- مولوی فتحی محمد نقشبندی آزاد شد
- بررسی سخنان اخیر سیدمحمدخاتمی و نامه کمیته سیاسی جبهه اصلاحات: انتظاراتی که برآورده نشد
- شاپور اول کیست که امپراتور روم مقابلش زانو زد
- نمایش قدرت خلبان ارتش با نماد سوخو-۳۵ (عکس)
- حمله ترامپ به دموکراتها: بیل کلینتون با جفری اپستین مرتبط بوده!
- تصویر وایرال شده از عکس رهبری در بکگراند گوشی هادی چوپان
- پرونده ایران به شورای امنیت ارسال میشود؟
- ایروانی: تهران هرگز در برابر تهدید یا اجبار تسلیم نخواهد شد
- تصمیم حضرتی درباره استعفای فیاض زاهد
برای آنها که آزادگی را بر آزادی مقدم می دانند...
نواندیش- محمد صادقی: 17 مرداد سال 1377، محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی، به همراه هشت نفر از اعضای کنسولگری ایران در مزار شریف افغانستان به دست تروریست های طالبان به شهادت رسید. به همین مناسبت، این روز را به عنوان «روز خبرنگار» نامگذاری کردند. امروز هم 17 مرداد روز خبرنگار است، روزی که امسال تصادفا با عاشورای حسینی مصادف شده است، اما چه تصادفی زیبا تر از این برای خبرنگاران که روزشان با روز جاویدان آزادگی مصادف باشد.

بزرگترین درس حسین(ع) درس آزادگی بود، درس سر خم نکردن در برابر ظلم و ظالمین، درس همسو نشدن با کسانی که روزی در رکاب پدرش می جنگیدند و اتفاقا در رعایت ظواهر دین هم چیزی کم نداشتند، درس انتخاب عزت مندی و جاودان شدن به جای زندگی با ذلت!
آری حسین و یارانش باید بزرگترین الگو و سرمشق خبرنگاران باشند، قشر البته همیشه مظلومی که همواره باید سمت حق و حقیقت بیاستند و وظیفه دشوار آگاهی رسانی را به دوش بکشند، وظیفه ای که شاید گاهی به قیمت جان یا از دست رفتن سال های شیرین زندگی شان در آزادی باشد. گاهی اما چه بسیار بودند و همین حالا هستند از همین خبرنگاران که همچون مولای خود آزادگی را بر آزادی مقدم دانستند و هرگز از یاد نبردند که چه مسئولیت سنگینی بر دوش شان است.
روز خبرنگار در واقع تقدیر از زحمات همه کسانی است که با مسئولیت و آزادی و تحمل سختی های فراوان به نگاشتن حقایقی میپردازند که رشد و توسعه جامعه را ثمر می بخشد و همواره به مثابه دیده بانان امین جامعه در عرصه های مختلف پرچم آزادی، آگاهی و امید را افراشته اند.
امروز در حقیقت روز مردان و زنانی است که با کمترین امکانات و درآمد هرگز آرمان متعالی خود را فراموش نکرده و خبررسانی و اگاهی بخشی در اوج امانتداری را با وجود همه کاستی ها و مشکلات وظیفه خود می دانند.
در کام قلم زجان من خون می ریخت
در صفحه چو اشک چشم مجنون می ریخت
آن دل که نثار دوست باید می شد
خون می شد و قطره قطره بیرون می ریخت
