- آزار دهنده ۲۰۰ زن و دختر فردا در همدان اعدام می شود: محمد علی سلامت کیست!؟
- قتل یکی از مدیران ارشد شهرداری به دست همسرش!
- جزئیات قتل فجیع منصوره قدیری جاوید خبرنگار ایرنا
- توضیحات آموزش و پرورش درباره خودکشی دختر دانشآموز
- آخرین وضعیت مسافران هتل رامتین پس از آتش سوزی: ۲۹ مصدوم راهی بیمارستان شدند
- آتش سوزی در هتل رامتین تهران و وضعیت مسافران + عکس
- ماجرای فرود اضطراری هواپیما در فرودگاه تبریز چیست؟
- آزارجنسی دختر ۱۵ساله توسط کارگردان قلابی
- حکم قصاص آروین قهرمانی اجرا شد
- جزییات دستگیری افغانی مسلح در یافت آباد
روایت تنها بازمانده خودکشی دسته جمعی یک خانواده
جوان ۲۲ سالهای که از خودکشی دستهجمعی اعضای خانوادهاش نجات پیدا کرده است، جزئیات مزاحمتهای یک مرد جوان را برای خانوادهاش که باعث رخ دادن این اتفاق شد، روایت کرد.
به گزارش خراسان؛ جوان ۲۲ سالهای است که به همراه دیگر اعضای خانواده اش دست به خودکشی زد، پس از مرگ ۵ عضو خانواده اش، او تنها فردی بود که در پی عوارض ناشی از مسمومیت دارویی به کما رفت و با تلاش کادر درمانی از مرگ نجات یافت.
این جوان که «ایمان» نام دارد پس از آن که از جوانی به نام بهروز شکایت کرد و به سوالات تخصصی قاضی دکتر صادق صفری (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) درباره ناگفتههای مرگ دسته جمعی اعضای خانوادهاش پاسخ داد، به تشریح زوایای پنهان این ماجرای تکان دهنده پرداخت و گفت: مدتی بود که از مزاحمتهای حضوری و تلفنی جوانی به نام «بهروز» خسته شده بودیم. او به هر بهانهای در اطراف منزل ما سبز می شد و آبروریزی می کرد.
آن جوان که با خودروهای مختلف تردد داشت بیشتر اوقات با ارسال پیامکهای حاوی تهمتهای ناروا و توهین و ناسزا خانواده ما را تا مرز جنون برده بود. او از خطوط گوناگون تلفن به اعضای خانوادهام پیام می داد و ادعا می کرد پول زیادی برای یکی از خواهرانم هزینه کرده است و حالا که خواهرم قصد ازدواج با او را ندارد باید آن پول ها را بپردازیم. «بهروز» همچنین مدعی بود که از برخی ارتباط های خواهرانم با افراد غریبه اطلاع دارد و بدین ترتیب تهمت های وحشتناکی مانند سقط جنین را به خواهرانم نسبت می داد.
تا جایی که ما برای فرار از ایجاد مزاحمت های او حتی آیفون منزل را قطع کردیم اما او وقتی که مهمانی به منزل ما می آمد با زدن سنگ ریزه به شیشه پنجره منزلمان به مزاحمت هایش ادامه می داد. هرچه به او می گفتیم ما خانواده ای آبرومند و کاسب هستیم و تاکنون هم مال کسی را نخورده ایم! اگر تو مدعی هستی پولی برای هرکدام از اعضای خانواده ما هزینه کرده ای، اسنادش را بفرست تا بلافاصله مبلغی را که ادعا می کنی به حسابت واریز کنیم! ولی او فقط به تهمت های زشت و زننده اش با ارسال پیامک ادامه می داد یا با شماره های مختلف ایجاد مزاحمت می کرد.
تا این که یک روز او چنان تهمتهای وحشتناکی را در تماس با برادر بزرگترم مطرح کرد که برادرم توان و تحمل خودش را از دست داد. او هراسان به خانه آمد و از مزاحمتهای «بهروز» و ادعاهای او پرده برداشت، برادرم که نمیتوانست این حرفهای زننده را تحمل کند به یک باره تصمیم هولناکی گرفت و با یک قرص سمی خطرناک دست به خودکشی زد. هنوز جسد برادرم در بیمارستان بود که مادرم دچار آشفتگی روحی شد.
او سختیهای زیادی را در زندگی تحمل کرده بود و اکنون پسر بزرگش را نیز به خاطر تهمتهای یک جوان مرموز از دست داده بود. او به اندازهای گریه کرد و اشک ریخت که برای مدت کوتاهی در بیمارستان بستری شد ولی وقتی او را به خانه آوردیم دیگر نمیتوانست مرگ برادرم را از خاطر ببرد به همین دلیل او هم تصمیم به خودکشی گرفت و گفت که میخواهد نزد برادرم برود! هرچه تلاش کردیم تا او را منصرف کنیم، فایدهای نداشت، بالاخره به او گفتیم اگر قرار است تو هم از دنیا بروی! ما نیز در این دنیا نمیمانیم! و باید همه با هم نزد برادرمان برویم! این درحالی بود که پدرم از سال ها قبل به طور جداگانه زندگی میکرد و در کنار ما نبود!
در این شرایط یکی از خواهرانم روی ۲ برگ کاغذ، وصیت نامهای را نوشت و تاکید کرد که علت مرگ دسته جمعی ما مزاحمتها و تهمتهای ناروای جوانی به نام «بهروز» است! خلاصه حدود ساعت ۱۰ تا ۱ شب بود که شیرهای گاز را باز کردیم تا با گاز خودکشی کنیم اما بعد از گذشت چند ساعت اتفاقی نیفتاد و ما هنوز زنده بودیم. در این هنگام من به خاطر ترس از انفجار و این که به دیگر همسایگان خسارتهایی وارد نشود، همه شیرهای گاز را بستم و سپس مادرم تصمیم گرفت تا با مصرف زیاد قرص خودکشی کنیم.
در حالی که روی رختخواب هایمان و در کنار یکدیگر دراز کشیده بودیم هرچه قرص در منزل داشتیم ، آوردیم و همه با هم قرص ها را خوردیم که دیگر چیزی نفهمیدم تا این که چند روز بعد زمانی که از بیمارستان مرخص شدم تازه دریافتم که همه خانواده ام جان خود را از دست داده اند و من تنها بازمانده ای هستم که باید پیگیر این ماجرای تلخ باشم تا «بهروز» به سزای اعمالش برسد...