- تاریخ برگزاری کنکور سال ۱۴۰۴ مشخص شد
- وزارت آموزش و پرورش این فرهنگیان بازنشسته را مجددا به کار دعوت کرد
- گیلانشاه خالدار منقرض شد / وداع با پرنده ناب حیات وحش ایران + عکس
- تجمع جمعی از معلمان بازنشسته مقابل مجلس / جزئیات مطالبات فرهنگیان
- پیش بینی آب و هوای تهران در ۳ روز آینده
- گوسفند عاشق نوشیدن چای را ببینید! (ویدئو)
- پیش بینی هواشناسی از وضعیت آب و هوا فردا سه شنبه ۲۹ آبان
- ۶ مرحله بهره مندی معلمان از رتبه بندی + جزئیات و لینک
- روز جهانی مرد ۱۴۰۳ چه روزی است؟ هدف از روز جهانی آقایان
- حقوق این پرسنل آموزش و پرورش در سال آینده افزایش می یابد
آتقي آينه عبرت 14 سال است كه در زندان به سر مي برد
در دهه 60 جواد گلپايگاني با حضور در سريال «آينه عبرت» به يکي از نام هاي خاطره انگيز آن سال ها تبديل شد که هنوز هم خيلي ها خاطرات آن روزگار را به ياد مي آورند. در روزهاي اخير خبر زنداني شدن اين بازيگر مطرح شد.
در دهه 60 جواد گلپايگاني با حضور در سريال «آينه عبرت» به يکي از نام هاي خاطره انگيز آن سال ها تبديل شد که هنوز هم خيلي ها خاطرات آن روزگار را به ياد مي آورند. در روزهاي اخير خبر زنداني شدن اين بازيگر مطرح شد.
ماجرا از اين قرار است که در يکي از روزهاي فروردين ۱۳۸۰، «آتقي» معروف سريال آينه عبرت بعد از يک تصادف، پشت ميله هاي زندان رفت و از همان سال ها تاکنون زندگي را پشت ميله هاي زندان مي گذراند. ماجراي پيش آمده براي اين بازيگر به يک تراژدي شبيه است؛ سقوطي ناخواسته که بر زندگي موفق يک سينماگر فعال نقطه پايان گذاشت. محبوبيتي که مي توانست راه ها را برايش هموارتر کند با خود به پشت ميله هاي زندان برد و تا همين حالادر انتظار به سر مي برد. يکي از نشريات سينمايي در روزهاي اخير مصاحبه اي با اين بازيگر انجام داد که پرده از زندگي سال هاي اخير او برداشت. خبرگزاري هاي زيادي اين مصاحبه را نقل کردند تا شايد اتفاقي براي اين بازيگر محبوب بيفتد. آنچه مي خوانيد بخشي از همان مصاحبه است.
آينه عبرت از کجا آغاز شد؟
من در باغ بلور نقش يک معتاد را بازي کرده بودم و تجربه تيپ سازي در اين قالب را داشتم. سال 67 محمود ديني از طرف اداره مبارزه با مواد مخدر به سراغ من آمد تا براي سه روز سر صحنه بروم و نقش معتاد را بازي کنم. آن سه روز شد 10 سال! شايد جالب باشد بدانيد که براي کل بازي ام در آينه عبرت حتي يک ريال هم دستمزد نگرفتم.
سال ها پيش محمود ديني در مصاحبه اي گفته بود در برخي صحنه ها تنها دو بازيگر اصلي و يک فيلمبردار حضور داشته اند و حتي خبري از گريمور نبوده است.
اصلاخبري نبود. حتي خانه و ماشين خودم را هم در اختيار آن مجموعه گذاشتم. فقط يک پروژکتور داشتيم که وقتي مي خواستيم سکانس هاي شب را بگيريم، نورش جواب نمي داد. سريال که پربيننده شد، کمي امکانات در اختيارمان گذاشتند، اما در کل اوضاع توليد تعريفي نداشت و کار با حداقل ها پيش مي رفت. تقريبا فيلم نامه اي هم نداشتيم. خيلي از ديالوگ هاي آتقي را خودم في البداهه مي گفتم.
خب برسيم به اتفاق تلخي که زندگي شما را عملابه دو قسمت تقسيم کرد.
فروردين سال 80 مقابل حرم امام خميني(ره) در اتوبان قم در حال رانندگي بودم. يک عابر پياده مي خواست از خيابان رد شود. تصادف بدي شد. چند اتومبيل به هم خوردند و آخرينش متعلق به من بود. اتومبيل من هم به جلو پرت شد و عابر را زير گرفتم و متاسفانه کشته شد. اتومبيل بيمه نداشت و من چند روز زنداني شدم که با وثيقه آمدم بيرون و دنبال رفع پيامدهاي اين تصادف بودم که اتفاق تلخ بعدي چند روز پس از اين ماجرا رخ داد. در خيابان سهروردي با خانمي تصادف کردم. انگار سايه شومي بر آن اتومبيل افتاده بود، البته اين دومي منجر به فوت نشد، ولي شرايط اقتصادي من کاملابه هم ريخت. بايد از آن خانم رضايت مي گرفتم ولي از ايشان هم خبري نشد. مي دانستم عازم زندان هستم. براي اداره اموالم به يکي از بستگانم وکالت دادم و خودم آماده پيامدهاي ماجرا شدم. بستگان نازنين آن مقتول آمدند و رضايت دادند، ولي تصادف دوم و گرفتار شدن من در زندان باعث شد کلي چک برگشت خورده و بدهي به وجود بيايد. فرزندان آن خويشاوند هم الان صاحب پست و مقام شده اند و من از نظر حقوقي امکان اداره اموالم را ندارم چون در آن زمان وکالت تام به آن فرد داده بودم. آن قدر در زندان مانده ام که اصلافرصتي براي اين کار پيدا نمي کنم. چون در دوره اي که بايد کلاف سردرگم امور مالي ام را باز مي کردم و اداره وضعيت را در دست مي گرفتم، دائم بدهي پشت بدهي مي آمد و من هم گرفتار زندان بودم و هستم و بدهي هايي دارم که امکان پرداخت شان برايم وجود ندارد. شخص رهبر معظم انقلاب از همان زمان پخش سريال آينه عبرت به من لطف داشتند. چند بار خدمتشان رسيدم و تاکيد کردند سريال را ادامه دهيم. آن لطف حتي در زمان زنداني شدن من هم شامل حالم شد و ايشان دستور رسيدگي به پرونده من را دادند. متاسفانه در دادستاني تهران کار پيش نمي رود و اتفاق هاي عجيبي افتاده است. ما يک قرارداد در تهران بسته ايم و بعد رسيدگي پرونده به دادسرايي در قم احاله مي شود. من که اصلامشخص نيست کي بتوانم از زندان بيرون بيايم، چگونه مي توانم هر بار به قم بروم و ببينم پرونده در چه مرحله اي است؟
متوجه نمي شوم گره اين کار کجا است. خب مي توانيد يک وکيل بگيريد که پيگير کارتان شود.
وکيل دارم ولي وضعيت مالي ام آشفته است. آقاي هاشمي شاهرودي حکم دادند که من شرايط اعسار دارم و آقاي لاريجاني هم دستور رسيدگي داده اند. هربار منتظرم اين دستورها منجر به اتفاقي شود ولي در دادستاني اتفاقي رخ نمي دهد. در اين مدت دو بار سکته کرده ام. يک بار قلبي و يک بار مغزي، دست راستم بي حس شده و حس مي کنم آخرين اخطارها را هم از زندگي گرفته ام. وضعيت مالي من هم روشن است. واقعا ندارم. از کجا بياورم؟ زنده ياد منوچهر نوذري مدتي در زندان قصر با من هم بند بود. قلبش را عمل کرد و به دليل شرايط جسمي اش دو سال از دوره زندانش را بخشيدند. من با اين وضعيت هنوز بايد به زندان بروم. حتي امکان عمل جراحي هم ندارم، چون بيمه ام در خانه سينما هنوز درست نشده است (کارت عضويت انجمن بازيگران را از جيبش بيرون مي آورد.) اين کارت عضويت من است در انجمن بازيگران و در مدت زنداني بودنم هم داوود رشيدي، فريبرز عرب نيا، سعيد لنکراني، حسين فرح بخش و تعدادي از دوستان به ملاقاتم آمدند.
کاري هم براي شما کردند؟ در همين 14 سال سينماگران بارها باني حل مشکلات مالي مردم عادي هم شده اند.
توقعي ندارم. خود دوستان لابد ده ها مشکل و گرفتاري دارند. زماني دفتر داشتم و نمي گذاشتم هيچ کس دست خالي از دفترم بيرون برود. تعدادي از بچه هاي سينما را داماد کردم. در سال هاي اول انقلاب که اوضاع سينما آشفته بود و اغلب اهل سينما خانه نشين و بيکار شده بودند دست خيلي ها را گرفتم. الان وضعيتم اين است و همه چيز پيچيده شده است. شايد عمرم در همين کلاف سردرگم تمام شود.
اين کلاف سردرگم با چه مبلغي گشوده خواهد شد؟
هفتاد ميليون تومان.
يعني شما 14 سال به خاطر هفتاد ميليون تومان در زندان بوده ايد؟
نه، کمتر از اين بود. الان به اين رقم رسيده است. مشکلات در طول زمان به جاي آنکه کمرنگ تر شود پيچيده تر شد. سال گذشته با خانواده رفتيم براي انتخابات رياست جمهوري راي بدهيم. خانمي که مسوول مهر زدن شناسنامه ها بود. شناسنامه من را ديد و گذاشت کنار. گفتم خانم شناسنامه ام مشکلي دارد؟ گفت نه، من همان کسي هستم که 14 سال پيش در خيابان سهروردي به من زدي. گفتم خانم کجايي؟ من براي رضايت گرفتن کلي دنبال شما بودم. ايشان الان در وزارت کشور مشغول کار است و گفت بايد 12 ميليون تومان به من بپردازي تا رضايت بدهم. در اين شرايط 12 ميليون تومان پول از کجا بياورم؟ اگر آن 70 ميليون تومان را بپردازم، بيرون بيايم و پيگير کارهاي اموالم شوم، حتي آن رقم را هم در کوتاه ترين مدت خواهم پرداخت، ولي تا وقتي در زندان باشم، نمي توانم و جز خودم هم کسي نمي تواند ماجرا را درست کند.
حالادر زندان وضعيت تان چطور است؟
زنداني ها آتقي صدايم مي زنند. کسي جواد گلپايگاني را نمي شناسد، ولي همه با آتقي رفيق اند. آقاي جواد مومني معاون زندان به من محبت دارند و آقاي حسني رئيس بند و آقاي يزدان پرست رئيس فرهنگي زندان هم با من بسيار مهربان اند. 14 سال در زندان بودن با لطف همين دوستان و کمک شان به فيلم ساختن من تا حدي قابل تحمل شد. بله در زندان تا حالاپنج مستند ساخته ام که براي تعدادي از همين فيلم ها در زندان اوين براي فعاليت هاي فرهنگي جايزه گرفتم. دوست دارم کار کنم. اتفاقا يک طرح هم نوشته ام. من عاشق سينما هستم. دلم مي خواهد بيرون بيايم و کار کنم، اما عمرم سوخت. استوديو و دفتر و بنگاه و خانه ام رفت. من تنها نان آور خانه بودم. نمي خواهم جلب ترحم کنم وگرنه خيلي حرف ها براي گفتن دارم.
□ روزنامه دنياي اقتصاد
لینک کپی شد
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
اولاً مخلصیم.اقا.جواد.من.یک.شهروندم.واینه.عبرت.مرا.دران.دوران.از.چنگال.اعتیاد.نجات.داد.دوست.دارم.هرکاری.میتونم.براتون.انجام.بدم.ممنونتم.اقایی
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.