- مورا نامدار، مقام ایرانیتبار دولت ترامپ کیست؟؛ از سالن زیبایی تا وزارت خارجه آمریکا
- واکنش به پیام رضا پهلوی برای درگذشت بهرام بیضایی
- عصبانیت کیهان از پیامهای تسلیت برای بهرام بیضایی و کامران فانی: این دو نفر بهایی و ساواکی بودند!
- آقای عراقچی! تحریم نکبت است
- پزشکیان: اگر نتوانیم معیشت مردم را حل کنیم، سرانجام آن، گرفتاری برای همه ما خواهد بود.
- خبرگزاری انقلابی: هم با ترانه علیدوستی برخورد قضایی شود هم از جان او محافظت کنید!
- از بنیاد مستضعفان تا آستان قدس؛ آقای پزشکیان این نهادها عملاً برای خود دولتی شدهاند
- همنشینی خاتمی و ناطق نوری در یک مراسم ختم (عکس)
- آیتالله سید علی شفیعی، عضو مجلس خبرگان درگذشت
- فتنه جدید؟ درباره هشدار علم الهدی در سالگرد اعتراضات ۹۶
روزنامه اطلاعات خطاب به مسئولان: حرفهای دانشجویان را شنیدید؟!
روزنامه اطلاعات در بخشی از سرمقاله امروز خود خطاب به مسئولان نوشت: اعتماد به نفسهای کاذب از سوی کرسینشینان در تقنین و اجرا و میدانداران انتظامات، همچنان در را بر پاشنههای سابق میچرخاند و نمیدانیم دیگر چه باید بشود تا کمی در کلیشههای همیشگیِ اظهارات و تحلیلهای خود تجدید نظری کنند؟
در میان کارشناسان زبدهی انتظامی و امنیتی، تردید ندارم که متخصصان روانشناسی هم حضور دارند؛… و اما آیا این روانشناسانِ اجتماعی از یک اصل بدیهی به نام «همدلی» در درسهای خواندهشان چیزی به خاطر ندارند!؟
آیا خانوادهی آن مرحومه(مهسا امینی)، همدلی آرامشبخشی را چشید؟ آیا جوانان و دانشجویان و طیف وسیع دیگری از اصناف شهروندان، ریشهی اعتراضاتشان بازشنوایی شد؟ آیا اغتشاشگران آشوبساز و تخریبگر، در پس چهاردهه تجربهی کنترل و مقابله با آنها، این بار اینقدر پرتعدادند، که باید اینترنت و کسب و کار مردم و این میزان نیرو را هزینهی آنها کرد؟ و آیا اصولاً یک اعتراض مدنی را باید تا بدانپایه رادیکالیزه کرد، که معترض واقعی از آشوبگر هدفمند قابل تمیز نباشد؟
آیا نمایندگان مجلس در چنین موقعیتی، باید همچنان در اوهام خود غوطه خورند و شعارهای ژورنالیستی سر دهند؟ -اگر دست کم به میان موکلان خود نمیروند و با آنان همدلی و بازشنوایی نمیکنند.
یک سؤال بیش از هر زمان دیگری جانگزا شدهاست؛ از بس بیپاسخ مانده:
صدای دلسوزان به قوام و یکپارچگی و آیندهی پایدار این کشور چه زمانی باید شنیده شود؟
آن زمان که مشفقانه و دردمندانه و آیندهنگرانه التماس میکردیم، که تریبونهای آخر هفته را، به خصوص در بلاد خودمختارخوانده، پژواکی نسازید برای رودررو قراردادن مردم با یکدیگر؛ ولو به بهانهی حجاب؛ کاش امروز را میدیدند و میشنیدند.
چندی پیش شکواییهای تنظیم شد از سوی جمعی، که خود را طلاب حوزهی قم میخواندند؛ مبنی بر شکایت از چند خانم هنرپیشه؛ بدین مضمون، که فرم پوشش آنها، اینها را به تحریک و تحرّک(!) انداخته. هرچند آن شکایت به دلیل محتوای سبُکش از سوی قوهی قضا به چیزی انگاشته نشد، اما آیا من هم امروز حق دارم که به دستگاه قضا شکایت برم علیه کسانی که در طول زمان با گفتار و کردارشان زمینههایی را فراهمکردند، که امروز اعضای چادری خانوادهی من در جامعه به خوف و هراس افتادهاند؟- همان اعضایی که از پیش از سال پنجاهوهفت چادر به سر داشتهاند-.
