- انتخاب سه نفر برای جانشینی رهبری صحت دارد؟
- گوسفند عاشق نوشیدن چای را ببینید! (ویدئو)
- آهنگ ای دریغا - محسن چاوشی (موزیک ویدئو)
- غزاله اکرمی بازیگر نقش سوجان در سریال سوجان کیست!؟
- آنچه باید درباره پدر موشکی ایران بدانید؛ شهید حسن تهرانی مقدم چه کرد!؟
- کلیپ مبتذل و نامتعارف گیلان چرا تولید و پخش شد؟
- ساعت پخش و تکرار سریال «سوجان» از شبکه یک
- تصاویر حضور شاه در خلیجفارس +اظهاراتش درباره نیروی دریایی ایران
دو راهی «اسد» پس از پیروزی
علی بیگدلی
علی بیگدلی
داستان سوریه چند مرحله زمانی و ایدئولوژیک را پشت سر گذاشته تا به اینجا رسیده است. در دو سال اول در سوریه «جنگ نیابتی» گستردهای جریان داشت که سه مرحله را پشتسر گذاشت. مرحله نخست، جنگ بشار اسد و مخالفان او بود، مرحله بعدی، جنگ به پدیدهای «منطقهای» تبدیل شد که در آن ایران و «حزبالله» لبنان از حکومت سوریه پشتیبانی میکردند و عربستان، قطر و ترکیه به حمایت مخالفان میپرداختند.
مرحله سوم، جنگ در سوریه «بینالمللی» شد و کار به «شورای امنیت» سازمان ملل کشیده شد. در این مرحله، چین و روسیه به دفاع از حکومت بشار اسد برخاستند و همه قطعنامهها علیه این کشور را وتو کردند. اما از یکسالپیش به این سو، وضعیت جنگ در سوریه تغییر کرد. این تغییر مقارن با زمانی بود که آمریکا از لشکرکشی به سوریه منصرف شد و اسد متعهد شد تا تمام سلاحهای شیمیایی موجود در این کشور را نابود کند.
این اقدام به نفع اسراییل تمام شد. در واقع در این ماجرا همه سلاحهایی که میتوانست تهدیدی علیه اسراییل باشد بدون شلیک حتی یک گلوله نابود شدند. بهویژه اگر این سلاحها به دست نیروهای طرفدار القاعده میافتاد میتوانست به قدرتگرفتن بیشتر این سازمان بینجامد. عقبنشینی آمریکا از حمله به سوریه، این کشور را در موضع منفعلانهای قرار داد و در محافل داخلی آمریکا از آن بهعنوان شکستی برای باراک اوباما، رییسجمهور این کشور یاد میشد.
آمریکا متحدان اصلیاش را در خاورمیانه از خود ناخشنود کرد؛ یعنی عربستان و اسراییل. ولی این دو دوست قدیمی هدف یکسانی نداشتند. عربستان از آمریکا حمله نظامی میخواست و اسراییل، آمریکا را تحتفشار قرار داده بود که مذاکرات هستهای با ایران را متوقف و به ایران حمله نظامی کند. اما باراک اوباما نمیخواست در دور دوم ریاستجمهوریاش یک جنگ بیسرنوشت را آغاز کند و رفتهرفته از مساله سوریه فاصله گرفت. اسراییل درباره مساله سوریه همیشه موضعی خنثی اتخاذ کرده بود. اوباما در تبیین سیاست خاورمیانه گفته بود ما باید سه مشکل را در خاورمیانه حل و فصل کنیم. نخست پرونده هستهای ایران، دوم مساله صلح اسراییل و فلسطین و سوم بحران سوریه. ولی اوباما در عمل به هیچیک از این اهداف دست نیافت و این بهعنوان نقطه ضعفی در پرونده اوباما و حزب دموکرات باقی خواهد ماند. از طرف دیگر آمریکاییها به این نتیجه رسیدند که مخالفان اسد به دو دسته تقسیم شدهاند: یکی گروههای ناسیونالیستی که صرفا بهدنبال سقوط اسد و استقرار جمهوری دموکراتیک هستند و دیگر شاخههای القاعده که در سوریه قدرتمند شدهاند. این دو گروه در مقابل هم قرار گرفتهاند و این بخت اسد بود. آمریکاییها در مواجهه با گروه دوم ترجیح دادند با اسد کنار بیایند تا «القاعده» قدرت بگیرد.
این سیاست کنارآمدن با اسد، نتیجه تصحیح اشتباهی بود که غرب در کشورهای بهار عربی (لیبی، تونس و مصر) مرتکب شده بود. در هر سه این کشورها پس از سقوط دیکتاتور، تندروها به قدرت رسیدند و پیروزی آنها برای آمریکا مشکلاتی به وجود آورد. بر این اساس تصمیم گرفتند دیگر این اشتباه را تکرار نکنند. بهطور کلی همزمان با دورشدن آمریکا و اتحادیه اروپا از مساله سوریه، بشار اسد توانست دست به یک نمایش قدرت بزند و بسیاری از مناطق حساس از جمله شهر حمص را از مخالفان پس بگیرد. بعد از این پیروزیهای نظامی و با سستشدن کمکهای خارجی به مخالفان اسد، او احساس کرد که اکنون زمان نمایش قدرت سیاسی است. بنابراین او جنگ را به هر شکلی که بود ادامه داد تا به انتخابات ریاستجمهوری رسید که چند روز پیش برگزار شد. او در این انتخابات بیش از 88درصد آرا را به خود اختصاص داد.
برخلاف دو دوره پیشین، او این بار دو رقیب داشت تا چهرهای دموکراتیکتر به انتخابات داده شود. پیروزی اسد در انتخابات چند پیام داشت: اول اینکه غرب از حل مشکلات خاورمیانه ناتوان است. دوم اینکه کشورهای همراه اسد مانند ایران، احساس پیروزی کردند و این به نفع ایران در سیاست منطقهای تمام شد. سوم اینکه در این ماجرا بیش از همه رجب طیب اردوغان زیان دید و باعث شد ترکیه توانمندیاش را در سطح منطقه از دست بدهد. پیام چهارم این بود که اسد به همه ثابت کرد هنوز از محبوبیت برخوردار است.
اما نتیجه این پیروزی پیچیده است و چند سوال با خود دارد. اولین سوال این است که آیا اسد پس از پیروزی همان سیاستهای قبلی را ادامه میدهد؟ پنجسال پیش، ملک عبدالله پادشاه عربستان در دیدار با اسد گفته بود تمام نگرانی ما این است که شما از دنیای عرب جدا شدهاید و به کشورهای ضدعرب پناه بردهاید. گزینه دیگر این است که اسد استراتژیهای منطقهای و جهانی خود را تغییر دهد و به سمت دنیای عرب و غرب گام برمیدارد.
داستان سوریه چند مرحله زمانی و ایدئولوژیک را پشت سر گذاشته تا به اینجا رسیده است. در دو سال اول در سوریه «جنگ نیابتی» گستردهای جریان داشت که سه مرحله را پشتسر گذاشت. مرحله نخست، جنگ بشار اسد و مخالفان او بود، مرحله بعدی، جنگ به پدیدهای «منطقهای» تبدیل شد که در آن ایران و «حزبالله» لبنان از حکومت سوریه پشتیبانی میکردند و عربستان، قطر و ترکیه به حمایت مخالفان میپرداختند.
مرحله سوم، جنگ در سوریه «بینالمللی» شد و کار به «شورای امنیت» سازمان ملل کشیده شد. در این مرحله، چین و روسیه به دفاع از حکومت بشار اسد برخاستند و همه قطعنامهها علیه این کشور را وتو کردند. اما از یکسالپیش به این سو، وضعیت جنگ در سوریه تغییر کرد. این تغییر مقارن با زمانی بود که آمریکا از لشکرکشی به سوریه منصرف شد و اسد متعهد شد تا تمام سلاحهای شیمیایی موجود در این کشور را نابود کند.
این اقدام به نفع اسراییل تمام شد. در واقع در این ماجرا همه سلاحهایی که میتوانست تهدیدی علیه اسراییل باشد بدون شلیک حتی یک گلوله نابود شدند. بهویژه اگر این سلاحها به دست نیروهای طرفدار القاعده میافتاد میتوانست به قدرتگرفتن بیشتر این سازمان بینجامد. عقبنشینی آمریکا از حمله به سوریه، این کشور را در موضع منفعلانهای قرار داد و در محافل داخلی آمریکا از آن بهعنوان شکستی برای باراک اوباما، رییسجمهور این کشور یاد میشد.
آمریکا متحدان اصلیاش را در خاورمیانه از خود ناخشنود کرد؛ یعنی عربستان و اسراییل. ولی این دو دوست قدیمی هدف یکسانی نداشتند. عربستان از آمریکا حمله نظامی میخواست و اسراییل، آمریکا را تحتفشار قرار داده بود که مذاکرات هستهای با ایران را متوقف و به ایران حمله نظامی کند. اما باراک اوباما نمیخواست در دور دوم ریاستجمهوریاش یک جنگ بیسرنوشت را آغاز کند و رفتهرفته از مساله سوریه فاصله گرفت. اسراییل درباره مساله سوریه همیشه موضعی خنثی اتخاذ کرده بود. اوباما در تبیین سیاست خاورمیانه گفته بود ما باید سه مشکل را در خاورمیانه حل و فصل کنیم. نخست پرونده هستهای ایران، دوم مساله صلح اسراییل و فلسطین و سوم بحران سوریه. ولی اوباما در عمل به هیچیک از این اهداف دست نیافت و این بهعنوان نقطه ضعفی در پرونده اوباما و حزب دموکرات باقی خواهد ماند. از طرف دیگر آمریکاییها به این نتیجه رسیدند که مخالفان اسد به دو دسته تقسیم شدهاند: یکی گروههای ناسیونالیستی که صرفا بهدنبال سقوط اسد و استقرار جمهوری دموکراتیک هستند و دیگر شاخههای القاعده که در سوریه قدرتمند شدهاند. این دو گروه در مقابل هم قرار گرفتهاند و این بخت اسد بود. آمریکاییها در مواجهه با گروه دوم ترجیح دادند با اسد کنار بیایند تا «القاعده» قدرت بگیرد.
این سیاست کنارآمدن با اسد، نتیجه تصحیح اشتباهی بود که غرب در کشورهای بهار عربی (لیبی، تونس و مصر) مرتکب شده بود. در هر سه این کشورها پس از سقوط دیکتاتور، تندروها به قدرت رسیدند و پیروزی آنها برای آمریکا مشکلاتی به وجود آورد. بر این اساس تصمیم گرفتند دیگر این اشتباه را تکرار نکنند. بهطور کلی همزمان با دورشدن آمریکا و اتحادیه اروپا از مساله سوریه، بشار اسد توانست دست به یک نمایش قدرت بزند و بسیاری از مناطق حساس از جمله شهر حمص را از مخالفان پس بگیرد. بعد از این پیروزیهای نظامی و با سستشدن کمکهای خارجی به مخالفان اسد، او احساس کرد که اکنون زمان نمایش قدرت سیاسی است. بنابراین او جنگ را به هر شکلی که بود ادامه داد تا به انتخابات ریاستجمهوری رسید که چند روز پیش برگزار شد. او در این انتخابات بیش از 88درصد آرا را به خود اختصاص داد.
برخلاف دو دوره پیشین، او این بار دو رقیب داشت تا چهرهای دموکراتیکتر به انتخابات داده شود. پیروزی اسد در انتخابات چند پیام داشت: اول اینکه غرب از حل مشکلات خاورمیانه ناتوان است. دوم اینکه کشورهای همراه اسد مانند ایران، احساس پیروزی کردند و این به نفع ایران در سیاست منطقهای تمام شد. سوم اینکه در این ماجرا بیش از همه رجب طیب اردوغان زیان دید و باعث شد ترکیه توانمندیاش را در سطح منطقه از دست بدهد. پیام چهارم این بود که اسد به همه ثابت کرد هنوز از محبوبیت برخوردار است.
اما نتیجه این پیروزی پیچیده است و چند سوال با خود دارد. اولین سوال این است که آیا اسد پس از پیروزی همان سیاستهای قبلی را ادامه میدهد؟ پنجسال پیش، ملک عبدالله پادشاه عربستان در دیدار با اسد گفته بود تمام نگرانی ما این است که شما از دنیای عرب جدا شدهاید و به کشورهای ضدعرب پناه بردهاید. گزینه دیگر این است که اسد استراتژیهای منطقهای و جهانی خود را تغییر دهد و به سمت دنیای عرب و غرب گام برمیدارد.
این سوالات و گزینهها، اصلیترین تصمیمی است که اسد باید اتخاذ کند. اگر
اسد بخواهد گزینه اول را انتخاب کند، به احتمال زیاد جنگ داخلی در سوریه
ادامه پیدا خواهد کرد. اما سیاست دوم شاید باعث شود بر مشکلات اقتصادی
سوریه فائق آید و هم خصومت کشورهای منطقه و غرب را علیه کشور کاهش دهد.
منبع: روزنامه شرق
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.