- واکنش عضو دفتر رهبری به نقل قول معاون پزشکیان درمورد نظر رهبری درباره قانون تابعیت
- قطعنامه شورای حکام علیه برنامه هستهای ایران تصویب شد / کدام کشورها موافق، مخالف و ممتنع رای دادند؟ + اسامی
- همنشینی پزشکیان و مولوی عبدالحمید وایرال شد (تصاویر)
- تکذیب اقدام کیهان از سوی عضو دفتر رهبری
- دیدار صمیمانه پزشکیان و مولوی عبدالحمید (عکس)
- ظفرقندی: اوایل انقلاب تند و تیز بودیم، فکر میکردیم اگر یک نفر ۹ تا صفت خوب دارد یک صفت بد باید از قطار انقلاب پیاده بشود؛ الان این طور فکر نمیکنم
- بازی هوشمندانه پزشکیان با سعید جلیلی
- این زن وزیر آموزش ترامپ میشود: لیندا مک من در رینگ کشتی کج! (فیلم)
- اعلام تعداد موشک های شلیک شده موفق اسرائیل به ایران
- تصاویر تجمع پرشمار معلمان و فرهنگیان بازنشسته مقابل مجلس
ماجرای شهروند ایرانی که برای ارتش اوکراین، کفش تولید می کند/ "مهدی امینی" کیست؟!(عکس)
مهدی امینی، شهروند ایرانی اهل تبریز که دو دهه گذشته عمرش را در اوکراین سپری کرده است حالا در قلب کییف کرکرههای کارخانه کفشدوزیاش را بالا زده است تا برای نیروهای ارتش اوکراین در خط مقدم کفش متناسب با استانداردهای ناتو بسازد.
مهدی امینی، شهروند ایرانی اهل تبریز که دو دهه گذشته عمرش را در اوکراین سپری کرده است حالا در قلب کییف کرکرههای کارخانه کفشدوزیاش را بالا زده است تا برای نیروهای ارتش اوکراین در خط مقدم کفش متناسب با استانداردهای ناتو بسازد.
به گزارش عصرایران به نقل از یورونیوز، امینی پس از اتمام تحصیلات کارشناسی به کییف رفت و آنجا در دانشگاه شفچنکو در رشته فیزیک نظری [ذرات بنیادی] مدرک دکترای خود را گرفت. او سال ۲۰۰۴ با استادش ازدواج کرد و در مدت اقامت خود در اوکراین صاحب دو فرزند ۱۴ و ۴ ساله شد. وی دارای شهروندی اوکراین است.
پس از شروع حمله نظامی روسیه به اوکراین، وی همراه با خانوادهاش به نوواگراد والینسکی، شهر کوچکی در نزدیکی کییف رفته بود، شهری که زادگاه همسرش و محل سکونت پدر و مادر اوست.
در این مدت با افزایش حملات نظامی روسیه به شهرهای مختلف اوکراین، ایده مهاجرت خانواده به کشوری دیگر روی میز بود. یکی از دوستان آقای امینی همه کارهای مهاجرت خانواده او به کانادا را دنبال کرده بود اما همسر آقای امینی در لحظه آخر با این تصمیم همراهی نکرد.
«همسرم حاضر نشد با بچهها به کانادا برود»
او میگوید: «همسرم وطنپرست است. به من میگوید کجا برویم وقتی اینجا جنگ است؟ جنگ برای همه است. اما اگر اوضاع از این بدتر شود مجبور میشویم به خاطر بچهها تصمیم دیگری بگیریم.»
مهدی امینی پس از مدتی به کییف بازگشت تا خودش را به بخش پذیرش نیروهای داوطلب برای جنگ معرفی کند. آنجا به او گفتند «اگر میتوانی کفش تولید کنی، برو و کفش تولید کن. اینجا نمان. نیرو زیاد داریم و مهمات کم.»
همین شد که این مهندس صاحب کارخانه کفش در پایتخت اوکراین آستینها را بالا زد و کارخانهاش را مجهز کرد و به همراه بیست کارگر مشغول تولید کفش شد. او حالا روزانه تا ۱۲۰ جفت کفش تولید میکند و میتواند سطح تولید خود را در صورت تامین مواد اولیه تا روزی ۳۰۰ جفت هم برساند.
شرایط جنگی و کمبود مواد اولیه موجب شد تا او با خودروی شخصیاش به نقاط مختلف اوکراین برود تا بتواند پارچه مورد نیاز و کف کفش را برای خط تولید کفشهای نظامی فراهم کند.
او میگوید: «هر لحظه امکان دارد، موشکی در نزدیکی کارخانه یا همینجا در کارخانه سقوط کند.»
انتقال بخش اصلی کارخانه به زیرزمین
ماشینهای تولید کفش و کارگران به زیرزمین منتقل شدهاند تا از گزند حملات هوایی و انفجارهای احتمالی دور بمانند.
آنجا با اینکه نور کم است اما حداقل امنیت برقرار است و با شنیدن صدای انفجار خاطر کارگران جمع است که در قعر زمین از شر موشکها آسوده خواهند ماند.
از او درباره بوچا میپرسیم. کمی مکث میکند و با صدای گرفته میگوید: «شهروندان بوچا یک کانال تلگرامی به راه انداختهاند تا اجساد را شناسایی کنند. متاسفانه ما یکی از کارمندان پیشین خود را در عکسها مشاهده کردیم. از آنجا که سند و مدرک هویتی در نزدیک اجساد نبوده، کار شناسایی آنها بسیار دشوار است.»
«شاید انفجار بعدی در اینجا رخ دهد»
همین چند روز پیش بود که صدای انفجاری مهیب در یک کیلومتری کارخانه کفش آقای امینی به گوش رسید. او میگوید: «زندگی اینجا در لحظه است چرا که نمیدانیم لحظه بعد زنده هستیم یا نه. موشک بعدی بر سر من فرود خواهد آمد یا دیگری. تنها دلخوشی این است که بخش اصلی خط تولید کفش به اضافه کارگران را به زیرزمین منتقل کردیم. اینطور مگر بمب هستهای بزنند اگرنه در زیرزمین جای همه ما امن است.»
تامین مواد اولیه تولید از لهستان و ترکیه
حمله نظامی روسیه به اوکراین همچنان ادامه دارد. کشورها در تلاشند تا تجهیزات نظامی کافی را در اختیار آنها قرار دهند با این حال امینی میگوید: «همین حالا آنقدر کمبود مواد اولیه برای تولید کفش داریم که باید هرچه زودتر مواد مورد نیاز را از ترکیه یا لهستان وارد کنیم.»
گفتوگو که به پایان می رسد وعده میدهد تا تصاویری از زیرزمین کارخانه برایمان بفرستد. با این حال تماسهای مکرر ما با او به یک پاسخ مشخص میرسد: «ببخشید، سرمان خیلی شلوغ است. ما وسط جنگ هستیم»
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.