- علت شکایت از حسام الدین آشنا این توئیت است
- بمبافکن «بی ۲» در یک قاب عجیب (عکس)
- افشای پشت پرده مذاکره ایران و آمریکا از سوی کیهان
- رویت شی نورانی ناشناس در آسمان قم + عکس
- پیام های مهم انتخاب استیو ویتکاف برای مذاکره با ایران
- حمایت جهانگیری از تیم مذاکره کننده / از هر اقدام جناحی و غیر ملی باید پرهیز شود
- استقبال رئيس جبهه اصلاحات ايران از مذاكره ايران و آمريكا
- پزشکیان: هیچ مخالفتی با سرمایه گذاری آمریکایی در کشور وجود ندارد
- حسن روحانی: مذاکرات مستقیم و در سطح بالا معمولاً مفیدتر است / برخلاف تصور آمریکا، ایران ۴ کارت مهم روی میز دارد
- ادعای رویترز در مورد شرط جدید حزب الله لبنان برای خلع سلاح!
واکنش عباس عبدی به بیانیه اخیر اصلاح طلبان
عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت:هفته گذشته جبهه اصلاحات ایران بیانیهای را درباره ضرورت گفتوگوهای برجامی منتشر کرد و به نوعی خواهان ادامه این گفتوگوها و نیز نقد روند جاری بود.
بنده قصد ورود به محتوای این بیانیه را ندارم چرا که میتوان با بخشی از آن نیز موافق بود و همدلی کرد، همچنان که خودم نیز طی ماههای گذشته در چندین نوبت درباره گفتوگوهای برجامی و ضرورت انجام آن نوشتهام، ولی رفتار یک روزنامهنگار یا تحلیلگر و نویسنده یا شهروند عادی با رفتار یک جبهه یا حزب سیاسی متفاوت است.
هنگامی که کسی مثل بنده یا افراد مشابه دیگر متنی را مینویسند، مخاطب به منطق درونی متن و اعتبار گزارههای آن کار دارد، در حالی که تحلیل موضع و متن یک جبهه سیاسی بیش از آنکه بر فهم محتوای آن و منطقی بودن گزارههایش متمرکز باشد، با نسبت آن متن با حزب و جبهه سیاسی مذکور متمرکز میشود.
به عبارت دیگر ابتدا اصل موجودیت و عملکرد آن حزب و جبهه و صلاحیت موضعگیری آن مورد توجه قرار دارد سپس محتوای آن رد یا تایید میشود و الا نیازی نیست، یک حرف منطقی را که یک نفر هم میتواند بزند یک مجموعه بزرگ و با مشورت طولانی بزنند.
پس، پیش از هر چیز باید جبهه اصلاحات چگونگی موجودیت سیاسی خود را اثبات کند، سپس در موضوعات گوناگون اعلام موضع نماید.
جبهه اصلاحات پس از شکست قاطع سیاسی و ناتوانی مطلق در آوردن مردم به پای صندوقهای رای در خرداد ۱۴۰۰، پیش از هر اقدامی از جمله موضعگیری درباره برجام یا سایر امور، باید ابتدا موجودیت خود را بازنگری و تحلیل کند. اگر آنان همچنان بر مشی گذشته هستند و نقدی بر آن نمیبینند، در این صورت طبیعی است که مخاطب نیز این بیانیه یا هر موضع دیگر آن را در این چارچوب تحلیل و فهم کند. ولی اگر سیاستهای گذشته جبهه را، هم از حیث راهبرد و هم تشکیلات و هم افراد و بالاخره تاکتیکها واجد ایرادهای اساسی میدانند، ابتدا باید آن را تبیین کنند. روشن است که اگر این نکات در دستور قرار گیرد ماهها طول خواهد کشید که به نتیجه برسد و پیش از جمعبندی نهایی درباره آنها نمیتوان وارد موضعگیریهای سیاسی شد. این چه جبههای است که میتواند پیش و پس از ۲۸ خرداد ۱۴۰۰، همچنان با همان افراد و همان شیوهها ادامه حیات دهد؟
این بدان معنا است که اتفاق رخداده در ۲۸ خرداد از نظر آنان امری عادی و ساده بوده است. در حالی که این رویداد یک شکست بزرگ نه از اصولگرایان بلکه از جامعه و مردم بوده است. اصولگرایان که شکست بزرگتری خوردند و هر سرمایهای را که میتوانستند داشته باشند، سوزاندند، تا به این وضع رسیدهاند. البته به آنان اعتراضی نمیتوان داشت چرا که این راه را انتخاب کردهاند، ولی آیا اصلاحطلبان و جبهه اصلاحات هم گمان میکنند میتوانند بر همان مسیر ادامه دهند؟ گویی که نه خانی آمد و نه خانی رفت.
هرگونه موضعگیری به نام این جبهه تحت راهبرد، تشکیلات و افراد قبلی بیمعنا و تهی از پیام سیاسی سازنده است، مگر اینکه یک بازنگری اساسی در سه وجه مزبور صورت گیرد و به روشنی اعلام شود که اشتباهات در کجا بوده است. ۲۸ خرداد نه فقط یک شکست راهبردی و حتی تشکیلاتی که یک شکست اخلاقی بزرگ نیز بود. تقلیل امر سیاست به کمپینهای انتخاباتی و تکنیکهای بازاریابی و جعل نظرسنجی و تبلیغات سطحی، شکستی بود که هیچگاه فراموش نخواهد شد.
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.