- انتخاب سه نفر برای جانشینی رهبری صحت دارد؟
- گوسفند عاشق نوشیدن چای را ببینید! (ویدئو)
- آهنگ ای دریغا - محسن چاوشی (موزیک ویدئو)
- غزاله اکرمی بازیگر نقش سوجان در سریال سوجان کیست!؟
- آنچه باید درباره پدر موشکی ایران بدانید؛ شهید حسن تهرانی مقدم چه کرد!؟
- کلیپ مبتذل و نامتعارف گیلان چرا تولید و پخش شد؟
- ساعت پخش و تکرار سریال «سوجان» از شبکه یک
- تصاویر حضور شاه در خلیجفارس +اظهاراتش درباره نیروی دریایی ایران
تصاعد بحران امنيتي عراق و برخورد تاكتيكي آمريكا با داعش
ابراهيم متقي
نيروي هوايي آمريکا براساس دستور رئيس جمهور اوباما در 8 آگوست 2014 مواضع نظامي «دولت خلافت اسلامي» در شمال عراق را بمباران کرد. انجام چنين اقدامي براساس درخواست مقامات اقليم کردي و دولت عراق انجام گرفته است.
برخي از تحليلگران مسائل عراق اين موضوع را مطرح مي کنند که آيا امکان انجام اقدامات نظامي نيروهاي پياده آمريکا در عراق وجود دارد؟ پاسخ به اين سوال براساس تجربه راهبردي آمريکا در عراق و در سال هاي 2007-2003 امکان پذير است. در اين دوران، نيروهاي آمريکايي در استان هاي الانبار، دياله، صلاح الدين و فلوجه با مشکلات امنيتي روبه رو بودند. مشکلاتي که زمينه کشته شدن 4000 آمريکايي را طي 5 سال اول حضور نيروهاي آمريکا در عراق امکان پذير ساخت. محور اصلي کنش گروه هاي چالشگر دربرابر حضور نظامي آمريکا در عراق را بايد ترکيبي از بعثيسم و تکفيريسم دانست. مجموعه هايي که کارکرد هويتي، سياسي و سازماني خود را در سال هاي بعد از اشغال عراق توسط نيروي نظامي آمريکا از دست داده اند. از سال 2009 به بعد که نيروهاي نظامي آمريکا از عراق خارج شدند، همواره اين ذهنيت وجود داشت که نيروهاي چالشگر در برابر دولت آمريکا چه مواضعي را در برخورد با دولت نوري المالکي اتخاذ خواهند کرد؟ واقعيت آن است که مالکي از اراده لازم براي کنترل گروه هاي چالشگر برخوردار بوده، اما به لحاظ ساختاري، تاکتيکي و چگونگي کاربرد نيرو نتوانست زمينه هاي مهار و بي اثرسازي گروه هاي سلفي و بعثي را به وجود آورد. نقطه عطف چنين فرآيندي را بايد رويارويي طارق الهاشمي با نوري المالکي در عراق دانست. از سال 2011 به بعد، بخشي از گروه هاي سلفي عراق براي حمايت از جبهه النصره و ارتش آزادي بخش سوريه به مناطقي اعزام شدند که خط مقدم رويارويي عملياتي و تاکتيکي با دولت سوريه بود. چنين نيروهايي به گونه اي تدريجي موقعيت خود را ارتقا داده و به اين ترتيب زمينه براي افزايش قابليت آنان در جهت سازماندهي يگان هاي عملياتي عليه دولت عراق به وجود آمد. گروه موسوم به «دولت اسلامي عراق و شام» هويت خود را براساس عمليات نظامي و اشغال مناطقي ازجمله موصل منعکس ساخت. انجام چنين اقدامي نشان داد که ارتش عراق براي مقابله با گروه هاي نوظهور از قابليت محدودي برخوردار بوده و در برابر اقدامات داعش در وضعيت انفعال، ترديد و غافلگيري قرار گرفت. درک سياست آمريکا در مقابله با داعش تابعي از قالب هاي هويتي، تاکتيک عملياتي و نتايج ناشي از اقدامات نظامي داعش در عراق محسوب مي شود. واقعيت آن است که عدم کنترل تحرک عملياتي داعش که جديدا به نام «دولت خلافت اسلامي» نام گذاري شده، زمينه مشروعيت يابي ايران در ايفاي نقش امنيت منطقه اي را ارتقا مي دهد.
1. نشانه هاي هستي شناسانه داعش و دولت خلافت اسلامي
درک واقعيت هاي امنيتي عراق بدون توجه به شاخص هاي هويتي داعش امکان پذير نيست. واقعيت هاي کنش راهبردي آمريکا در خاورميانه نشان مي دهد که چنين نيروها و سازمان هايي نمي توانند به عنوان پشتوانه سياسي و ائتلاف منطقه اي آمريکا محسوب شوند. علت آن را بايد در گسترش تضادهاي غيرقابل کنترل دانست. تضادهايي که تمامي هزينه هاي انساني و مالي آمريکا در عراق و منطقه را بي اثر مي سازد. اولين بار واژه و مفهوم داعش در شرايطي مطرح شد که نشانه هايي از تسري بحران سوريه به عراق موردتوجه روزنامه نگاران و تحليلگران موضوعات راهبردي قرار گرفت.
اگرچه در شرايط موجود، گروه تشکيل دهنده داعش ترجيح مي دهند تا از مفاهيم تاريخي همانند خلافت استفاده کرده و عبارت «دولت خلافت اسلامي» را مورد استفاده قرار مي دهند، اما درک اين مجموعه بدون تبارشناسي داعش امکان پذير نيست. در اين فرآيند، الگوي کنش و نگرش هرگروه سياسي نسبت به سوژه هاي امنيتي مورد ارزيابي قرار خواهد گرفت. مجموعه هايي که نام داعش به معناي «دولت اسلامي عراق و شامات» را مورد استفاده قرار مي دهند، اگرچه از سياست منطقه اي آمريکا و اشغال عراق در سال 2003 انتقاد به عمل مي آورند، اما آنان در زمره افراد و گروه هايي هستند که محور اصلي تعارض خود را با ايران و شيعيان قرار داده اند. شيعياني که به عنوان پايگاه اجتماعي و ايدئولوژيک جمهوري اسلامي ايفاي نقش کنند، در تفکر داعش به عنوان محارب با خدا و رسول خدا تلقي مي شوند.
بخش قابل توجهي از نيروهاي داعش را بايد در زمره بقاياي حزب بعث عراق دانست. حزب بعث عراق داراي ساختار اطلاعاتي بود. در عراق گروه هاي اطلاعاتي و امنيتي کنترل ارتش را عهده دار بودند. در حالي که حزب بعث سوريه توسط نظاميان سازماندهي شده و کنترل مجموعه هاي امنيتي توسط گروه هاي نظامي انجام گرفته است. چنين تفاوت هايي زمينه ايجاد تضادهاي سياسي بين حزب بعث سوريه و عراق را به وجود آورد. اختلافات راهبردي صدام حسين و حافظ اسد هم اکنون در تضادهاي داعش با نيروهاي تحت حاکميت بشار اسد مشاهده مي شود. درک واقعيت هاي سياسي عراق در شرايطي امکان پذير است که اين موضوع مورد پردازش قرار گيرد که داعش داراي چه بافتي بوده و از چه انگاره هايي در کنش سياسي و راهبردي بهره مي گيرد. واقعيت آن است که داعش ترکيبي از نيروهاي سازمان يافته مذهبي و بقاياي نيروهاي سازماني حزب بعث است. به عبارت ديگر، داعش را بايد ترکيبي از نيروهاي تکفيري و تکريتي در عراق دانست. هر يک از مفاهيم يادشده داراي بار معنايي خاصي در ادبيات سياسي عراق بوده و روندهاي مشخصي از کنش سياسي را نيز منعکس مي سازد. دولت آمريکا در حدود 450 ميليارد دلار براي انجام عمليات نظامي عليه گروه هاي تکريتي عراق در سال هاي 2009-2003 هزينه کرده است.ظهور مجدد گروه هاي تکريتي و پيوند آنها با طيف ديگري از گروه هاي اجتماعي عراق که تحت تاثير آموزه هاي مذهبي عربستان قرار دارند و به عنوان تکفيري تلقي مي شوند، نشان مي دهد که بخش قابل توجهي از هزينه هاي نظامي بيش از آنکه نتايج و پيامدهاي امنيتي در عراق داشته باشد، بحران سياسي، مذهبي و امنيتي منطقه را تشديد و پيچيده تر کرده است.
2. رويکرد آمريکا در برخورد با گروه هاي تکفيري خاورميانه
مقابله آمريکا با گروه هاي تکفيري افغانستان همانند طالبان و القاعده به موازات رويارويي آنان با مجموعه هاي بعثي و تکريتي در عراق 2003 انجام پذيرفت. گروه هايي که سوژه امنيتي آمريکا در عراق و افغانستان بودند، به گونه اي تدريجي خود را براساس حمايت هاي نظامي، ايدئولوژيک و امنيتي عربستان بازسازي کردند.
روند رشد گروه هاي تکفيري در عراق با واقعيت هاي ساختاري نظام بين الملل پيوند دارد. چنين نيرويي در دهه 1980 و در قالب جنگ سرد آمريکا عليه اتحاد شوروي به کار گرفته شد. نشانه هاي جنگ کم شدت آمريکا را مي توان در نيکاراگوئه، افغانستان و آنگولامشاهده کرد. جنگ کم شدت داراي زمينه هاي هويتي و هنجاري بوده، اما پيامدهاي ساختاري را اجتناب ناپذير مي سازد.
چنين فرآيندي در سال هاي بعد از فروپاشي اتحاد شوروي در قالب «انقلاب هاي رنگي» ادامه پيدا کرده است. انقلاب هاي رنگي را بايد شکلي از فرآيندي دانست که مبتني بر جدال هنجاري در سياست جهاني است. در شرايط موجود، اين انگاره مطرح مي شود که داعش مي تواند به عنوان ابزار راهبردي آمريکا در برخورد با سياست منطقه اي ايران در سوريه و عراق و در قالب نمادي از جنگ نيابتي کم شدت مورد استفاده قرار گيرد. هرگاه سوء ظن در روابط و الگوي کنش بازيگران سياسي ايجاد شود، امکان مداخله گرايي راهبردي براي انجام اقدامات مداخله گرايانه از توجيه بيشتري برخوردار مي شود. تجربه کنش سياسي و راهبردي آمريکا در حوزه هاي مختلف جغرافيايي نشان مي دهد که سوءظن زيربناي تهديدات ادراکي و راهبردي ايالات متحده را امکان پذير مي سازد. براي اينکه سوءظن به کنش راهبردي منجر شود، نيازمند آن است که برخي الگوهاي تعارض ماهيت نمادين پيدا کنند. به طور کلي، نمادها را بايد به عنوان زيربناي مداخله گرايي نرم افزاري دانست. حمايت ايالات متحده از کشورهايي که مبادرت به سازماندهي گروه هاي تکفيري در خاورميانه كرده اند را بايد بخشي از واقعيت سياست جهاني ايالات متحده در محيط منطقه اي دانست. وقتي که آمريکا در سال 2003 زمينه حمله نظامي به عراق را به وجود آورد، بخشي از ضرورت راهبردي آمريکا بود. در اين دوران، روندهاي سياست گذاري امنيتي در آمريکا به گونه اي سازماندهي شد که عدم اقدام سريع عليه عراق، زمينه هاي اجتماعي و راهبردي براي انجام اقدامات ابتکاري از سوي عراق را به وجود مي آورد. گروه هاي محافظه کار در سياست خارجي و راهبردي آمريکا، اقدامات نظامي عليه عراق را بر اساس ضرورت اجتناب از غافلگيري راهبردي به انجام رساندند.
نظاميان آمريکا داراي تجربه تاريخي تلخي از گروه هاي تکفيري و تکريتي در عراق هستند. هنوز طالبان در افغانستان چالش اصلي براي نيروهاي نظامي کشورهاي اشغالگر محسوب مي شوند. بررسي روندهاي تاريخي گذشته آمريکا در عراق بيانگر آن است که بسياري از اقدامات امنيتي عليه نظاميان آمريکا در سال هاي 2008-2003 توسط گروه هايي انجام گرفت که داراي رويکرد هويتي بوده و تلاش داشتند تا از اين طريق به اقدامات پرمخاطره عليه آمريکا مبادرت کنند.
عربستان نه تنها مخالفت خود را با اشغال نظامي آمريکا بيان داشت، بلکه از تمامي ابزارهاي ممکن براي کم اثرسازي الگوي راهبردي آمريکا در منطقه بهره گرفته است. بخش قابل توجهي از منابع اقتصادي و نظامي گروه هاي تکفيري از سوي عربستان تامين شده است.
گسترش تضادهاي هنجاري در خاورميانه با اين هدف شکل مي گيرد که مداخله گرايي ايالات متحده به عنوان بخشي از ضرورت آزادي، دموکراسي و آزادسازي منعکس شود. نشانه هاي هنجاري متنوعي وجود دارد که سياست خارجي و الگوهاي راهبردي آمريکا در کشورهاي مختلف جهان را توجيه مي کند. هرگونه کنش راهبردي آمريکا بدون توجه به سازوکارهاي هنجاري و ايستاري حاصل نمي شود. به همين دليل است که در حقوق بين الملل ايستارهايي همانند «مداخله انسان دوستانه» به عنوان نماد فرهنگي و هنجاري ايالات متحده عليه کشورهايي همانند عراق، سودان، يمن و ليبي مورد استفاده قرار گرفته است.
نتيجه گيري
ورود عربستان به موضوعات امنيت منطقه اي، معادله قدرت و بحران در خاورميانه را با دشواري بيشتري همراه ساخته است. شکل گيري داعش را بايد ادامه سياست هاي هويتي، امنيتي و راهبردي عربستان براي مقابله با نيروهايي دانست که از سوي ايران حمايت مي شوند. تحرک عملياتي داعش در عراق داراي زمينه هاي تاريخي است. عربستان تلاش دارد از سازوکارهايي استفاده کند تا زمينه براي تجزيه عراق به وجود آيد. جداسازي منطقه مرکزي عراق شامل استان هاي انبار، نينوا، صلاح الدين و بغداد را بايد بخشي از راهبرد تجزيه عراق دانست. در چنين شرايطي، منطقه کردنشين مي تواند آزادي عمل بيشتري در روند دستيابي به استقلال ايفا کند. طبيعي است که چنين فرآيندي معادله نفت، اقتصاد و امنيت در عراق را تحت تاثير قرار مي دهد. گسترش بحران در خاورميانه به ويژه در حوزه ژئوپليتيکي ايران، مطلوبيت هاي راهبردي براي آمريکا ايجاد مي کند. چنين فرآيندي مي تواند در قالب گزينه جنگ نيابتي يا جنگ کم شدت انجام گيرد. در جنگ کم شدت، نشانه هاي مشارکت مستقيم قدرت بزرگ در بحران منطقه اي محدود است. در حالي که سازوکارهاي جنگ نيابتي ايجاب مي کند که بازيگران از گزينه کنش مستقيم در حمايت از متحدان منطقه خود بهره گيري کنند. رويکرد آمريکا در برخورد با داعش و الگوي راهبردي آن کشور در ارتباط با بحران امنيتي عراق را مي توان در قالب گزينه هاي ذيل تبيين کرد:
•اقدامات نظامي آمريکا عليه داعش و دولت خلافت اسلامي از 8 آگوست 2014 آغاز شده است. انجام چنين عملياتي به مفهوم آن است که اقدامات مشابه در روزهاي آينده از سوي نيروي نظامي آمريکا امکان پذير است. مقامات آمريکايي به رهبران داعش هشدار دادند که آنان مخالف قدرت يابي گروه هاي تکفيري در عراق و سوريه هستند. با توجه به چنين رويکردي، اقدام نظامي آمريکا را بايد در راستاي موازنه قدرت منطقه اي عراق و سوريه دانست.
•بي ثبات سازي عراق از سوي نيروهاي داعش را بايد به مثابه شکل جديدي از موازنه قدرت در منطقه اي دانست که در هلال شيعه شکل گرفته است. در اين شرايط، آمريکا از نيروي پياده براي مقابله با داعش بهره گيري نخواهد کرد. اقدامات تاکتيکي آمريکا در عراق را بايد به عنوان بخشي از معادله ايجاد موازنه قدرت در عراق دانست. از سوي ديگر، انجام چنين اقداماتي به مفهوم آن است که آمريکا مخالف گروه هاي بنيادگراي اسلامي همانند داعش در منطقه بوده و اخوان المسلمين را نيز در اين قالب تحليل مي کند.
•قدرت يابي داعش و طرح دولت خلافت اسلامي به مثابه آن است که بحران ناشي از نقش و کنش بنيادگرايي به حوزه هاي جغرافيايي مختلف و فراگيري منتقل مي شود. چنين وضعيتي مي تواند حوادث تراژيک همانند کشتن کارگزاران امنيتي سفارت آمريکا در طرابلس را تکرار و اعاده کند. انجام اقدامات نظامي تاکتيکي آمريکا در شمال عراق و عليه داعش را بايد به عنوان بخشي از راهبرد موازنه منطقه اي دانست. اگرچه ايران و آمريکا مواضع نسبتا يکساني در ارتباط با داعش دارند، اما چنين رويکردي به مفهوم همکاري تاکتيکي ايران و آمريکا در مقابله با بازيگراني همانند داعش تلقي نمي شود.
* استاد دانشگاه تهران
□ روزنامه دنياي اقتصاد
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.