- دیدار صمیمانه پزشکیان و مولوی عبدالحمید (عکس)
- ظفرقندی: اوایل انقلاب تند و تیز بودیم، فکر میکردیم اگر یک نفر ۹ تا صفت خوب دارد یک صفت بد باید از قطار انقلاب پیاده بشود؛ الان این طور فکر نمیکنم
- بازی هوشمندانه پزشکیان با سعید جلیلی
- این زن وزیر آموزش ترامپ میشود: لیندا مک من در رینگ کشتی کج! (فیلم)
- اعلام تعداد موشک های شلیک شده موفق اسرائیل به ایران
- تصاویر تجمع پرشمار معلمان و فرهنگیان بازنشسته مقابل مجلس
- پیامک گروهی به نمایندگان مجلس: ظریف جاسوس است!
- یک ایرانی همکار ایلان ماسک شد؛ محمودرضا بانکی کیست!؟
اظهارات خبرساز اسحاق جهانگیری درباره بابک زنجانی
دنیای اقتصاد: اسحاق جهانگیری با اشاره به ابرچالش های پیش روی ایران می گوید: باید مسائلمان را با دنیا حل کنیم. ما معنای حل مسائلمان با دنیا را این میدانیم که بتوانیم به بازار دنیا دسترسی داشته باشیم و تکنولوژی و منابع مالی از دنیا بگیریم. این به معنای تعامل با دنیا است. ایران استعداد زیادی دارد و کشورها علاقهمند هستند که با ایران کار کنند.
بخش هایی از اظهارات اسحاق جهانگیری، معاون اول دولت حسن روحانی در مراسم بیستویکمین سالگرد تاسیس مجموعه دنیایاقتصاد، را بخوانید؛
*ناترازی نظام بانکی یکی از بحرانهایی است که میتواند هر لحظه به یک مساله جدی برای ایران تبدیل شود. ما در دوره دولت دکتر روحانی موسسات غیرمجاز داشتیم که در مقابل هر بانک خصوصی کوچکی عددشان قاعدتا کمتر بود که به یک بحران بسیار بزرگ در سطح کشور تبدیل شد و با هزینه زیادی از جیب ملت موفق شدیم این بحران را کنترل کنیم.
*ناترازی در منابع و مصارف صندوقهای بازنشستگی از دیگر مسائل کشور است. یکی از مهمترین اقداماتی که در طول دههها و قرن گذشته برای مساله تامین اجتماعی مطرح بوده، مساله صندوقهای بازنشستگی است که بهصورت مشارکتی یعنی درصدی بیمهپرداز، درصدی کارفرما و درصدی دولت پرداخت میکرد تا صندوق قادر باشد در آینده بعد از دوران کاری، وضعیت فرد را پوشش دهد. ما ۱۸ صندوق بازنشستگی در ایران داریم که ۹۸درصد بیمهشدگان تحت پوشش چهار صندوق شامل تامین اجتماعی، کشوری، لشکری و روستاییان هستند. صندوق روستاییان تازه تاسیس شده، اما سه صندوق دیگر که سهم اصلی پوشش عمده جمعیت را برعهده دارند، نزدیک به ۸۰درصد جمعیت کشور را تحت پوشش خود قرار میدهند.
*دو صندوق کشوری و لشکری شرایط بسیار بحرانیای دارند و به عبارتی ورشکسته هستند. امروز بازنشسته شدن در سیستم دولتی معنای خود را از دست داده است؛ بازنشسته شدن به این معنا بود که یک نفر از حقوقبگیران دولت کم شود و از صندوق بازنشستگی حقوق بگیرد. الان کارمندان دولت که حقوقبگیر دولت هستند، چیزی حدود ۲، تا دو و نیم میلیون نفر را شامل میشوند. بازنشستگان صندوق کشوری و لشکری یعنی حدود ۲میلیون نفر بیش از ۸۵درصد حقوقشان توسط دولت پرداخت میشود.
*به عبارت دیگر دولتی با بیش از ۴میلیون نفر کارمند. حال تصور کنید صندوق تامین اجتماعی هم به این سمت برود که البته رفته است. هرچند هنوز به کمک دولت نیاز پیدا نکرده است. صندوق تامین اجتماعی بیش از ۳.۵میلیون نفر بازنشسته را پوشش میدهد و ۱۳میلیون نیز بیمهپرداز دارد. در سال۱۳۸۴، دولت ۱۵۰۰میلیارد تومان به صندوقهای بازنشستگی کمک میکرد و سال۱۴۰۲، ۳۲۰هزار میلیارد تومان کمک کرد. یعنی در طول این چند سال میزان کمک دولت به صندوقهای بازنشستگی چیزی حدود ۲۱۰برابر شده است.
*باقی بخشها را نیز اگر بررسی کنیم وضعیتی مشابه دارند؛ از معیشت مردم و بیکاری گرفته تا منابع مورد نیاز برای سرمایهگذاری. این نتیجه شرایط سیاستگذاریای است که به موقع تصمیمگیری نشده، مشکلات پیچیدهتر و دشوارتر شده و هر چه زمان میگذرد امکان تصمیمگیری درباره این مشکلات سختتر میشود. راهکارهایی که برای اصلاح این چالشها وجود دارد، تقریبا از نظر فنی قبلا بحث شده و موجود است. یعنی درباره صندوقها، آب، محیط زیست و غیره مشخص است که باید چه اقداماتی صورت بگیرد و تبعات سیاسی و اجتماعی این مسائل باعث شده است کسی قادر به تصمیمگیری در خصوص این موضوعات نباشد و همیشه تصمیمات به تاخیر میافتد.
*شاید تا یک مقطعی، وقتی تصمیمگیری به تاخیر میافتاد، قابل قبول بود؛ اما الان در مقطعی قرار داریم که استمرار این وضعیت، کشور را وارد بحرانهای بسیار خطرناکی میکند. تصور کنید که اگر همه این چالشها روی هم قرار بگیرد و با هم پیوند بخورد، حل آنها چقدر پیچیده خواهد شد. آنچه مهم است اینکه برخی فکر میکنند بهدلیل پیچیده بودن این شرایط، امکان سیاستگذاری اقتصادی و سیاسی از مسوولان سلب شده و کشور از نظر تصمیمگیری به بنبست خورده است. لذا برخی بر مبنای همین فرض قضاوت میکنند و میگویند ما در شرایط بنبست هستیم و راهحلی وجود ندارد.
*اگر به سرعت برای این شرایط تصمیمگیری نشود و به تعویق بیفتد، ادامه این روند میتواند شرایط را دشوارتر و پیچیدهتر کند. بهعنوان یک سیاستگذار و بهعنوان کسی که میخواهد افقی برای کشور ببیند، فکر میکنم امروز مسوولان کشور بهدلیل این چالشها در روزمرگی عجیبی قرار گرفتهاند؛ از یک طرف نمیتوانند برای برونرفت تصمیم بگیرند و از طرف دیگر میدانند تعویق این شرایط، وضعیت را بحرانیتر میکند.
*ما در دورهای موفق شدیم یک برنامه بلندمدت تنظیم کنیم. در دولت آقای خاتمی که برنامه سوم اجرا شد، این برنامه از نظر عملکردی و تدوین در قبل و بعد از انقلاب بدون شک بهترین برنامه کشور بوده است. رشد اقتصادی حدود ۶درصد را در طول برنامه شاهد بودیم. بنده در ۵سال پیشبرد برنامه، وزیر صنایع و معادن بودم و شاهد بودم که رشد صنعت به مدت ۵، ۶ سال مستمر دو رقمی بود و رشد سرمایهگذاری صنعت نیز در همین مدت بهطور متوسط حدود ۲۰درصد بود، تورم کاهشی بود و احساس شد که در مجموعه نظام میتوان یک افق بلندمدت ترسیم کرد.
*{درباره چشمانداز ۲۰ساله}: این چشمانداز نوشته شد و رهبری بهعنوان بالاترین مقام کشور آن را تایید و ابلاغ کردند. قرار بود در افق ۲۰ساله ایران قدرت اول اقتصادی و تکنولوژی منطقه شود. سال آینده سال پایان چشمانداز ۲۰ساله است؛ به جای رشد ۸درصد فکر میکنم در ۲۰سال رشدمان کمتر از ۲درصد بوده است. در سال۱۳۸۴ که چشمانداز را نوشتیم رقبای ما ترکیه و عربستان بودند و تقریبا وضعیت اقتصادیمان مشابه بود. امروز اقتصاد ایران به یکدوم و یکسوم اقتصاد رقبای خود تبدیل شده و برخی کشورهای دیگر بالاتر از ایران قرار گرفتهاند. باید آسیبشناسی جدی حداقل برای این دوره ۲۰سالهای که اراده قطعی حکومت این بود که ما قدرت اول منطقه شویم و نشدیم، انجام گیرد.»
*درباره دلایل بروز این وضعیت نیز، مهمترین مساله از نظر من این است که ما به الزامات تصمیمات خود پایبند نیستیم. یعنی میگوییم که میخواهیم قدرت اول منطقه شویم، اقتصاد، مساله اول مردم است، معیشت مردم سخت است و فعال اقتصادی گرفتار است؛ اما با وجودی که تاکید داریم اینها اولویتمان است، باز هر موضوع دیگری که در تعارض با این موضوع است، در صدر قرار میگیرد.
*{با اشاره به سفر اخیر رئیسجمهور چین به آمریکا و ملاقات با همتای آمریکایی خود}: او به بایدن گفت که من از یک کشور در حال توسعه به اینجا آمدهام و با شما بهعنوان رئیسجمهور یک کشور توسعهیافته میخواهم مذاکره کنم و هرچه به پیشرفت کشور لطمه میزند، دنبال نمیکنم. این در حالی است که چین دومین قدرت اقتصادی دنیا است.
*مهمترین سوال این است که نقطه شروع اصلاحات و اقدامات اقتصادی که قرار است آغاز شود و بر چالشها غلبه شود، کجاست؟ به نظر من نمیتوانیم از بخش اقتصاد شروع کنیم و این بخش قادر نیست که با این چالشها مقابله کند؛ لذا هیچ تصمیمگیری درباره هیچکدام از این مسائل نخواهیم داشت. مسائل پیرامونی اقتصاد تعیینکننده است و باید دید که سیاست چه بخشی از بار را میتواند از دوش اقتصاد بردارد. سیاست خارجی چه عایدی برای اقتصاد دارد؟ و مسائل فرهنگی و اجتماعی چه بخشی از این بار را میتواند تحمل کند؟
*شروع باید از سیاست داخلی باشد. باید ببینیم که در سیاست داخلی چه اتفاقاتی باید بیفتد که نتیجه آن بتواند کمک کند تا مسوولان به راهحلهای اقتصادی خود برسند.
*مهمترین پیشنیاز اصلاحات بزرگ اقتصادی در جامعه این است که مسوولان تصمیمگیر نظام در میان مردم از اعتبار بالایی برخوردار باشند. اگر مسوولان تصمیمگیر که این تصمیمات کلیدی و حیاتی را میخواهند بگیرند، قادر نباشند با اکثریت قاطع جامعه گفتوگو و تعامل برقرار کنند و مسائل را با مردم در میان بگذارند و از آنها برای حل مشکلات کمک بخواهند، مشکلات حلشدنی نیست.
*اعتبار مسوولان در بین مردم به کارآمدی آنها است و کارآمدی با شعار بهدست نمیآید. اگر قرار بود کارآمدی با شعار به دست بیاید، هر کودک دبستانی میتوانست قاطع شعار دهد که ما میتوانیم و قادر هستیم که چنین و چنان کنیم. کارآمدی، نتیجه دانش، دانستن، توانستن و خواستن است و باید این اراده در مسوولانی که میخواهند این بار را بر دوش بگیرند، وجود داشته باشد. ممکن است حکومت، مدعی کارآمدی باشد و بگوید من این ویژگیها را دارم پس نتوانسته این ویژگیها را با مردم در میان بگذارد.»
*اصلاحات اقتصادی باید از بازسازی سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی آغاز شود. باید کاری کنیم که اعتماد مردم بازسازی شود، اگر حکومتی سرمایه اجتماعی نداشته باشد، قادر نیست هیچ تصمیم مهم و کارسازی که آثار و تبعات آن برای مردم است، اتخاد کند. شروع مساله بازسازی سرمایه اجتماعی و اعتماد از همین مطلب مهم رهبری یعنی مبارزه با فقر، فساد و تبعیض باید باشد. از آغاز، بنای جمهوری اسلامی بر این بود که با فقر مبارزه کند، فقیری وجود نداشته باشد؛ اما امروز یک عده میگویند که ۶۰درصد جامعه زیر خط فقر است؛ یک عده میگویند ۴۰درصد و هر کدام از این اعداد صحیح باشد؛ یعنی جمعیت زیادی فقیر مطلق شدهاند.» وزیر پیشین صنایع و معادن تاکید کرد: «این برای یک حکومت و یک نظام آرمانی خیلی زشت است. فرمان رهبری برای مبارزه با فساد سال۱۳۸۰ صادر شد. اتفاقا فرمان بسیار قوی است. فکر میکنم در سال۹۹ در جلسهای که با آقای رئیسی بهعنوان رئیسقوه قضائیه راجع به پیشگیری از مفاسد برگزار شده بود، من عرض کردم که حدود ۲۰سال از صدور فرمان مبارزه با فساد رهبری میگذرد در این دو دهه آیا فساد کمتر شده یا بیشتر شده است؟ آیا حجم فساد بزرگتر شده یا کوچکتر؟ آیا تعداد مفسدین بزرگ کم شده است یا زیاد؟ حتما تمام این آمار افزایش یافته است. چرا آسیبشناسی دقیق نداشته باشیم. چه روشی پیش گرفتیم که منجر به این شد که بهرغم اراده جدی در مبارزه با فساد، روز به روز اخبار این حوزه، مردم را بیاعتمادتر کند.»
*از نظر من یکی از دلایل این است که فساد به حربه سیاسی تبدیل شد. آنجا که نباید مبارزه میشد و قبول نداشتند، مبارزه نمیکردند؛ اما آنجا که باید به کسی انگ میزدند، در رسانهها منعکس میشد که فلان شخص، خودش و اطرافیانش فاسد هستند.
*یکی از این سمبلهای فساد داستان بابک زنجانی است. من در دوران معاون اولی میگفتم که این بزرگترین فساد قرن و بزرگترین فساد تاریخ است. برخی بزرگان از من انتقاد کردند که چرا این حرف را زدم. اما من گفتم که همینگونه است. ۲.۷میلیارد دلار به بابک زنجانی پول نفت داده شد که بیش از یک میلیارد دلار آن نقد بود. البته عدد بزرگتر از این است؛ بابک زنجانی محاکمه شد و حکم اعدام به او دادند. من آن زمان با همه مسوولان بالاتر از خودم مذاکره کردم که برای ما بهعنوان دولت مهم است که این ۲.۷میلیارد دلار برگردد. این پول تکتک ملت است و باید مشخص شود که چه کسی پشت بابک زنجانی بوده است. هیچکس نفهمید چه کسی پشت بابک زنجانی بود؛ حتی من که آن زمان رئیس مبارزه با مفاسد بودم، متوجه نشدم. آقای زنگنه وزیر نفت متوجه نشدند. اگر ۱۰۰جلسه دادگاه عمومی لازم بود، باید برگزار میشد و افکار عمومی قانع میشدند که دارد مبارزه صورت میگیرد و با هر کس که در این فساد دست داشته است، مبارزه میشود.
*مساله بابک زنجانی بهگونهای شده که انگار یک تیم مسلح به جایی حمله کرده و ۲.۷میلیارد برداشته است. اما درواقع این پول را به او دادند. به نظر من با این روش مبارزه، فساد ریشهکن نمیشود.
*از اینجا شروع کنیم، مطمئنا نتیجه میگیریم و اعتماد مردم جلب میشود. مرحله بعد باید مسائلمان را با دنیا حل کنیم. ما معنای حل مسائلمان با دنیا را این میدانیم که بتوانیم به بازار دنیا دسترسی داشته باشیم و تکنولوژی و منابع مالی از دنیا بگیریم. این به معنای تعامل با دنیا است. ایران استعداد زیادی دارد و کشورها علاقهمند هستند که با ایران کار کنند.
*این کشور جاذبه و امکانات دارد اما وقتی آمریکا تحریم میکند، چین اولین کشوری است که همکاریهایش با ایران را قطع میکند. مگر در قرارداد توتال پیشبینی نشد که اگر توتال رفت با رهبری شرکت چینی قرارداد ادامه پیدا کند؛ اما چین گفت ادامه نمیدهد. مگر رئیسجمهور چین وقتی به ایران آمد اصرار نکرد که راهآهن تهران-مشهد حتما در همان سفر امضا شود؛ اما به محض خروج ترامپ از برجام، آن پروژه جزو اولین پروژههایی بود که کنار گذاشته شد.
*من بر اساس تجربه خودم با اطمینان میگویم با اتکا به منابع انسانی و سرمایه اجتماعی ایران میتوان از چالشها عبور کرد، ایران را میتوان توسعه داد، به بخش خصوصی باید اعتماد کرد؛ اگر فرصت برای بخش خصوصی فراهم شود، میتواند راههای دشواری را طی کند.
*هم تحولات تکنولوژی و هم تحولات در سطح دنیا به سرعت در حال انجام است. تکنولوژیهای جدید رونمایی میشود که این تکنولوژیها میتواند سرعت توسعه را بسیار افزایش دهد. ما باید از این تکنولوژیها استفاده کنیم، نه اینکه به دنبال فیلتر آنها باشیم. هوش مصنوعی با کامپیوتر کوانتومی دنیا را متحول خواهد کرد. باید خودمان را برای استفاده از این شرایط آماده کنیم.