- هنرمند ایرانی که بر بام کعبه اذان گفت درگذشت: سید احمد مراتب کیست!؟
- جزیره آریانا ، جزیره زرکوه و آرایی کجاست؟ + نقشه
- آرین سلیمی دارنده مدال طلای المپیک در دیدار با رهبر انقلاب (عکس)
- رهبر انقلاب: حکم اعدام نتانیاهو باید صادر شود
- هدیه ویژه روسیه به ایران برای رقابت با F-۳۵ آمریکا + عکس
- حضور سردار قاآنی و سلامی در دیدار رهبر انقلاب با بسیجیان (عکس)
- هشدار: از انقلاب گرسنگان نمی ترسید؟
- واکنش علی لاریجانی به خبر تفتیش بدنی در فرودگاه بیروت
رسوایی بهتر از این نمیشد
لیلا موسیزاده در روزنامه آرمان ملى نوشت:
حکایت تعویض سنگقبر نیما، شاعر بلندآوازه معاصر، حالا دیگر نقل هر مجلسی است از میزان کمدقتی، نبود دانش ابتدایی لازم در نثر نگارش چند خط ساده و نشناختن جایگاه نیما در شعر معاصر فارسی و توصیف غلط و بهکار بردن صفت نابجا در مدح او، همچنین دستاویز شدن سنگقبر یادبود شاعر برای ابراز جاننثاری و خاکساری عدهای برای اهالی قدرت. بماند که چگونه این میزان از سهلانگاری و بیادبی به ساحت زبان پارسی و پدر شعر نوی پارسی ممکن است مصادف با روزگاری شود که دقیقاً انگلیسیهای استعمارگر با آن سابقه ویرانگری در گستره جغرافیایی زبان پارسی دوباره هجمه جدید علیه آن راه انداختهاند همگی در یک سنگ یادبود بروز کند. همچنین ورای اینها مسائلی را به ذهن متبادر میکند که هرچند اهالی فن مدتهاست بدان پی بردهاند اما هرگز اینگونه پردهبرداری نکردند که مجموعه عوامل شهرداری تهران شخصاً خود را رسوا ساختهاند.
این چند خط مشخصاً سواد مجموعه رویهم را نشان میدهد که چقدر با نثر و ادبیات فارسی بیگانه هستند و بهرغم تعداد زیاد دانشآموختگان دانشگاهی رشته ادبیات پارسی هیچکدام از نفرات در جایگاه درست خویش استخدام نشدهاند؛ آن چنان که حتی نمیدانند «پدر نوین شعر فارسی» خواندن نیما چقدر غلط است و «پدر نوین» تراشیدن برای شعر فارسی چه خبط و جسارتی غیرقابل چشمپوشی است. چراکه نیما پدر شعر نو است و شعر فارسی پدر قدیم و نوین ندارد. ضمن اینکه نشان از میزان «خود دانا پنداری» عیانی دارد که حتی نه مشورت میگیرند و نه کارشان را مدیران بالادستی نگاه و تصحیح میکنند. گویی محیطی خودمحور ایجادشده که افراد در آنجا مجاز به هر کاری در هر حوزهای هستند وگرنه اینگونه نمیشد که افرادی با چنین سطح نازلی از نثر فارسی و درک ادبیات اقدام به چنین کاری کنند. همان آفتی که تنها در بین اهالی سیاست دیده میشود که در خصوص همهچیز بدون تخصص و دانش، اظهارنظر میکنند و خود را مجاز به هر سخنی میدانند. دقیقاً از رنجی که در تمام این سالها بردهایم و هنوز هم میبریم. وگرنه اگر هر کس بهاندازه دانش خود سخن میگفت جهان پرسروصدایی نداشتیم و حرفها شنیده میشد.
حالا که آنها عیان در ابراز خویشاند بگذارید بپرسم آقایان نسبت دادن «تفکر مؤمنانه» به نیما یعنی چه؟ «سرشت و سرنوشت شعر پارسی» چطور؟ «تخلص مانا» خواندن او یعنی دقیقاً چه تخلصی؟ شیوه «امین و متن» دیگر چیست؟ آه، که تعداد این زوج کلمات بازیچه در این سنگنوشته آنقدر روح را حین خواندن میآزارد که آدمی نمیداند از معنای کدامیک پرسش کند یا از ایرادات نگارشی، تاریخی، کلامی و یا ویرایشی؟ راستی «به پارسایی چراغان کرد» یعنی چه کرد؟ ازاینرو اکنونکه رسوایی طبل توخالی ابراز ارج به مزار پیشین نیما بلند شده که تنها جهت دستآویز قرار دادن برای ابزار علاقههایی است که تنه به تملق میزند، بهتر است از شهردار تهران پرسید که آیا این حجم از سهلانگاری و ایرادات شایسته بود برای ادای مراتب جاننثاری هواداران به شما روی یک سنگ به کار رود؟ بهتر نیست اینگونه مکاتبات خیل هواداران پنهان بمانند و اینگونه رسوایی برای شما و هوادارانتان نسازد؟ چرا در بین هواداران شما دستاندازی به هر چیزی برای کسب خرسندی شما مجاز است؟ چرا یکبار برای همیشه تکلیفتان را با این مسائل روشن نمیکنید؟ و ضمن اینکه جناب هوادارانی که میل به جاودانگی نام و یاد خود و همچنین مافوقشان دارند آیا بهتر نیست عمل صالح خویش را ملاک ردپای نام خود در تاریخ بدانند و اینگونه به زبان و ادبیات فارسی با قصدی ناخالص چنگ نزنند؟