- عذرخواهی تلویزیون بهخاطر پخش یک صحنه مستهجن
- محمد جولانی در کنار همسرش لطیفه دروبی در کاخ ریاست جمهوری (عکس)
- دروغ سیزده یا دروغ اول آوریل چگونه مرسوم شد؟!
- آمریکا: ترامپ حاضر به دستیابی به توافق با ایران است اما اگر…
- علی لاریجانی: اگر حمله کنید ایران را به سمت بمب سوق داده اید
- ترامپ دوباره ایران را تهدید کرد
- گرينلند به محور مقاومت پیوست
- رقصِ هیجان انگیز سفیر عربستان در کنسرت امید حاجیلی! (ویدئو)
- نامه پزشکیان جعلی است
سیاستورزی ایرانی؛ نیازمند عقلانیت و مدارا
ولیالله شجاعپوریان، مدير مسئول روزنامه همدلی نوشت:
انتشار مطلبی با عنوان« لحظه خداحافظی» توسط احمد زیدآبادی یکی از چهرههای شاخص و شریف وفعالان سیاسی و رسانهای مطرح چند دهه گذشته کشور و اعلام کنارهگیری وی از سیاستورزی در دنیای رسانه و مسائل روز تلنگری برای دلسوزان کشور بود، شوربختانه فضای سیاسی و اجتماعی کشور از سالها پیش از ریل عقلانیت و اخلاق خارج شده و در دوماهه گذشته به اوج خود رسیده است. از این رهگذر، پيچيدگی و ابهام عجیب و غریبی در سپهر سیاسی ایران خودنمایی میکند؛ فضایی مملو از خشونتورزی، کینهتوزی، انتقامجویی، تندروی و بداخلاقیهایی که برای آنها که اندک فهم و درکی از رویدادهای سیاسی و اجتماعی دارند، هراسانگیز و ناامید کننده است؛ تندروهایی که کسی را یارای مقابله با آنها نیست، تا جائی که هر کسی از سر دلسوزی و با فهم صحيح یا ناصحیح، درست یا نادرست، نکتهای بگوید که به مذاق گروهی خوش نیاید، چنان آماج تهمت و افترا و خشم و قرار میگیرد که ترجیح میدهد زبان در نیام کشد و سکوت پیشه کند و توصیه معروف همان کشاورز طبسی را تکرار کند؛ که خودتان می دانید و مملکتتان!
واقعیت آن است که امثال زيدآبادی، تاجزاده، باقی، عبدی و دیگرانی از این دست سرمایههای این مرز و بوم هستند که در چند دهه با تکیه بر فهم و دانش و تخصص و تجربه خود به رویای ایرانی آزاد میاندیشند، ایرانی که مبتنی بر واقعیتها، ممکنها و مطلوبها باشد نه آنچه که این روزها برخی نابخردانه به دنبال آنند و چنان فضایی مبهم و غبارآلود از فردای ایران ترسیم میکنند که ناکجاآبادی دهشتآلود را تداعی میکند که کمتر کسی میتواند به آن دل خوش کند.
در نقد شرایط فعلی کشور بسیاری از سیاسیون و حتی مردم عادی اتفاق نظر دارند و مراد از این یادداشت نیز دفاع از حاکمیت و حکمرانان و خطایهاي آنان نیست که برخی خطاها جایی برای دفاع نگذاشته است، اما آنچه آدمی را به واهمه میدارد نحوه رفتار بخشی از جامعه است که درست یا غلط امروز مدیریت افکار عمومی را در فضای مجازی و رسانهای بهدست گرفتهاند. افرادی که حتی توان گفتوگو و تفاهم با مدعیان ومدافعان گفتوگو مانند زیدآبادی و تاجزاده را ندارند؛ چه برسد به ایرانی که پر از تنوع و تکثر سلیقه و فکر و نظر است. از همین منظر است که سوالاتی خود را نشان میدهد که مگر میتوان دم از آزادی و توسعه و دموکراسی زد اما امثال این افراد که در چند دهه اخیر نشان داده اند که پرچمدار گفتگو، آزادیخواهی، خیرخواهی و توسعه سیاسی هستند، را به گوشه رینگ سیاست پرتاب کرد؟ مگر میتوان کتاب الزامات سیاست در عصر دولت- ملت زیدآبادی را خواند و او را به میهندوستی و فرهیختگی تعبیر نکرد؟! مگر میتوان کتاب سرد و گرم روزگار زیدآبادی را خواند و حکم به شرافتش نداد؟ بغض و خشم مردم ناشی از سالها تحقیر و نادیدهانگاری و ناکارآمدی قابل درک است اما چرا و با چه منطقی هرکسی که اندک زاویهای با خواست و نظر ما دارد در معرض اتهام و فحشهای رکیک قرار میگیرد؟ با ایجاد چنین فضایی آیا بسیاری از مخالفان همین وضعیت کنونی ترجیح نمیدهند که سکوت پیشه کنند و گوشه عزلت گیرند و در سرنوشتی که پر از ابهام، پیچیدگی، انتقام و کینهتوزی است شریک نشوند؟
اگر بر حاکمیت فعلی این نقد وارد است که سالهاست ایراندوستان و خیرخواهانی چون تاجزاده و زیدآبادی و خاتمی و حجاریان و عبدی و دیگران را از دایره تصمیمگیری به حاشیه رانده و عرصه را برای تخریب وتضعیف سرمایههاي ملي باز گذاشته، اما آنانی که این روزها دل در گرو زن، زندگی آزادی و مرد، میهن، آبادی دارند با چه منطق و استدلالی سعی در از میدان بهدر کردن این شخصیتهای ایراندوست و خیرخواه دارند؟ در همین روزهای سرشار از التهاب و نفرت و خشونت، اندکی تامل و صبر و مدارا لازم است.