- جزئیات جدید از قاتل الهه حسین نژاد و نحوه دستگیری او
- اطلاعیه پزشکی قانونی در مورد الهه حسین نژاد
- دادستان تهران: پرونده قتل الهه حسین نژاد به شعبه ویژه بازپرسی ارجاع شد
- قاتل الهه حسین نژاد، یک مسافرکش شیطان صفت بود + انگیزه قتل
- شوهر کشی عجیب و ناخواسته در نیاوران تهران
- پایان تلخ برای مردی که همسرش را گروگان گرفته بود و می خواست او را در خانه آتش بزند
- معمای الهه حسین نژاد، دختر جوانی که ۷ روز پیش در تهران ناپدید شد
- تشکیل پرونده قضایی در رابطه با الهه حسیننژاد
- زلزله ۵.۱ ریشتری در کرمان
- قتل 3 مرد و 1 زن در خیابان منوچهری شیراز / ضارب دستگیر شد
پایان وحشتناک رابطه پنهانی مرد تهرانی با دو زن!
مرد جوان وقتی رابطهاش با دو زن غریبه فاش شد، همسرش را خفه کرد و جسدش را در باغی دفن کرد. متهم به قتل در جلسه رسیدگی به پروندهاش، به تشریح قتل پرداخت.
به گزارش تسنیم، رسیدگی به این پرونده با گزارش ناپدیدشدن زن جوانی در تهران آغاز شد. پدر وی با مراجعه به کارآگاهان پلیس آگاهی گفت: دخترم سارا چند سال قبل با مردی بهنام سهراب ازدواج کرد که حاصل ازدواج آنها دختری ششساله است. سارا و سهراب از مدتی قبل با هم اختلاف پیدا کرده و درگیر بودند. دیشب دامادم به خانه ما آمد و ادعا کرد سارا خانه را ترک کرده است. او زنی نبود که خانه و زندگیاش را ترک کند و احتمال میدهم بلایی سر او آمده است.
پس از این شکایت ماموران تحقیقات خود را آغاز کرده و متوجه شدند سهراب با دو زن در ارتباط بوده و آنها را به استخر خانهاش آورده بود که سارا سر رسیده و متوجه ماجرا شده بود. از آن زمان اختلاف و درگیریهای آنها آغاز شده بود.با افشای این موضوع، سهراب دستگیر شد و در تحقیقات به قتل اعتراف کرد و گفت: «سارا از وقتی متوجه ارتباط پنهانی من با دو زن شد، مدام توهین میکرد تا اینکه تصمیم به جدایی گرفتیم. روز قتل، او دوباره به من توهین کرد که عصبانی شده و طنابی را دور گردنش انداختم و خفهاش کردم.»
با اعتراف متهم به قتل و تکمیل تحقیقات در دادسرا، پرونده با صدور کیفرخواست به شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد و متهم پای میز محاکمه قرار گرفت.
در ابتدای این جلسه، پدر و مادر سارا برای دخترشان درخواست قصاص کرده و گفتند بههیچعنوان حاضر به بخشش دامادشان نیستند. سپس سهراب در جایگاه متهم ایستاد و در دفاع از خود گفت: روز حادثه وقتی به خانه آمدم، سارا خواب بود. بیدارش کردم که سر این موضوع دعوایمان شد. او میگفت حق ندارم با او حرف بزنم و شروع به داد و فریاد کرد. برای ساکت کردن او طنابی دور گردنش انداختم. وقتی به خودم آمدم او نفس نمیکشید و مرده بود. شبانه جسدش را به باغی در ازگل برده و آنجا دفن کردم.
پس از آخرین دفاع متهم و وکیلمدافعش، قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.