- جعفرزاده: نه رئیسی، رئیس جمهور دو دوره ای می شود نه بایدن/ مردم دارند له می شوند، آخر مگر این میز چقدر ارزش دارد؟!
- آیتالله جوادی آملی: اگر مردم گرفتار فقر بشوند، دین از بین خواهد رفت/ آبروریزی پیش زن و بچه قابل تحمل نیست
- مقام سپاه: ۵ ساعت قبل از شروع عملیات علیه اسرائیل از خاک ایران، به کشورها خبر دادیم
- واکنش ایران به خبر آسیب دیدن سامانه های پدافندی در اصفهان
- امیرعبداللهیان: سلاح های مورد استفاده در اصفهان، بیشتر اسباب بازی بچه ها بود
- بمباران سنگین مقر الحشد الشعبی در عراق توسط اسرائیل
- روایت عجیب سیدحسن خمینی از درگذشت پدر و عمویش
- بایدن در حال بررسی گزینه احیای برجام است
- روایت CNN از نتیجه حمله ریزپرنده ها به پایگاه شکاری اصفهان (تصویر)
تسنیم: محمد صرفی گفت:امروز آقا با چشم اشکبار خاطرهای از حاج قاسم روایت کرد. جزئیات بیشتر ماجرا از این قرار است؛ مهدی مغفوری از رزمندگان لشکر۴۱ ثارالله بود و در کربلای۴ پرکشید. از او ۳ فرزند به یادگار ماند. یکی فاطمه که آن زمان ۳ ساله بود.
فاطمه خانم با علی تهامی (فرزند شهید) ازدواج میکند و صاحب دو فرزند میشوند؛ زینب و حسین. پدر در ماموریت است و زینب نیاز به عمل جراحی پیدا میکند.
خبر به حاجقاسم میرسد و او سریع خود را به بیمارستان میرساند. عمل با موفقیت به پایان میرسد و مادر از حاج قاسم تشکر میکند.
حاج قاسم میگوید؛ «من بابات را به جای خودم فرستادم و حالا به جای او اینجا هستم.» میماند تا دخترک به هوش بیاید و خیالش راحت شود. برای فاطمه خانم پدری میکند و برای زینب پدربزرگی. کتاب حاج قاسمی که من میشناسم «خاطرات علی شیرازی»
شهید مغفوری عارف و به نوعی اهل کشف و کرامات بود. دائم الوضو بوده و در قنوت دعای کمیل را میخواند. احترام خاص به والدین از دیگر ویژگیهای او همچون فرماندهاش حاج قاسم بود.
لینک کپی شد
نظر شما