- سخنان پزشکیان در جمع مدیران رسانهها نشانه قدرت است یا ضعف!؟
- امام جمعه قزوین: دشمن میگوید خانمها بدون روسری، شلوارشان کمی بالا برود و در کافه قهوه بخورند، چه ایرادی دارد!؟/همین قهوه فردا به نجاسات تبدیل میشود
- محسن تنابنده به رحیمپور ازغدی: چقدر بدبختیم که تو عضو شورای فرهنگی مملکتی! +عکس و جزئیات
- خواب آشفته ساواکی پیر؛ درباره محکومیت پرویز ثابتی
- رئیس دفتر عقیدتی سیاسی فرمانده کل قوا: اگر من جای نگهبان استانداری مازندران بودم، اجازه ورود استاندار به استانداری را نمیدادم
- لاریجانی محبوب کیهان و شریعتمداری شد
- ظریف: زمان تغییر پارادایم فرا رسیده است؛ برای ایران، این تغییر از درون آغاز میشود
- جزئیات عجیب و جدید از حمله اسرائیل به جلسه سران قوا و آسیب به پزشکیان، مومنی و امیر موسوی
- نظر علم الهدی درباره سایه جنگ
- باید مشخص شود چه کسی خبر برگزاری جلسه شورای عالی امنیت ملی را لو داده!؟
کیسینجر و سرنگونی شاه
غلامعلی دهقان
غلامعلی دهقان در هم میهن نوشت:هنری کیسینجر، سیاستمدار سیّاس و کارکشته آمریکایی، در صدسالگی درگذشت؛
سیاستمداری که در یک مقطع خاص به همراه نیکسون رئیسجمهور وقت آمریکا تصمیم مهمی برای ایران گرفت و همین تصمیم در تحولات بعدی ایران بیتاثیر نبود. در سال ۱۳۴۷ شمسی برابر با ۱۹۶۸میلادی زمانی که حزب کارگر انگلستان به رهبری ویلسون در قدرت بود اعلام کرد که بهزودی در سال ۱۳۵۰ نیروهای خود را از شرق کانال سوئز و از آن جمله خلیجفارس خارج خواهد کرد. این موضوع مخالفتهایی را در داخل انگلیس و اعتراضاتی را در خارج از انگلیس برانگیخت. از آن جمله وزارت خارجه آمریکا واکنش شدیدی را علیه این تصمیم بروز داد ولی خروج نیروهای انگلیسی طبق برنامه انجام گرفت. آنچه موجب نگرانی آمریکا در این مقطع تاریخ میشد، آن بود که با ایجاد خلأ قدرت ناشی از خروج نیروهای نظامی انگلستان از حوزه خلیجفارس به جای آزاد شدن صحنه برای آمریکاییها این امر میتوانست موجب رشد و گسترش جنبشهای آزادیبخش در این منطقه شود.

در همین سالِ ۱۳۴۷ روی کار آمدن نیکسون و به تبع آن، وزیر خارجه شدن کیسینجر در آمریکا دو راه مقابل آمریکا قرار داد: اول اینکه، آمریکا حضور نظامی مستقیم در منطقه داشته باشد و دوم، اجرای دکترین نیکسون-کیسینجر. سرانجام، راهحل اول به دلیل تبعات آن مورد توجه قرار نگرفت که مهمترین دلایل آن درگیری گسترده آمریکا در ویتنام و عدم آمادگی مردم آمریکا و افکار عمومی آمریکا برای درگیری نظامی در نقطه دیگری از جهان بود. ترس از درگیری رقابتی با اتحاد جماهیر شوروی و تبدیل جنگ سرد به گرم بسیار جدی بود. بنابراین، طرح دوم یعنی دکترین نیکسون-کیسینجر به اجرا درآمد. مطابق این طرح، سیاست آمریکا براساس تقویت دو ستون اصلی یعنی ایران و عربستان سعودی در منطقه قرار گرفت. از این دو ستون البته ایران اهمیت بیشتری داشت؛ زیرا ایران همسایه شوروی بود و مرزهای مشترک طولانی با این ابرقدرت داشت و شوروی رقیب آمریکا در روابط بینالملل.
ایران بر سراسر سواحل شمالی خلیجفارس تسلط داشت. ایران دارای جمعیت مناسب بود. علاوه براین، ایران برخلاف عربستان که آن روزها سمپاتی نسبت به قضیه فلسطین داشت، خطری از جهت مسلح شدن از سوی آمریکا برای اسرائیل نداشت. رژیم شاه حساسیتی را که رژیم عربستان نسبت به اقدامات آمریکا در حمایت از اسرائیل داشت، دارا نبود. با توجه به این امتیازات بود کهریچارد نیکسون و هنری کیسینجر در ملاقات خود با شاه در سال ۱۳۵۱ در تهران مسلح کردن ایران را بدون محدودیت پذیرفتند و درنتیجه شاه به صورت ژاندارم منطقه درآمد. با توجه به همین سیاست بود که ایران از سال ۱۳۴۷تا۱۳۵۷ نزدیک به ۲۳ میلیارد دلار برای خرید یا انعقاد قرارداد اسلحه به آمریکا پرداخت. ایران با دکترین نیکسون-کیسینجر هرچند ژاندارم منطقه شد؛ ولی در ذهن و فکر تودههای مردم وابسته به آمریکا قلمداد میشد و شاه ایران عامل و کارگزار بیگانه بود؛ عامل بسیار مهمی که در سرنگونی وی نقش مهمی ایفا کرد...
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.