- وزیر خزانه داری ترامپ (وزارت تحریم) معرفی شد: اسکات بسنیت کیست!؟
- انتخاب سه نفر برای جانشینی رهبری صحت دارد؟
- گوسفند عاشق نوشیدن چای را ببینید! (ویدئو)
- آهنگ ای دریغا - محسن چاوشی (موزیک ویدئو)
- غزاله اکرمی بازیگر نقش سوجان در سریال سوجان کیست!؟
- آنچه باید درباره پدر موشکی ایران بدانید؛ شهید حسن تهرانی مقدم چه کرد!؟
- کلیپ مبتذل و نامتعارف گیلان چرا تولید و پخش شد؟
- ساعت پخش و تکرار سریال «سوجان» از شبکه یک
- تصاویر حضور شاه در خلیجفارس +اظهاراتش درباره نیروی دریایی ایران
برگ برنده اصلاحات به روایت حسین کاشفی
امروزِ روزگار اصلاحطلبان چگونه میگذرد؟ به عقیده شما اولویتهای جاری و مهم اصلاحطلبان چه باید باشد؟ این سوال از این جهت حائز اهمیت است که به نظر میرسد حتی اگر تشکیلات و احزاب اصلاحطلبان با مانع روبه رو شوند،تاثیری در پایگاه اقتدار اجتماعی اصلاحطلبان ندارد. همین مساله است که اصلاحطلبان با ائتلاف تاریخی توانستند فرمان ماشین اجرایی کشور را از اصولگرایان بازپس گرفته و به روحانی بسپارند. همین تصمیم تاریخی اصلاحطلبان برای ائتلاف موجبات نگرانی اصولگرایان شده است. با همین رویکرد به نظر جنابعالی اصلاحطلبان چه راهبردی را باید در صدر سیاستهای خود انتخاب کنند تا بتوانند از این بنبست رقیبساخته رهایی یابند و هواداران پرشمار خود را در میدان سیاست ایران نمایندگی کنند؟
اصلاحطلبان روزهای بهتری را نسبت به دوران هشت ساله دولت قبلی طی
میکنند. شما هم در سوالتان به این مساله اشاره کردید که اصلاحطلبان
ائتلاف تاریخی داشتند که میخواهم بگویم این ائتلاف تاریخی نشاندهنده بلوغ
سیاسی امروز اصلاحطلبان است. پختگی و آبدیده شدن اصلاحطلبان در حال حاضر
مسالهیی نیست که جریان سیاسیای آن را نادیده بگیرد. اصلاحطلبی برخلاف
برخی جریانهای سیاسی روند تاریخی خود را از دوران مشروطه طی کرده است.
اصلاحات یک گفتمان سیاسی یا جنبش سیاسی دستوری نیست، یک مطالبه تاریخی
ایرانی است که بستر فرهنگی و اجتماعی خود را دارد. با نیم نگاهی به روند
تاریخی اصلاحطلبی در ایران هم مشخص است که ایران برای رسیدن به توسعه راهی
به جز اصلاحات ندارد. مخالفان اصلاحات هم میدانند که توان رقابت، مدیریت،
کنترل و مقابله و مبارزه با اصلاحات را ندارند بر همین اساس همه ظرفیت خود
را برای مقابله با اصلاحطلبان هزینه میکنند. مخالفان اصلاحات وقتی
فهمیدند که با اصلاحات نمیتوانند بجنگند تغییر تاکتیک دادند و به جای
اصلاحات ستیزی به اصلاحطلبستیزی رسیدهاند. اما انتخابات سال گذشته هم
نشان داد که این رویکرد هم برای این گروه پر قدرت بینتیجه بوده است چرا که
آنان در برابر اصلاحطلبان با همه توان و ابزار در اختیار شکست خوردند که
البته باید بگویم این تازه شروع دوباره اصلاحطلبان است. البته در پاسخ به
بخش اول پرسشتان هم باید بگویم که اصلاحطلبان باید هرچه سریعتر به
بازسازی فعالیتهای تشکیلاتی خود اقدام کنند. چراکه مکانیزم ارتباط
اصلاحطلبان با تودههای هوادار اصلاحطلب چیزی جز کانال احزاب و رسانهها
نیست. البته دولتها هم باید ظرفیت تحمل توانمند شدن احزاب را داشته باشند
چرا که تقویت احزاب، به توسعه سیاسی با رشد و توسعه سیاسی ارتباط مستقیم
دارد و دولتها نباید احزاب را رقیب خود بدانند.
البته آقای کاشفی یکی از نقدهایی که همواره نسبت به عملکرد جبهه مشارکت
وجود داشته این مساله بوده است که جبهه مشارکت خود یک حزب شبه دولت ساخته
بود و سعی داشت تا سید محمد خاتمی را پس از دوم خرداد ۷۶ به تنهایی
نمایندگی کند. من میخواهم بدانم اعضای جبهه مشارکت تا چه میزان از
اشتباهات استراتژیکی که در آن مقطع انجام دادند آموختهاند؟
البته جبهه مشارکت یک حزب دولتی نبود. درست است که برخی اعضای دولت هم در آن شرکت داشتند اما کاملا تفکر، مبانی و عملکرد مستقل داشتند. همان طور که در زمان دولت آقای احمدینژاد هم به کار خود ادامه میدادند. البته اعضای جبهه مشارکت اشتباهاتی همچون دیگر گروهها و چهرههای سیاسی داشتهاند اما در نظر بگیرید که تاثیرگذاری جبهه مشارکت تحمل نشد و همین مساله نشاندهنده تاثیرگذاری جبهه مشارکت در افکار عمومی بود.
من باید بگویم که پس از هر اتفاقی که در کشور رخ میداد، جبهه مشارکت از
کارشناسان دانشگاهی طیفهای مختلف و غیر مشارکت دعوت میکرد تا به
آسیبشناسی آن پدیده و اتفاق بپردازد. جبهه مشارکت در این کار پیشرو بود.
نقد را اصل خود میدانست و نپذیرفتن آن را برخلاف کار جمعی تلقی میکرد.
امروزه دیده میشود که برخی در حزبشان اعلام میکنند که ما مستقل هستیم
اما واقعیت این است که تنها شعار میدهند و وابستهاند.
جبهه مشارکت در سالهایی نهچندان دور رسانه داشت و در دسترس بود که همین
امر برای تثبیت گفتمان اصلاحات بسیار مفید بود. اما اکنون هیچ نماد و نمودی
از آن نیست. فکر میکنید بازتولید جبهه مشارکت چقدر به باز تولید و گفتمان
اصلاحات کمک میکند؟
زمانی عدهیی بیان میکردند که اصلاحات مرده است، آن هم به این دلیل که
دولت اصلاحات تغییر کرده بود اما به این پرسش پاسخی نداشتند، بدهند که آیا
مثلا اصلاحطلبان از رانت دولتی در زمان آقای خاتمی استفاده میکردند که با
دولت جدید اصولگرا از بین برود؟ آنها غافل بودند که گفتمان به وجود آمده
در لایه مختلف جامعه قرار گرفته است و در عین تنگناها راه خود را طی
میکند. پیش از انتخابات عدهیی فکر میکردند کسی شرکت نمیکند. اما با
وجود رهبریهای آقای خاتمی و هاشمی، انتخابات به سمت درست هدایت شد. من
میخواهم بگویم اصلاحات با چوب لای چرخ گذاشتنها به بنبست نمیرسد.
آیافکر نمیکنید بسته عمل کردن جبهه مشارکت در بزنگاه سیاسی برای مشارکتیها مشکلات زیادی را به دنبال داشت؟
نه این انتقاد را قبول ندارم. اگر حزبی میخواهد تبدیل شود به حزبی که کارها را با برنامهریزی انجام میدهد راهی جز این ندارد.
چرا؟
به این علت که این نیروهای علاقهمند تا آموزش سیاسی نبینند در همان بزنگاههایی که شما میگویید نمیدانند چه سیاستی را باید اتخاذ کنند. این موضوع در احزاب دیگر رعایت نمیشد. برای افراد گفته میشد که برای عضویت در کادر حزب باید آموزش لازم را ببینند و مسوولیت پذیر باشند و اگر کسی توانایی این مسوولیت را ندارد آن را نپذیرد.
آیا برای فعالیت دوباره برنامهیی دارید؟
البته اعضای مشارکت معتقدند که باید با نهادهای ذیربط برای بازتولید جبهه مشارکت، مذاکره شود که ما بتوانیم فعالیت خود را از سر بگیریم. اما اینکه میگویید مشارکتیها جلساتشان برگزار میشود باید بگویم که این جلسات در زمان لازم برقرار بوده است ولی عملکرد علنی گذشته را دیگر نداشته است.
غیرعلنی بودن جلسات به خاطر همین محدودیتهاست دیگر؟
بله، مشارکت یک حزب کاملا علنی بوده است و با وجود همه فشارها و تهدیدها هیچگاه تصمیم به کار غیرعلنی نگرفته است.
یکی از کارهایی که احزاب باید حتما به آن توجه کنند، حفظ و تقویت ارتباط با
مردم است. برنامه مشخصتان برای این ارتباط چه بوده است؟ چون نه رسانهیی
در اختیار بوده است و نه تشکیلات و دفتر استانی داشتید.
به هر حال در این سالها و همه این مصایب جبهه مشارکت از بین نرفته و به
روشهای مختلف ارتباط خود را با مردم حفظ کرده است. مثلا در آذر ماه سال
گذشته که سالگرد تاسیس جبهه مشارکت بود اعضای مشارکت و هواداران این حزب از
همه استانها دور هم جمع شدند.
آیا در طبقات اجتماعی مشخصا میتوانید برآورد بکنید که جبهه مشارکت چه تعداد طرفدار دارد؟
زمانی این کارها انجام میشد اما توقع نداشته باشید که الان برآورد دقیق
را به شما بگویم. به هر حال آنچه مطرح است، این است که نهادهای مدنی و
احزاب؛ نه فقط حزب مشارکت نیاز کشور است. حتی اگر تشکلی ایرادی داشته باشد
نباید آن را عمومیت داد. کشور نیاز به تحزب دارد و خوشبختانه انسجام میان
اصلاحطلبان وجود دارد. انتخابات ۹۲ نشان میدهد که ما از تجربیات درس
گرفتهایم.
اصلاحطلبان تا چه میزان از اشتباهات خود درس گرفتهاند؟
انتخابات سال گذشته نشان داد که اصلاحطلبان امروز اصلاحطلبان پختهتری نسبت به سال ۷۶و۸۸ هستند و انسجام و یکی شدن اصلاحطلبان راهی است که امروز همه اصلاحطلبان به آن اعتقاد فکری و عملی دارند.
اصلاحطلبان این انسجام به وجود آمده را چگونه میتوانند حفظ کنند و به بسط و گسترش آن بپردازند؟ آیا نظام اجازه ادامه فعالیت اصلاحطلبان را خواهد داد؟
حفظ اصلاحطلبان امروز از ضروریات بدیهی است. اصلاحطلبان سال ۹۲
توانستند انسجام موثری را از خود نشان دهند که نتیجه انتخابات را مشخص کرد.
شورای مشورتی در آن زمان بسیار خوب عمل کرد. ضمن اینکه شورای مشورتی تمام
حزبهای اصلاحطلب را دربرگرفته و مورد قبول همه هم هست و این شورا یک حزب
یا جبهه نیست بلکه هماهنگکننده عملکرد کلی اصلاحطلبان است و فکر میکنم
که همین مدل برای آینده هم باید مورد توجه همه اصلاحطلبان قرار بگیرد. حرف
واحد اصلاحطلبان میتواند غل و زنجیرهایی را که به پای اصلاحطلبان زده
شده است، بشکند.
شما فکر میکنید نسخه شفابخش اصلاحطلبی همین شورای مشورتی است؟ آیا این
شورای مشورتی میتواند به شورای عالی سیاستگذاری اصلاحات تبدیل شود؟ آیا
میشود که این جریان وسیعتر شود و افرادی مثل موسویخویینیها یا آقای
عبدالله نوری در این جریان باشند؟
همه اصلاحطلبان امروز معتقدند که راه بازگشت، ادامه کار جمعی و تن دادن
به خرد جمعی است. شورای هماهنگی یقینا میتواند از دیگر گفتمانهای موجود
اصلاحطلبی هم دعوت کند تا اردوگاه اصلاحات به قدرت بیشتری دست یابد. یقینا
چهرههایی همانند آقای نوری و موسویخویینیها نقش بیبدیلی را در کنار
آقای خاتمی میتوانند، ایفا کنند. تبدیل شورای هماهنگی اصلاحطلبان به
شورای عالی سیاستگذاری اصلاحات، شدنی است.
آیا شما معتقدید که اصلاحات باید به صورت فردی اداره شود؟ آقای کاشفی برخی
اصلاحطلبان معتقدند که اصلاحات باید با رهبری فردی اداره شود و عده دیگری
میگویند که مدیریت اصلاحات باید به شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان
واگذار شود. شما به عنوان نماینده جبهه مشارکت به کدام یک از این دو دیدگاه
معتقدید؟
خیر، اصلاحات باید از سوی یک تیم اداره شود حالا اسمش شورای هماهنگی باشد یا شورای عالی سیاستگذاری اصلاحات فرقی ندارد. شورای مشورتی نشان داد که بسیار مهم و کارآمد است. البته احزاب باید به طور جداگانه فعالیتها و برنامههایشان را انجام دهند و عقاید خاص خود را داشته باشند و تفاوتها وجود داشته باشد ولی سر بزنگاههای انتخاباتی بتوانند به واسطه همین شوراها و مشورتها انسجام خود را حفظ کنند. در مقطعی احزاب باید به میدان بیایند و افکار و عقاید خود را اعلام کنند و شخصیتها و کاریزماها هم که تاثیرات خوبی دارند، باید در قالب کارهای جمعی اهداف و مدیریتهایشان را اعمال کنند.
آیا شما معتقدید که فردی مثل آقای خاتمی باید در شورای رهبری قرار بگیرند؟ در غیر این صورت این خطر وجود نخواهد داشت که ظرفیت فردی ایشان با بحران یا مقاومتی از بین رود؟
بله. اگر به قیامها و حرکتهای گذشته هم نگاهی بیندازیم، مشاهده
میکنیم که وقتی قیامی قائم به شخص خاصی باشد، با رفتن آن شخص آن قیام هم
از بین رفته است و بحران جانشینی در مسیر همیشه وجود داشته است. آقای
خاتمی تمام همّ و غمشان همین است که کارها به شکل جمعی ادامه پیدا کند.
البته شخصیتهای کاریزما نیز توسط مردم به محبوبیت رسیدهاند و این ظرفیت
بالایی برای اصلاحات است که نمیتوان این ظرفیت را نادیده گرفت اما همین
شخصیت کاریزما هم معتقد به کار جمعی است.
برخی با دست اندازهایی که برای بازیگری سیاسی اصلاحطلبان ایجاد کردهاند،
نشان دادند که به اصلاحات و اصلاحطلبان بدبین هستند. به واقع تغییر این
رویکرد برای اصلاحطلبان چقدر حایز اهمیت است؟
باید ببینیم آیا این بدبینی نسبت به اصلاحطلبان از سمت مردم وجود دارد؟
اما این طور که مشاهده میشود مردم چنین بدبینیای ندارند. بر همین اساس
بدبینهای اصلاحطلبان باید هر چه سریعتر دست از بدبینیشان بردارند چراکه
اصلاحطلبان، مطالبات مردم را دنبال میکنند و اقتدار اجتماعیشان
نشاندهنده وضعیتشان در تودههای اجتماعی است و این بدبینی، بدبینی به بخش
زیادی از جامعه ایرانی است.
فکر میکنید جریانها و نهادهایی که همچنان بر طبل مخالفت با اصلاحطلبان میکوبند متوجه اشتباه خود خواهند شد؟
همه مخالفان اصلاحات از یک جنس نیستند. ما معتقدیم گروهی که نمیخواهد اصلاحطلبی در این کشور باشد، نه منافع ملی را میداند و نه مطالبات اجتماعی و عمومی را. مخالفان با غرض اصلاحات، مخالفان اصلاحطلبان نیستند، آنها با مردمی مخالفت و دشمنی میکنند که در این کشور کم نیستند. اینان باید پاسخگو باشند که چرا به این راحتی با ابزارهای قدرت و رسانههایی که دارند یکسویه هر چه میخواهند به اصلاحطلبان نسبت میدهند اما در مقام عمل، وقتی مدیریت کشور را در دست میگیرند، نه تنها منافع ملی را در عرصه بینالملل به خطر میاندازند که به راحتی بیتالمال را به آتش میکشند.
آیا اصلاحطلبان با همه این سختیها میتوانند امیدوار باشند که با ساز و کار قانونی، طبقات اجتماعی خود را نمایندگی و رو به جلو حرکت کنند؟
اصلاحطلبان مگر غیر از محدودیت در این سالها شرایط دیگری هم
داشتهاند؟ مگر با وجود همه این محدودیتها عقبنشینی کردهاند؟ مگر
نتوانستهاند تاثیرگذاری خود را به رخ رقبای سیاسیشان بکشانند؟ نمیدانم
چرا به این موضع توجه ندارند که اصلاحطلبان به دنبال منافع شخصی و گروهی
خود نیستند و اگر عقبنشینی نمیکنند به این دلیل است که وفادار به مطالبات
مردم هستند. بر همین اساس اصلاحطلبان هرگز از مواضع خود عقبنشینی
نمیکنند چرا که این عقبنشینی یعنی پشت کردن به آنچه مردم از ما
میخواهند. در نتیجه اصلاحطلبان با برگ برنده اقتدار اجتماعی میتوانند از
همه مسیرهای ناهموار و سخت عبور کنند.
به نظر میرسد که با روی کار آمدن دولت روحانی، اصلاحطلبان انتظار دارند
که هرچه سریعتر خانه احزاب احیا شود و اصلاحطلبان در کنار خانه احزاب
بتوانند فعالیتهای سیاسی خود را در قالب احزاب خود به طور علنی انجام
دهند. اما جناح رقیب مخالف احیای خانه احزاب و از سرگیری فعالیت سازمان
مجاهدین، جبهه مشارکت و حزب اعتماد ملی است. حتی پیشنهاد هم میدهند که
اصلاحطلبان با تابلوی دیگری کار سیاسی را شروع کنند. در مساله خانه احزاب
هم به نظر میرسد علاقه دارند که باشگاه سیاسی راهاندازی شود یا دو خانه
احزاب اصولگرا و اصلاحطلب به طور جداگانه تشکیل شود. با توجه به این مسائل
اصلاحطلبان چه راهی را انتخاب خواهند کرد؟
ما انقلاب کردهایم که بتوانیم خواستهها و حقوق بجای خود را از همین
سیستم طلب کنیم و حرف زور نشنویم. فرض کنید نام دیگری انتخاب کردیم، اگر
فردا هم باز با همین مشکلات روبهرو بودیم چه کسی پاسخگو است؟ ما اگر این
پیشنهادهای بیپشتوانه را بپذیریم در تاریخ سیاسی این کشور بدعت میشود. به
هر حال هر حرکتی راه خود را پیدا میکند. اگر فضا برای چیزی بسیار بسته
باشد، آن حرکت تمام سعی خود را میکند که در خلال این جریان زنده بماند.
معتقدیم باید طوری حرکت کنیم که این تشکیلات و حرکتهای سیاسی در تاریخ
کشور ماندگار باشد و تمام سعی ما این است که راهی برای آیندگان باز شود. ما
آمدهایم که این فضا به فضای مدنی تغییر کند. این انتظار را از آقای
روحانی داریم. البته میدانیم که چه مشکلات زیادی بر سر راه ایشان است.
دولت یازدهم را دولت قانونمدار میدانیم و مانند دولت دهم نمیدانیم. این
دولت اعلام میکند که تابع قانون است و به قانون احزاب احترام میگذارد. پس
ما باید از این فرصت استفاده و از راههای قانونی حرکت کنیم.
آیا دولت آقای روحانی نمیخواهد خانه احزاب را احیا کند؟
عدهیی مطرح میکنند باید باشگاه احزاب به
جای خانه احزاب تشکیل دهد. آیا مشکل عنوان است؟ ما مشکل دیگری داریم و آن
بحث توسعهنیافتگی است. چه باشگاه احزاب و چه خانه احزاب اول باید بپذیریم
که به عنوان کار صنفی احزاب در آن باید دنبال شود.
اضطراب اصولگرایان از احیای خانه احزاب از چیست؟
در این رابطه ما با مرحوم آقای عسگراولادی و بهزاد نبوی تعامل داشتهایم. این مشکل توسعهنیافتگی مشکل جامعه ما است. افرادی که خود را در جایگاه حزب میبینند این طور نظر میدهند. وقتی از قانون صحبت میشود باید استدلال قانونی آورد. انتظار این است که تنها از یک واژه استفاده نشود. این سوال مطرح میشود که کدام دادگاه و حکم چنین حکمی داده است؟
آنها میگویند حاضریم دو خانه احزاب داشته باشیم و اصلاحطلب و اصولگرایش کنیم.
واگرایی برای ما پسندیده نیست. وقتی چنین حرفی را بزنیم این واگرایی را در
همه جا مشاهده خواهیم کرد و به چنددستگی و تقسیم شدن کشور دامن خواهیم زد.
این نوع پیشنهادات بسیار خطرناک هستند. این اختلافات و حرفها آیا
نشاندهنده این است که ما نمیتوانیم با هم حرف بزنیم؟ آقای جنتی که وزیر
ارشاد هستند در زمانی که معاون سیاسی و آقای پورمحمدی وزیر کشور بودند آن
را بررسی کرد و گفتند که انتخابات خانه احزاب درست بوده است. اما
اصولگرایان به نتایج آن اعتراض کردند. جلسهیی با حضور مرحوم آقای
عسگراولادی، آقای بهزاد نبوی و آقای موسویتبریزی، آقای غفوریفرد و آقای
بادامچیان برگزار شد. آنجا حرفهایمان را زدیم و گفتیم بیایید اساسنامه را
اصلاح کنیم و ۱۵ نفر را به۲۱ نفر افزایش دهیم که تعداد اصولگرایان از این
پس در شورای مرکزی خانه احزاب بیشتر شود. آقای عسگراولادی پیشنهاد کرد که
مجمعی بگذاریم و این پیشنهاد بررسی شود. ما قبول کردیم و مجمع فوقالعاده
گذاشتیم. آقای غفوری فرد خود در این مجمع فوقالعاده شرکت نکرد. در آنجا
بعد از یک سال تازه مجمع رأی دادند که انتخابات درست است. در مجمع پنجم
آقای بادامچیان رای نیاورد و اعتراض کرد. هیات رییسه که آقای مهندس امیری
از انجمن اسلامی مهندسین بود اعتراض را بررسی کردند و نپذیرفتند و عدهیی
حتی رایشان کمتر هم شد. آقای غفوریفرد در دوره پنجم عضو علیالبدل شدند.
از دوستان اصولگرا تنها سه نفر به شورای مرکزی راه یافتند. باز آمدیم برای
اینکه انسجام حفظ شود به دو نفر از سه نفربه اصولگرایان سهمیه دادیم تا
تصور نکنند جایشان در خانه احزاب نیست.
انتظار ما از افرادی که خود در حزب و تشکیلات هستند، این نیست. اگر
افرادی که سنشان بیشتر است، نتوانند با دیگران مدارا کنند دیگر چه توقعی
از جوانان داریم؟ امروز انتظار داریم که اینها به دیگران راه تعامل و مدارا
و منطق را یاد بدهند. نه راه جدایی را.
برنامه دولت در این زمینه چیست؟
دولت حق ندارد در کار احزاب دخالت کند. وزارت کشور اعلام کرد که حق
دخالت ندارند. برخورد دولت دهم که خلاف مسائل اداری مدنی و حقوقی بود و
تمام مدارک و اسناد اداری خانه احزاب را با خود برد. امروز باید بر آن رویه
گذشته انتقاد صورت گیرد نه اینکه وزارت کشور همچنان آن رویه را ادامه دهد.
آقای بادامچیان و غفوریفرد مدعی بودند که اگر مجاهدین و مشارکت در مجمع
خانه احزاب شرکت نکنند ما ۳۰۰ حزب داریم و هیچ اتفاقی برای خانه احزاب
نمیافتد. اگر مجمع عمومی تشکیل شود و شما حضور نداشته باشید، چه اتفاقی
میافتد؟
خانه احزاب خانهیی است متعلق به همه احزاب و اختلافات سیاسی نباید در آن وجود داشته باشد. این به عنوان دستاورد احزاب است. اختلاف نظرها در مجمع عمومی آن مطرح شود. اینکه ما راههای تعامل و گفتوگو را ببندیم کار درستی نیست. اینها برخوردهای افراطیگرایانه و خلاف منطق است. پیشنهاد میکنم به آقای غفوری فرد و بادامچیان که واگرایی و بیتحرکی را در جامعه تشدید نکنند.
ارزیابیتان از آینده اصلاحطلبی و انتخابات مجلس دهم چیست؟
اگر در مجلس نهم برخوردها و محدودیتهایی که نسبت به اصلاحطلبان مطرح شد،
وجود نمیداشت در حال حاضر تعداد بیشتری از اصلاحطلبان را در مجلس نهم هم
داشتیم. حتی عدهیی به دلایلی علاقه به شرکت نداشتند. علاوه بر انتخابات
مسائل و مشکلات زیادی را میبینیم که اصلاحطلبان خود را موظف میدانند که
در این راه به دولت کمک کنند. اصلاحطلبان نگاه ملی دارند و بدون چشمداشتی
به دولت کمک کرده و خواهند کرد. مجلس هم از مسائل مهمی است که باید به آن
توجه ویژه شود. این در تاریخ خواهد ماند که به طور مثال بخواهیم در مجلس
فردی را جریمه کنیم که تصمیمی شخصی بخواهد بگیرد. در انتخابات مجلس هم
مشارکت فعال خواهیم داشت. برای اینکه مجلس بتواند ارتقا پیدا کند،
اصلاحطلبان نمیتوانند بیتفاوت باشند. البته همان طور که در مورد دولت هم
مشاهده شد. هیچ گاه نمیتوان گفت که اصلاحطلبان چیزی را تحمیل کردهاند و
برهمین اساس با سعه صدر در مورد مجلس هم رفتار میکنند. افرادی هم که در
مجلس حضور مییابند باید از تجربه و دانش برخوردار باشند که مسائل را هم در
سطح ملی و منطقهیی به صورت بنیادی و اساسی حل و فصل کنند.
* اعتماد/ مجتبی حسینی