- واکنش عضو دفتر رهبری به نقل قول معاون پزشکیان درمورد نظر رهبری درباره قانون تابعیت
- قطعنامه شورای حکام علیه برنامه هستهای ایران تصویب شد / کدام کشورها موافق، مخالف و ممتنع رای دادند؟ + اسامی
- همنشینی پزشکیان و مولوی عبدالحمید وایرال شد (تصاویر)
- تکذیب اقدام کیهان از سوی عضو دفتر رهبری
- دیدار صمیمانه پزشکیان و مولوی عبدالحمید (عکس)
- ظفرقندی: اوایل انقلاب تند و تیز بودیم، فکر میکردیم اگر یک نفر ۹ تا صفت خوب دارد یک صفت بد باید از قطار انقلاب پیاده بشود؛ الان این طور فکر نمیکنم
- بازی هوشمندانه پزشکیان با سعید جلیلی
- این زن وزیر آموزش ترامپ میشود: لیندا مک من در رینگ کشتی کج! (فیلم)
- اعلام تعداد موشک های شلیک شده موفق اسرائیل به ایران
- تصاویر تجمع پرشمار معلمان و فرهنگیان بازنشسته مقابل مجلس
سردار! شما حق شکستن هیچ گردنی را ندارید
مهدی افروزمنش در هم میهن نوشت:
فرمانده انتظامی استان مازندران در دیداری که چندوچونش مشخص نیست، اما تصویرش بسیار روشن و واضح است به ستوانیکمی فرمان میدهد گردن ناهنجاران را بشکند.
در آنلحظه خاص و در جمع اَمربَران کسی نیست به سردار گوشزد کند؛ نه، سردار! شما حق چنین کاری را ندارید. «حق» اینجا در گستردهترین و عامترین حالتاش باید بهکار برده شود. چون سردار شما واقعا چنین حقی ندارید؛ نه حق شرعی اگر مسلمانید، نه حق عرفی اگر شهروندید و نه حق نظامیگری حتی اگر جزو ارتش اشغالگران سرزمینی بودید. سردار شما زور دارید و ما این را بهعیان دیدهایم اما حق شکستن گردن ندارید که بخواهید آن را تفویض هم کرده یا مسئولیتاش را به گردن بگیرید.
از این تعارفات «نوکر مردم» و «خادم امت» که چرایی و چگونگیاش را خوب میدانیم بگذریم، ولو با وجود شکاف بزرگی که بین ماست، شما شهروند این کشورید، همسایه من، همشهری من یا هرچه اسماش را میگذارید، شما از این کشورید و ذیل قوانین آن و همین به شما هیچ حقی برای گردنشکستن قائل نشده است. هیچ حقی سردار. میفهمم دوست دارید اینکار را بکنید، اما نمیتوانید، شما حتی اگر سردار لشکر پیروزِ جنگی هم بودید، حتی اگر به سیاق سرداران روسِ اوایل مشروطه در تبریز، قزوین و گیلان قادرمطلق هم بودید، بازهم چنین حقی نداشتید.
سردار ناگزیرید بهاحترام ستارههای روی شانه هم که شده، به عواقب حرفتان پیشاز گفتهشدن فکر کنید. آیا فکر کردید در یکلحظه دست پلیس تحتفرمانتان را برای اعمال هر خشونتی باز گذاشتید. تاکید میکنم هر خشونتی، آنهم نه ذیل ماده واحده یا تبصرهای بلکه تحت تفسیرپذیرترین واژه این روزهای پرالتهاب کشور. واقعا «ناهنجاری» را به چهمعنا و برای چهکسانی بهکار بردید؟ برای قاتلان، سارقان، اختلاسگران، مخیران به حجاب، قَوّادان یا هرکه تابلوی چراغ قرمزی را رد کرد.
لحظهای فکر نکردید ازاینبهبعد نیروی اَمربَرتان با تفسیر «ناهنجاری» به خودش اجازه خواهد داد «گردن بشکند». یحتمل خواهید گفت: «پلیس با قانونشکنی هیچگونه مماشاتی نخواهد کرد»، اما سوال این خواهد بود کدام قانونی به شما اجازه شکستن گردن داده است. اگر در یککشور و یکزمان واحد مشغول زندگی هستیم شما بهعنوان سردار نظامی اینمملکت حتی حق سیلیزدن به یکسارق بازداشتشده درحینسرقت را ندارید، به قاتلی با دستهای خونآلود هم همینطور. نه سردار شما حق ندارید گردن مجرمی را هم بشکنید؛ چه رسد به گردن هنجارشکنها که نه مجاز به تفسیرش هستید، نهمحق به تعیین مصادیقاش. همان قانونی که اشاره کردید حدوحدود شما را مشخص کرده است و اقتدار شما نه در «شکستن گردن» که در «حراست از قانون» است.
شما مجری قانونید و هیچ قانونی به شما اجازه گردنشکستن نداده است ولو اینکه شما اینکار را بههردلیلی مناسب پیشبرد اهدافتان بدانید، ولو اینکه در جلسههای خصوصیتان آن را تشویق کنید یا در برابر تشویقاش سکوت کنید. سردار حرف شما مخل امنیت روانی منِ شهروند بود و اگرچه امیدی به پیگیری قضایی آن ندارم اما امیدوارم خودتان درصدد جبراناش برآیید.