- دیدار صمیمانه پزشکیان و مولوی عبدالحمید (عکس)
- ظفرقندی: اوایل انقلاب تند و تیز بودیم، فکر میکردیم اگر یک نفر ۹ تا صفت خوب دارد یک صفت بد باید از قطار انقلاب پیاده بشود؛ الان این طور فکر نمیکنم
- بازی هوشمندانه پزشکیان با سعید جلیلی
- این زن وزیر آموزش ترامپ میشود: لیندا مک من در رینگ کشتی کج! (فیلم)
- اعلام تعداد موشک های شلیک شده موفق اسرائیل به ایران
- تصاویر تجمع پرشمار معلمان و فرهنگیان بازنشسته مقابل مجلس
- پیامک گروهی به نمایندگان مجلس: ظریف جاسوس است!
- یک ایرانی همکار ایلان ماسک شد؛ محمودرضا بانکی کیست!؟
زير پوست انتخابات را بهتر ببينيد
وليالله شجاعپوريان، مدير مسئول روزنامه همدلی نوشت:
1- دوازدهمين دوره انتخابات مجلس به پايان خط رسيد، گرچه صداوسيما و نهادهاي مختلف تلاش کردند با برساختن فضاي باز سياسي، گفتوگوهاي رقابتي، تاکيد بر تعدد کانديداها و تبليغ آمار بالاي تاييدصلاحيتها و استفاده از همه ظرفيتهاي ممکن و برخي از روحانيون و ائمه جمعه نيز با استفاده عجيب از دوگانه کفر و اسلام براي ترغيب به حضور در انتخابات و همگي با ارائه تصويري ازپيامدهاي امنيتي و سياسي عدم مشارکت در انتخابات تلاش خود را کردند، اما اگر همان مشارکت 41 درصدي را بدون چون و چرا بپذيريم، کمترين ميزان مشارکت به ثبت رسيد.
۲- انتخابات و بهخصوص نتايج آن چندان به درد افتخار و تبليغات نميخورد و فعلا بهتر است که از سوي دلسوزان نظام و بهويژه نهادهاي امنيتي و تصميمگير مورد آسيبشناسي قرار گيرد، نيازي به پذيرش آشکار و اعتراف هم نيست، همين که اين نکته مورد توجه قرار گيرد که شکاف ميان مردم و حاکميت جدي است، کفايت ميکند. بايد بررسي شود که چرا ميزان مشارکت سير نزولي گرفته و چرا تا اين حد آراي باطله سير صعودي دارد؟ به نظر ميرسد که اگر پاي احساس امنيت شغلي، آيندهنگري، گزينش، استخدام، ارتقا و ديگر فرصتهايي که بايد به تساوي ميان مردم تقسيم شود و البته نميشود، شاهد همين حد از مشارکت هم نبوديم، آيا کنش گري با چنين رويکردي به تقويت نفاق، دورويي و تظاهر منجر نميشود؟
۳- يکي ديگر از آسيبهاي قابل تامل اين دوره در کنار کاهش مشارکت و افزايش آراي باطله، کاهش معنادار آراي منتخبين بود؛ در حوزه انتخابيه تهران با همان سبد راي دوره گذشته، ريزش حدود 800 هزار نفري براي برخي منتخبين را شاهد بودهايم. در برخي از حوزههاي انتخابيه نامزدهايي با حدود هفت يا هشت هزار راي راهي مجلس شدهاند؛ از سويي در حالي که در ادوار نخست مجلس منتخبان ابتدايي و حتي اخير تهران با وجود فاصله زياد واجدين شرايط رايدهي نسبت به اين دوره، غالبا بالاي يک و نيم ميليون راي داشتند( مرحوم فخرالدين حجازي يک ميليون و ششصد، مرحوم هاشمي يک ميليون و هشتصد، محمدرضا خاتمي يک ميليون و هشتصد، عارف يک ميلون و ششصد)، اما منتخب اول تهران در اين دوره کمتر از 600 هزار راي داشته است، به عبارتي نصف نفر سيام ليست اميد در انتخابات شوراي پنجم تهران! اين تفاوت وکاهش معنادار بسيار قابل تامل و نگرانکننده نيست؟!
۴- کاهش محسوس آراي منتخبان در تهران و بسياري از حوزهها، باعث دومرحلهاي شدن انتخابات در برخي حوزهها شدهاست؛ در حالي که در ادوار ابتدايي کسب 50 درصد بعلاوه يک آرا باعث ورود منتخبين به مجلس ميشد، به دليل برخي مشکلات اين سقف به بيست درصد کاهش يافته، اما در اين دوره عدهاي از منتخبين نتوانستند حتي 20 درصد آراي راي دهندگان را نيز کسب کنند! نماينده اي که با مشارکت 40 درصدي، مقبول 20 درصد از همان مشارکت بوده چگونه ميتواند تبلوري از مطالبات و خواستههاي واقعي مردم باشد؟! آيا نمايندهاي با هفت يا هشت هزار راي در حوزههاي بالاي يک صدهزار راي بالقوه ميتواند منتخب واقعي آن حوزه باشد؟ در چنين شرايطي ميتوان انتظار داشت که نمايندگان به جاي مطالبهگري در خصوص معيشت، اقتصاد، اشتغال، به عنوان مطالبات اصلي جامعه، به دنبال مطالبات حداقلي مثل محدوديت اينترنت و حجاب و امثالهم باشند؛ با اين منتخبان حداقلي، مجلس آينده چه عملکردي خواهد داشت؟!
۵- با اينکه عدهاي وانمود ميکنند کاهش مشارکت مختص شهرهاي بزرگ بوده، اما بررسي آمار انتخابات در استان هايي مثل کهگيلويه و بويراحمد و لرستان که پيش از اين آمار مشارکت بالاي 80و90 درصد مشارکت داشتند، نشان ميدهد که اين استقبال به حدود 50 و 60 درصد تنزل کرده است! شايد در برخي حوزههاي کوچک به دليل رقابتسازيهاي قومي، محلي و طايفهاي مردم مشارکت خوبي داشتهاند، اما اين بار در استانهاي برخوردار و محروم، عدم مشارکت يک اپيدمي عمومي بوده و از بياعتمادي مردم به صندوق راي و بيخاصيت شدن انتخابات نشان دارد که بايد محل بررسي جدي متوليان قرار گيرد.
6- در ادوار پيشين راي دادن در انتخابات نياز به احراز هويت دقيق از طريق کارت ملي و شناسنامه داشت و مهرخوردن شناسنامهها شفافيت نسبي به اين فرآيند ميداد، در اين دوره اما با آسان گيري بيسابقه در احراز هويت با کارتهاي هويتي مختلف، شائبههايي مبني بر وجود برخي تخلفات مطرح شدهاست؛ ظاهرا افرادي مدعي هستند که وقتي براي راي دادن به صندوقي مراجعه کردهاند متوجه شدهاند که کد ملي آنها قبلا در سامانه رايدهي ثبت شده است(يعني قبلا راي او گرفته شدا است.) اين شائبه نيز بايد بهصورت جدي شفافسازي شود تا بيش از اين اعتماد مردم به صندوقهاي راي آسيب نبيند؛ در اين ميان حکايت خريد و فروش آرا تا مرز 3 ميليون تومان به عنوان يک آفت جدي و تکراري نيز در برخي حوزهها قابل تامل بوده است!
۷- يکي از سياستهاي برگزارکنندگان براي تحقق مشارکت حداکثري، بازي با اعداد و ارقام بود که البته بينتيجه ماند؛ تاکيد بر روي تعداد بالاي نامزدهاي تاييد صلاحيت شده مدلي از اين بازي بود؛ نتيجه تاييد صلاحيت صوري 15 هزارنفري داوطلبان، حضور برخي نامزدهاي ناشناسي بود که در حوزههاي انتخابيه از انگشتان يک دست هم راي کمتري داشتند؛ در حالي که چهرههايي ردصلاحيت شدهاند يا به دليل نگراني از رد صلاحيت ثبت نام نکرده اندکه حتي اگر در روز آخر انتخابات نيز تاييد صلاحيت شوند، موفقيت آنها قطعي خواهد بود؛ مردم نيازي به آماررسازي ندارند، آنها اگر نمايندگان واقعي خود را در بين نامزدها ببينند حتما مشارکت جدي و مؤثر خواهند داشت، در غير اين صورت اگر ده برابر همين ميزان داوطلب تاييدصلاحيت شوند، آمار مشارکت بالاتر نخواهد رفت.
۸- در ميان مکانيسمهاي پيچيده مهندسي اين دوره، يک مدل جالب و قابل توجه به چشم آمد، از همان ابتدا با وجود اينکه احزاب ريشهدار اصلاحات به صورت رسمي اعلام کردند به دليل ردصلاحيت چهرههاي اصلي، مشارکتي در انتخابات ندارند و ليستي نخواهند داد، اما رسانه ملي و اصولگرايان تلاش کردند براي رقيب هم ليستتراشي کنند. اصلاحطلبان که تجربه خوبي از رقابت با افراد درجه دوم و سوم و چهارم و کانديداهاي غير واقعي خود نداشتند، اين بار اعلام کردند گزينهاي در انتخابات ندارند، اما در مواردي برخي افراد به عنوان اصلاحطلب تاييدصلاحيت شدند که براي راستيآزمايي در خصوص عيار اصلاحطلب بودن برخي از آنان همين بس که برخي از همين نامزدهاي اصلاحطلب(!) به نفع گزينه دشمن شماره يک اصلاحات يعني جبهه پايداري کنارهگيري کردندتا نشان دهد اين گزارهها چقدر نزديک به واقعيت است. يا گاه در برخي حوزهها افرادي به عنوان گزينه اصلاحات تاييد صلاحيت ميشدند که فعالان سياسي اصلاحطلب در همان منطقه کوچکترين شناخت و تاييدي نسبت به آنها نداشتند و از آنان نيز به عنوان اصلاح طلب حمايت نکرده اند و آراي قابل توجهي نياورندکمي البته مخالفان اصلاحات از همين نکته هم براي تخريب اصلاحطلبان و فقدان پايگاه اجتماعي اصلاحطلبان استفاده کردند و اين هم از عجايب اين انتخابات بود.
خلاصه کلام اگر ميخواهيد رو به منتقدان و مخالفان و دشمنان - به مانند هميشه-به اين انتخابات افتخار کنيد و آن را مشت محکمي به دهان آمريکا و اسرائيل و برخي خودفروختگان داخلي(!) جلوه دهيد، مختاريد، اما براي خودتان هم که شده زير پوست اين رخداد را بيشتر بکاويد.
البته گوش شنوایی در این رابطه وجود ندارد
صدا وسیما طوری وانمود می کند که انگار رفراندم سال 58 اتفاق افتاده و روزنامه کیهان هم همیشه بر طبل انکار می کوبد و به طور وارونه مسائل را عنوان می کند.
یک خودسانسوری عجیبی نیز در ارکان حاکمیت وجود دارد که نمی خواهد بپذیرد که فاصله حاکمیت با مردم در حال زیاد شدن است . و همه اینها به واسطه عملکرد دولتمردان ، مسئولین ، رفتار آقازاده ها، اقتصاد و معیشت و ... می باشد.