- سریعالقلم: سه سناریو پیش روی ایران است؛ توافق، جنگ و اعتراضات شدید داخلی یا ... | در ۱۲ روز گذشته حدود ۵۰ آتشسوزی در ۱۹ استان ایران رخ داده است!
- عارف: اگر جنگ را شروع کردند، پایانش با ما خواهد بود
- واکنش سخنگوی وزارت خارجه به خبر تعطیلی سفارت خانههای اروپایی در تهران
- کامران غضنفری نماینده تهران: باید بررسی کنیم حضور پزشکیان به نفع کشور است یا نبودش!
- ارزیابی تازه علی لاریجانی از احتمال مجدد جنگ و موضوع مذاکره با آمریکا
- کسانی که ایران را به قوم بنی اسرائیل تشبیه میکنند به دنبال آوارگی ملت هستند!
- رمزگشایی از حملات اخیر به پزشکیان
- سرلشکر رحیم صفوی: احتمال میدهم جنگ مجددی رخ بدهد؛ پس از آن، ممکن است دیگر جنگی رخ ندهد
- توییت ولایتی با هشتگ «آلاسکا» و «مردهزارچهره»: ملت ایران هیچگاه اجازه معامله بر سر امنیت ملیشان را نخواهند داد
- سلاح تازه تندروها علیه پزشکیان: حملات در مجلس به رئیسجمهوری با طرح «عدم کفایت»
ریشه ناسزاها در اعتراضات
عباس عبدی در روزنامه هم میهن نوشت:
دنیای ایران دنیای وارونهای است. نواصولگرایان متوهم و طلبکار میگویند که چرا اصلاحطلبان علیه فحاشیهای رایج در اعتراضات موضعی نمیگیرند. کسانی چنین درخواستی را دارند که با اتکا به شیوههای غیرقانونی و ... اصلاحطلبی را با زور به حاشیه راندند به گمان اینکه دنیا به وفق مراد آنان میشود، غافل از اینکه این ماجرا رویه دیگری دارد که خیلی دردناک است. کسانی این درخواست را دارند که نقش اصلی را در بروز این فرهنگ دارند. اکنون به ریشهیابی این فرهنگ و ادبیات زشت میپردازم.
ابتدا تأکید کنم که از نظر نسل ما شنیدن چنین کلمات و ناسزاهای زشتی، حتی در گفتگوهای دو یا چند نفری و کاملاً مردانه یا زنانه (جدا باشند!) زشت است و پذیرفتنی نیست. ولی هنگامی که این پدیده تا این اندازه شایع میشود، حتماً باید دلایل اجتماعی داشته باشد و نمیتوان فقط و با استناد به این که یک امر زشتِ اخلاقی است آن را تخطئه و محکوم کرد، و از کنار آن گذشت، در نتیجه باید آن را شناخت.
نکته دوم اینکه دیدم برخی از فعالان توییتری نوشتهاند که مشابه این ناسزاها در انقلاب هم بود، و مواردی را بویژه علیه خانواده پهلوی ذکر کردهاند. به طور قطع چنین جملاتی حتماً یک جایی بوده که به آنها استناد شده ولی به عنوان یک دانشجوی فعال آن زمان قاطعانه میگویم که حتی یک بار هم ندیدم که هیچ حرف رکیکی در شعارهای دانشجویان نسبت به هیچ کس ابراز شود.
حتی از کاربرد آنها در جمعهای دو یا چند نفره محدود هم چنین الفاظی را نمیشنیدیم. در تظاهرات خیابانی موارد رقیقی مثل تشبیه به گوساله یا اعتیاد به تریاک و امثال آن بود ولی هیچگاه اینها عمومیت نمییافت. شعارهای ناموسی و رکیک را حتی یک بار هم نشنیدم. ولی اکنون تا حدی رواج یافته و عادی شده است. این تحول دلایل خاص خود را دارد که مختصر اشاره میکنم.
به نظرم ریشه اصلی این ماجرا اتفاقاً در تابوهای رسمی از جمله مسأله پوشش و محدودیتهای آن است. کاربرد این کلمات راهی است برای تابو شکنی و عرفی کردن امر قدسی و نیز عبور از محدودیتهای موجود برای پوشش زنان.
دختران و پسرانی که در کافه یا کلاس یا خیابان کنار هم هستند و حس میکنند که باید به پوشش حقوقی ملتزم باشند، پوششی که میان آنان فاصله جنسی ایجاد میکنند، و آنان به هر دلیلی این فاصله را نمیپذیرند، به طور طبیعی برای شکستن این فاصله، به کاربرد کلمات متوسل میشوند، و با استفاده از کلمات جنسی، از پوشش عبور میکنند.
البته این به معنای آن نیست که این کار آگاهانه و در یک شب و یک هفته و یک ماه رخ داده. این فرآیندی است که طی سالهای متمادی و بسیار آهسته شکل گرفته است و هیچ گشت ارشادی هم نمیتواند آن را کشف و جریمه کند.