- قطعنامه شورای حکام علیه برنامه هستهای ایران تصویب شد / کدام کشورها موافق، مخالف و ممتنع رای دادند؟ + اسامی
- همنشینی پزشکیان و مولوی عبدالحمید وایرال شد (تصاویر)
- تکذیب اقدام کیهان از سوی عضو دفتر رهبری
- دیدار صمیمانه پزشکیان و مولوی عبدالحمید (عکس)
- ظفرقندی: اوایل انقلاب تند و تیز بودیم، فکر میکردیم اگر یک نفر ۹ تا صفت خوب دارد یک صفت بد باید از قطار انقلاب پیاده بشود؛ الان این طور فکر نمیکنم
- بازی هوشمندانه پزشکیان با سعید جلیلی
- این زن وزیر آموزش ترامپ میشود: لیندا مک من در رینگ کشتی کج! (فیلم)
- اعلام تعداد موشک های شلیک شده موفق اسرائیل به ایران
- تصاویر تجمع پرشمار معلمان و فرهنگیان بازنشسته مقابل مجلس
- پیامک گروهی به نمایندگان مجلس: ظریف جاسوس است!
سردار حسين دهقان: كربلاي 4 عمليات فريب نبود
جماران: حسين دهقان وزير اسبق دفاع و مشاور فرمانده معظم كل قوا در برنامه حضور در حسينيه جماران حضور پيدا كرد.مشاور فرمانده معظم كل قوا شكلگيري فضاي رسانهاي نامتناسب كنوني را حاصل بيعرضگي رسانههايي مثل صداوسيما دانست و گفت:
جمهوري اسلامي ايران قادر نيست از خودش دفاع كند. ما در روايتسازي وحشتناك عقب هستيم و منفعلانه عمل ميكنيم. ما به جاي اينكه كمك كنيم، مينشينيم تا آقا اقدام كنند.
امام با جنگ چند كار بزرگ كردند. اول هويتسازي ملي بود. ملت ما در سايه جنگ و رهبري امام هويت پيدا كرد. قبل از آن ما در گذشته خيلي در اين جنبهها ضعف داشتيم اما همه مرزها برداشته شد. از رييسجمهور كشور، فرزندش در جبهه است و خودش هم حضور دارد. اساتيد دانشگاه حضور دارند، صنوف و اقشار متفاوت هستند. مذاهب مختلفي از كليمي، ارمني و زرتشتي حضور دارند. به عبارتي يك هويت منسجم ملي كه بيانگر حيثيت عمومي كشور است، شكل گرفت.
حالا ممكن است يك جاهايي موفقيت كامل به دست نياورده باشيم، خب طبيعي است. بالاخره ما هم ميخواستيم اتفاقي بيفتد، يك امكانات و يك طرح و برنامهاي داشتيم و عمل كرديم و ميخواستيم صد بشود، ولي پنجاه شده است. ما يكي از مشكلاتي كه در تحليل مسائل داريم اين است كه هنوز مسائل گذشته را در شرايط فعلي تحليل ميكنيم.
بهطور مثال در صنايع دفاعي، الان هر تجهيزات و ابزار مورد نياز براي دفاع و توانايي طراحي و توليدش را داريم ولي آن زمان، امكان ما در بيشترين ظرفيت اين بود كه ژ۳ و [موشك] تاو ميساختيم و تعميرات زرهي داشتيم و در هوايي و دريايي عمدتا وابسته به امريكا و انگلستان و ايتاليا بوديم. اگر آن موقع يك بنيه با عمق دروني قابل اتكا داشتيم به اين معني كه ميتوانستيم آن طرف برويم و ادامه دهيم چنين چيزي نبوده است.
بعد حالا بگوييم كه اگر در جنگ فلان كار را ميكرديم، بهتر بود. بله الان ما فهم و دركمان متفاوت شده، شرايطمان بهتر شده و خودمان تغيير كرديم و امكانات و وسايلي كه داريم، تغيير كرده است. در بحبوحه درگيري و در زمان بحران، شما فقط وظيفهات دو چيز است. يك اينكه بحران را مديريت كنيد و دو اينكه بتوانيد پيامدهايش را در اختيار بگيريد.
ما براي اين جنگ آمادگي نداشتيم. اين جنگ بر ما وارد شد. حالا شما ميخواهيد مديريت كنيد اين فضا را. جنبههاي اجتماعي، سياسي، معيشت و اقتصاد هست، روابط بيروني هست اما در عين حال صحنه و ميدان درگيري هم هست. حالا همه اينها را در آن شرايط بحراني مديريت كردن، خيلي كار بزرگي است.
اعتقاد مردم، ارتباط مردم با امام، شخصيت الهي امام و انگيزههاي انقلابي مردم بسيار موثر است اما مهم اين است كه آن كسي كه اينها را جمع كند و درست از اين ظرفيت استفاده كند، آن هنرمند و فرمانده و رهبر است. با اين حساب، اينطور است كه ما امروز بايد در تحليلمان برويم در آن شرايط و همان وضعيت را نگاه كنيم كه چه بوديم، چه داشتيم و چه كار كرديم؟ آيا ميشد بيش از اين كار كرد؟
من از ۲ سال قبل از شهادت حاج قاسم، اعتقادم بر اين بود كه امريكا حاج قاسم را ميزند. فكر ميكنم به آقاي حجازي هم گفته بودم كه به آقا بگويد. خودم كه دلم نميآمد به آقا بگويم ولي كاملا روشن بود كه حاج قاسم را ميزنند.
ما هميشه معتقد بوديم حاج قاسم را كي و كجا و چگونه ميزنند؟ چون هميشه ميتوانستند بزنند. اما مساله اين بود كه چه بهرهاي ميخواهند از اين اقدام بگيرند. تصور امريكاييها اين بود كه زدن حاج قاسم مساوي است با فروپاشي مقاومت. بنابراين حاج قاسم بايد در يك اوجي قرار ميگرفت كه همه اين را باور كنند كه اين حاج قاسم است كه اين ظرفيت را ايجاد كرده و ميتواند نگه دارد و توسعه دهد. اگر او نباشد اين ساختار فرو ميپاشد.
در هر سازمان يا رزم، فرمانده يك رمز است. الان اسراييل در سرزمينهاي اشغالي دارد فرماندهان را ميزند. رموز را ميزند و حاج قاسم يك رمز و نماد تمامعيار بود. به يك جايي رسيده بود كه ديگر برايشان قابل تحمل نبود و هزينهاي را پرداخت كردند تا او را بزنند.
من پيش از شهادت حاج قاسم گفته بودم كه حاج قاسم به نماد امنيت ملي ما تبديل شده است كه اگر او را بزنند ما بايد بابت او وارد جنگ شويم. آن انتقام سخت كه آقا فرمودند، واقعا همين است؛ به اين راحتي نميشود از حاج قاسم عبور كرد كه حالا يك فرمانده بود كه شهيد شد.
اينكه يك مردكي يك جايي نشسته است و يك فرمانده را در يك سفر رسمي و در يك ماموريت كاملا مشخص، بزند و بعد هم در خانهاش بنشيند؟ تمام نميشود كه. اينكه گفتيم امريكاييها از منطقه بيرون بروند و نبايد برگردند و منتظر آن پاسخ متناسب هم باشند كه خب اين مسير دارد ادامه پيدا ميكند.
نميدانم اگر حاج قاسم الان در قيد حيات بود به اين كارهايي كه ما الان در رابطه با او ميكنيم رضايت ميداد؟ من ميگويم نميداد. همين كارهايي كه مرقد ميزنيم و حسينيه ميزنيم و صلواتي ميزنيم. بعيد ميدانم حاج قاسم با اين رفتارها همراهي ميكرد.
الان حاج قاسم يك سرمايه نمادين ملي است و موظفيم حاج قاسم را صرف هيچي نكنيم. حاج قاسم يك سرمايه نمادين است. ما سرمايه اجتماعي و اقتصادي و دفاعي داريم، ولي سرمايه نمادين يعني آن عنصري كه متعلق به همه جامعه و يك ملت و يك دنيا است. اين سرمايه نمادين، سرمايه خلق ميكند. يعني ميشود با آن سرمايه اجتماعي، اقتصادي و دفاعي درست كرد و ميشود با آن همه كار كرد.
ما واقعا عمليات كربلاي ۴ را طراحي كرده بوديم تا موفق باشد ولي خب لو رفت و بايد عمليات را متوقف ميكرديم؛ ولي سوال اين بود و آقامحسن بايد اين جواب را ميدادند كه آن حجم عظيم از آمادگي كه را جمع كردهايم و نيرو به منطقه آورده بوديم، بايد چه ميكرديم؟
در جنگ، بسيجيها فقط براي عمليات ميآمدند. نماينده در يگانشان ميگذاشتند كه هر وقت عمليات شد، بگوييد ما بياييم. خب آن استعداد جمع شده با آن وضعيت را ول كنيم بروند؟ نه. بايد سريع يك عمليات طراحي و اجرا ميشد كه عمليات كربلاي ۵ به دنبال اين طراحي شد كه با آمادگي ذهني و وضعيت روحي و تجهيز طراحي و اجرا شد. حالا اينكه فرض كنيد اين عمليات فريب بود؛ نه عمليات فريب نبود. عمليات اصلي بود كه نشد.
من معتقدم ما در دوران دفاع مقدس فرصتهايي را از دست داديم. مثلا بعد از آزادي خرمشهر ميتوانستيم به گونه ديگري كمك كنيم و تجهيز كنيم و قبل از آنكه صدام به آن توان دفاعي برسد، كار خودمان را ميكرديم.
ما متناسب با رشد و توسعه سازماني او، رشد و توسعه پيدا نكرده بوديم؛ ولي بحث ديگري هم هست. يك زماني اين بحث بود كه پيروز جنگ ما نباشيم و يك زماني بحث شد كه دو طرف نبايد پيروز شوند. يعني امريكاييها مهار دوطرف را در برنامهشان گذاشتهاند. امريكاييها خودشان مستقيما و به نفع صدام وارد جنگ شدند و هواپيماي ما و سكوهاي نفتي ما را زدند. امريكاييها تنها كاري كه عليه ما نكردند، بهكارگيري سلاح هستهاي بود.
در زمان پذيرش قطعنامه، امام به اين جمعبندي رسيدند كه جنگ انتفاعي بيش از آنچه تا آن روز به دست آورده بوديم را نميتوانست داشته باشد. دليلي هم وجود ندارد.
امام يك جمله را در طول دوران رهبريشان ميگفتند كه من آنچه را تكليف احساس كنم عمل ميكنم و حتي يك زماني گفتند اگر همه اينهايي كه ميگويند درود بر خميني، بگويند مرگ بر خميني من كارم را انجام ميدهم. اينكه بگوييم به امام تحميل كردند، اين نفي شخصيت امام است. اين خيلي بد است كه بگوييم به امام موضعي را تحميل كردند.