- دیدار صمیمانه پزشکیان و مولوی عبدالحمید (عکس)
- ظفرقندی: اوایل انقلاب تند و تیز بودیم، فکر میکردیم اگر یک نفر ۹ تا صفت خوب دارد یک صفت بد باید از قطار انقلاب پیاده بشود؛ الان این طور فکر نمیکنم
- بازی هوشمندانه پزشکیان با سعید جلیلی
- این زن وزیر آموزش ترامپ میشود: لیندا مک من در رینگ کشتی کج! (فیلم)
- اعلام تعداد موشک های شلیک شده موفق اسرائیل به ایران
- تصاویر تجمع پرشمار معلمان و فرهنگیان بازنشسته مقابل مجلس
- پیامک گروهی به نمایندگان مجلس: ظریف جاسوس است!
- یک ایرانی همکار ایلان ماسک شد؛ محمودرضا بانکی کیست!؟
فارین افرز: یورش به غزه، یک فاجعه برای اسراییل است/ گسترش جنگ به ایران خطرهای بیشماری دارد
نشریه آمریکایی فارین افرز در مقاله ای نوشت: آمریکا باید متحدش را وادارد تا از لبه پرتگاه عقب بکشد.
به گزارش خبرآنلاین، مارک لینچ استاد علوم سیاسی و امور بین الملل در دانشگاه جرج تاون در مقاله ای برای فارین افرز نوشت:
از لحظه ای که حماس حصارهای امنیتی اطراف غزه را شکست، کارزار زمینی اسراییل علیه غزه، غیرقابل اجتناب به نظر می رسید. واشنگتن هم از طرح های اسراییل بطور کامل حمایت کرده و جالب است که از تشویق به خویشتنداری هم پرهیز دارد. در یک محیط سیاسی بسیار داغ، بلندترین صداها در آمریکا، خواهان اتخاذ تدابیری شدید علیه حماس هستند. در مواردی هم مفسران، حتی خواهان اقدام نظامی علیه ایران به خاطر مسوولیت ادعایی در عملیات حماس شده اند.
اما اکنون دقیقا همان زمانی است که واشنگتن باید "آرام ترین و خنک ترین ذهن" باشد و اسراییل را از شر خودش حفظ کند. حمله در آستانه ی انجام به غزه، یک فاجعه انسانی، اخلاقی و راهبردی خواهد بود و نه تنها به امنیت درازمدت اسراییل آسیب می زند و هزینه های انسانی غیرقابل تصوری برای فلسطینیان دارد، بلکه همچنین منافع محوری ایالات متحده را در خاورمیانه، دراوکراین و در رقابت واشنگتن با چین بر سر نظم ایندوپاسیفیک تهدید می کند.
تنها دولت بایدن است که – از کانال اهرم منحصر به فردش و با تکیه بر حمایت ثابت شده ی نزدیک از اسراییل- می تواند اسراییل را از دست زدن به اشتباهی فاجعه بار، باز بدارد. واشنگتن، اکنون که همدلی اش را با اسراییل نشان داده، باید به سمت درخواست از متحدش برای پایبندی کامل به قوانین جنگی چرخش کند. باید پافشاری کند که اسراییل راههایی را برای جنگ با حماس پیدا کند که شامل کشتار انبوه و بیجاشدگی گسترده مردمان بیگناه فلسطینی نباشد.
هرچند اسراییل در سال ۲۰۰۵ از غزه عقب کشید اما اشغال عملی این منطقه را پایان نداد. کنترل کاملا غزه و فضای آن را در اختیار داشت و (در همکاری نزدیک با مصر) به اعمال کنترل شدید از خارج محدوده امنیتی بر تحرکات مردم غزه و دریافت کالاها، برق و پول ادامه داد. حماس در سال ۲۰۰۶ و در پی پیروزی اش در انتخابات قانونگذاری فلسطینی قدرت در غزه را بدست گرفت و در سال ۲۰۰۷ در پی یک تلاش ناکام به پشتیبانی آمریکا برای جایگزین کردن این گروه با حکومت خودگردان فلسطینی، سلطه خود بر غزه را مستحکم کرد. از همان سال، اسراییل یک محاصره سخت را بر غزه تحمیل کرده که اقتصاد این منطقه را به شدت زیر فشار گذاشته و هزینه های انسانی گرانی را بر آن تحمیل میکند ضمن آنکه همچنین با کانالیزه کردن همه فعالیت های اقتصادی به تونل ها و بازار سیاهی که تحت کنترل حماس است، جایگاه این گروه را تقویت کرده است.
مقام های اسراییلی این گمان را داشتند که چنین شرایطی همیشه پایدار می ماند... اما حماس هم، گمان های دیگری داشت. در حالی که تحلیلگران بسیاری چرخش راهبردی حماس را به نفوذ ایران مربوط می دانند اما حماس برای تغییر رفتار خود و حمله به اسراییل، دلایل خاص خودش را داشت. قمار ۲۰۱۸ این گروه برای به چالش کشیدن محاصره غزه از گذر بسیج توده ای غیرخشونت آمیز یا همان "راهپیمایی بزرگ بازگشت"، به خونریزی گسترده توسط سربازان اسراییلی انجامید که بر روی معترضان آتش می گشودند. در ۲۰۲۱، در نقطه مقابل، رهبران حماس به این باور رسیدند که با شلیک موشک هایی به اسراییل در طول درگیری های شدید اورشلیم -که به دلیل مصادره خانه های فلسطینیان و تحریکات رهبران اسراییلی در مسجدالاقصی سر گرفت- نزد افکار عمومی گسترده تر فلسطینی دستاوردهای سیاسی چشمگیری کسب کرده اند. مسجدالاقصی یکی از مقدس ترین اماکن اسلامی است که تندروهای اسراییلی می خواستند آن را ویران کرده و یک معبد یهودی به جایش بسازند.
هنوز روشن نیست که ایران تا چه اندازه در زمانبندی یا سرشت این حمله ناگهانی نقش داشته است... اما اشتباه بزرگی است که زمینه و بافت سیاسی محلی ای را نادیده بگیریم که حماس در بستر آن اقدام کرد.
مردمان غزه از واقعیت ها آگاهند. آنها درخواست تخلیه را یک ژست بشردوستانه نمی دانند. آنها باور دارند که قصد اسراییل، تحقق یک نکبت یا "فاجعه" دیگر است: بیجاکردن اجباری فلسطینی ها از اسراییل در طول جنگ ۱۹۴۸. آنها باور ندارند- و نباید هم باور کنند- که پس از جنگ، به آنها اجازه بازگشت به غزه داده خواهد شد. به همین دلیل است که تقلای دولت بایدن برای ایجاد یک کریدور بشردوستانه برای امکان فرار اهالی غزه، تا به این حد یک ایده شاذّ و نادرست است. هدف نهایی تندروهای راستگرای دولت نتانیاهو این است که با خالی کردن غزه از جمعیتش، نهایتا همان کاری را که با بیت المقدس و کرانه غربی کردند، با غزه هم انجام دهند.
اما بعید است که هیچیک از این سیاستمداران، به پیامدهای محتمل جنگ در غزه، در کرانه باختری و در منطقه مرزی، به طور جدی اندیشه کرده باشند. همچنین هیچ نشانه ای از درک جدی آنها درباره آخرِ بازی در غزه، به محض شروع جنگ، نیست. کمتر از همه اینها هم، وجودِ نشانه ای از توجه به پیامدهای اخلاقی و حقوقیِ مجازات دسته جمعی مردمان غزه و انهدام ناگزیر انسانی آن است.
البته تهاجم به غزه، با بلاتکلیفی های فراوانی روبروست. تقریبا تردیدی نیست که حماس چنین واکنشی را از طرف اسراییل پیش بینی کرده و به خوبی برای یک جنگ شهری درازمدت علیه نیروهای در حال پیشروی اسراییل آماده است. حماس احتمالا امیدوار است که تلفاتی چشمگیر به ارتشی وارد کند که سالهاست در چنین نبردی درگیر نبوده است.
در بدترین سناریو، جنگ به غزه محدود نخواهد ماند و متاسفانه امکان چنین گسترشی وجود دارد. یک هجوم ادامه دار به غزه، فشار سنگینی را بر کرانه باختری وارد می کند، جایی که حکومت خودگردان محمود عباس، توان یا احتمالا اراده چندانی برای محدود کردن آن ندارد.
از زمان یورش آمریکا به عراق، چنین وضوحی درباره چشم انداز یک ناکامی شوم وجود نداشته است.
اگر آمریکا به راهی که در پیش گرفته، ادامه دهد، فاصله گرفتن اعراب، تنها چرخشی نخواهد بود که واشنگتن با ریسک آن روبرو خواهد شد و البته هراسناکترین آنها هم نخواهد بود: حزب الله می تواند به آسانی به جنگ کشیده شود. این سازمان تاکنون، واکنش هایی بسیار سنجیده داشته تا از تحریک پرهیز شود. اما یورش به غزه شاید همان خط قرمزی باشد که حزب الله را مجبور به واکنش میکند. تشدید در کرانه غربی و بیت المقدس هم بی گمان رخ خواهد داد. با ورود حزب الله، اسراییل با نخستین جنگش در دو جبهه در نیم قرن گذشته روبرو خواهد شد.
البته برخی از سیاستمداران و کارشناسان آمریکایی و اسراییلی از گسترش جنگ استقبال می کنند. آنها، بویژه، طرفدار انجام یک حمله به ایران هستند... اما گسترش جنگ به ایران، خطرهای بی شماری را با خود می آورد نه تنها به شکل تلافی ایران علیه اسراییل بلکه همچنین حملاتی به جریان انتقال نفت از خلیج فارس و تشدید در عراق، یمن و دیگر جبهه هایی که متحدان ایران، جای پا دارند. آگاهی به چنین خطراتی است که تا به اینجا، حتی مشتاق ترین شاهین های ضدایران را از چنین حمله ای باز داشته- همانطور که ترامپ از تلافی حمله به پالایشگاههای سعودی در سال ۲۰۱۹ منصرف شد. حتی امروز هم یک جریان مداوم خبری به نقل از مقام های آمریکایی و اسراییلی که نقش ایران را کمرنگ جلوه می دهند، نشان از علاقه آنها به پرهیز از تشدید دارد. با اینهمه، پویش یک جنگ ادامه دار در غزه، عمیقا غیرقابل پیش بینی است. کمتر شده که جهان تا این حد به فاجعه نزدیک باشد.
هرچند (پیامدهای نقض قواعد حقوقی و اخلاقی جنگ) ممکن است برای رهبران اسراییل اهمیتی نداشته باشد اما چالش راهبردی چشمگیری را متوجه بالاترین اولویت های آمریکا خواهد کرد. دشوار بتوان میان ترغیب به نورم های بین المللی و قواعد جنگ در دفاع از اوکراین با بی توجهی عریان به همان نورم ها در غزه، سازشی برقرار کرد. بسیار فراتر از خاورمیانه، دولت ها و مردمان جهان جنوبی هم به این واقعیت ها توجه دارند.