود احمدينژاد نيز رگههاي دروغ و خدعه کاملاً مشهودند. حواله دادن بوسيدن دست فرح توسط آقاي غلامعلي حدادعادل به فيلمي در يک کامپيوتر نابودشده، استناد به چيزي است که هرگز قابل دسترسي نيست کمااينکه خود را در معرض درخواست مکرر مردم براي بازگشت به حکومت جهت نجات کشور معرفي کردن نيز از قماش نيرنگهاي هميشگي همان کسي است که با توسل به «هاله نور» در سازمان ملل و «شناخته شده بودن براي کودکان نيويورک» اين روزها کليپهاي آنها در فضاي مجازي مايه تمسخر عموم کاربران هستند. همه ميدانند که آوردن عدهاي از اينجا و آنجا به تهران با هزينه کردن پولهاي پسافکنده از دوران قدرت، بازي با شعور مردم است نه درخواست مردم براي بازگشت به حکومت آنهم براي «نجات کشور»! ويرانيهاي برجاي مانده از دولتهاي نهم و دهم هنوز ترميم نشدهاند و هزينهها و وقتهاي بسيار ديگري از اين کشور و اين مردم بايد صرف بازگرداندن کشور به شرايط قبل از دولتهاي نهم و دهم شوند.
3- گناه کساني که محمود احمدينژاد با حمايت آنها به قدرت رسيد، ازجمله همين آقاي حدادعادل و مجموعه همسو و همفکر ايشان، کمتر از گناه خود او نيست. صلاحيت دادن به او، حمايت از او، تبليغ کردن براي او، دفاع کردن از او در برابر انتقادهاي صحيح و حتي وارد کردن فشار به کساني که در برابر اقدامات خلاف او ميايستادند، ازجمله گناهان اين افراد است. اينها و حتي کساني که در برابر تجاوزهاي مکرر او به قانون و به حقوق و حيثيت و آبروي ديگران کوتاهي کردند، بايد حساب پس بدهند. همدم بودن با حسين نصر نيز برگ سياهي در پرونده آقاي حدادعادل است.
4- جدال لفظي کنوني نوعي جنگ قدرت است که برخلاف گفته محمود احمدينژاد ربطي به مردم ندارد و دو طرف درصدد کنار زدن طرف مقابل براي تحکيم قدرت خود هستند. اين، غير از رقابت سالم است که لازمه فعاليتهاي سياسي است و امري مقبول به شمار ميرود. جنگ قدرت، از مصاديق سخن هارونالرشيد خليفه عباسي است که وقتي پسرش مأمون احترام فراوان پدر نسبت به حضرت موسيبنجعفر عليهالسلام را ديد، از او پرسيد اين آقا که او را پسرعموي خود ميداني و اينهمه احترامش ميکني و حتي رکاب مرکب او را ميگيري تا سوار شود کيست؟ گفت او فرزند پيامبر است و حکومت، حق اوست نه من. پرسيد اگر حکومت حق اوست، چرا آن را غصب کردهاي؟ در جواب گفت: المُلکُ عقيم و توضيح داد که قدرت، قوم و خويش نميشناسد بطوري که حتي اگر تو که پسر من هستي هم درصدد تصاحب قدرت من باشي، چشمانت را از حدقه خارج خواهم کرد...
کار به جائي رسيده که در نظام جمهوري اسلامي حرف اول و آخر کساني که مشغول جنگ قدرت هستند همين جمله «المُلکُ عقيم» است و مردم، کارهاي نيستند. تا زماني که اين تفکر بر فعالان سياسي ما حاکم است، مشکلي از مردم حل نخواهد شد.
یکم هم از رفیق ها دزد و جاسوس و قاتل سرطان اصلاحات هم می نوشتی