- قطعنامه شورای حکام علیه برنامه هستهای ایران تصویب شد / کدام کشورها موافق، مخالف و ممتنع رای دادند؟ + اسامی
- همنشینی پزشکیان و مولوی عبدالحمید وایرال شد (تصاویر)
- تکذیب اقدام کیهان از سوی عضو دفتر رهبری
- دیدار صمیمانه پزشکیان و مولوی عبدالحمید (عکس)
- ظفرقندی: اوایل انقلاب تند و تیز بودیم، فکر میکردیم اگر یک نفر ۹ تا صفت خوب دارد یک صفت بد باید از قطار انقلاب پیاده بشود؛ الان این طور فکر نمیکنم
- بازی هوشمندانه پزشکیان با سعید جلیلی
- این زن وزیر آموزش ترامپ میشود: لیندا مک من در رینگ کشتی کج! (فیلم)
- اعلام تعداد موشک های شلیک شده موفق اسرائیل به ایران
- تصاویر تجمع پرشمار معلمان و فرهنگیان بازنشسته مقابل مجلس
- پیامک گروهی به نمایندگان مجلس: ظریف جاسوس است!
حقوقدان بین المللی ایران؛ کارنامه دیپلماتیک جلال عبده از عضویت در شورای امنیت تا حاکم گینه نو
داود دشتبانی در هم میهن نوشت: جلال عبده حقوقدانی برجسته بود که توانست در عرصههای تخصصی سازمان ملل بهعنوان یک کارشناس باتجربه و آگاه شناخته شود و در کمیتههایی که برای حل و فصل مسائل داخلی و بینالمللی در این سازمان تشکیل میشد، همواره بهعنوان یکی از نامزدهای اصلی حضور داشته باشد و به همین واسطه نیز بود که در دوران نمایندگی او در سازمان ملل، ایران توانست تنها دوره عضویتش در شورای امنیت را تجربه کند. عبده که مدتی از سوی سازمان ملل بهعنوان حاکم کشور گینه نو انتخاب شد، در مقام وزارت امور خارجه در ایران تجربه موفقی نداشت.عبده در سال 1375 در تهران درگذشت. از او دهها مقاله در موضوعات حقوق بینالملل و تاریخ روابط خارجی و سازمان ملل باقی مانده است.
جلال و علی دو فرزندان شیخ محمد عبدهبروجردی بودند که هر دو هم بیش از پدر مشهور شدند؛ یکی در عرصه ورزش با بولینگ عبده و پایهگذاری تیم فوتبال پرسپولیس و دیگری در روابط بینالملل و البته پرونده محاکمه سرپاس مختاری و پزشک احمدی. بیشک شهرت برادر کوچکتر، علی که وارد عرصه ورزش شد و پس از امتحان شانسِ خود در عرصه مشتزنی در آمریکا با تاسیس بولینگ و باشگاه پرسپولیس به شهرت عمومی رسید بیشتر است اما پدر و برادرش در عرصههای مهمتری نقش ایفا کردند و خوش درخشیدند.
جلال عبده که در ابتدا با محاکمه پزشک احمدی و سرپاس مختاری قاتلین دوران رضاشاه شهرت پیدا کرد بیش از همه بهخاطر حضور موفقش در سازمان ملل بهعنوان نمایندهای شایسته برای ایران شناخته شد و ماموریتهای مهم بینالمللی از سوی سازمان ملل به وی واگذار شد. او که حقوقدانی برجسته بود توانست در عرصههای تخصصی سازمان ملل بهعنوان یک کارشناس باتجربه و آگاه شناخته شود و در کمیتههایی که برای حل و فصل مسائل داخلی و بینالمللی در این سازمان تشکیل میشد، همواره بهعنوان یکی از نامزدهای اصلی حضور داشته باشد و به همین واسطه نیز بود که در دوران نمایندگی او در سازمان ملل، ایران توانست تنها دوره عضویتش در شورای امنیت را تجربه کند.
عبده که مدتی از سوی سازمان ملل بهعنوان حاکم کشور گینه نو انتخاب شد، در مقام وزارت امور خارجه در ایران تجربه موفقی نداشت. زمانی که بهجای علیاصغرخان حکمت برای تصدی پست وزارت امور خارجه انتخاب شد از سوی منوچهر اقبال بهترین گزینه برای به سرانجام رساندن خواسته محمدرضاشاه بود که انتظار داشت ایران بتواند بهخاطر عملیات روانی شوروی علیه ایران در پی عضویت ایران در پیمان سنتو شکایتی را علیه مسکو در سازمان ملل ترتیب دهد.
اما دکتر عبده تحت تاثیر تحصیلات و ذهن حقوقی و تجربیات کار درسازمان ملل بهگونهای صادقانه شروع به استدلال حقوقی و برشمردن فصلهای ششم و هفتم منشور ملل متحد، و موادی که حکایت از نقض صلح و یا تهدید به استفاده از زور در روابط بینالمللی میشود و محدوده صلاحیت شورای امنیت و حق وتوی شوروی بود، نتیجه گرفت که طرح چنین موضوعی عملاً در شورا نتیجهای در بر نخواهد داشت.
همین گستاخی عبده باعث شد تا این آخرین شرفیابی او بهعنوان وزیر امورخارجه نزد شاه باشد و او مجبور شد پس از یک سفر خارجی با تمارض به بیماری از مقام وزارت امور خارجه استعفا داده و به سر کارهای تخصصی خود بازگردد. اما جایگاه برجسته او در سازمان ملل همواره بهعنوان افتخاری برای ایران باقی ماند.
جلال عبده از تولد تا ورود به عرصه دیپلماسی
جلال عبده در سال 1288 در بروجرد به دنیا آمد. پدرش شیخمحمدتقی عبدهبروجردی، از قضات و حقوقدانان مشهور تاریخ حقوق ایران بود که در سال 1257 در بروجرد و در خانوادهای روحانی و سرشناس به دنیا آمد. محمدتقی پس از آنکه برای تحصیل به تهران آمد در بیستویکسالگی به درجه اجتهاد رسید و زبان آلمانی و فرانسه را نیز بهخوبی یادگرفت.
در جریان انقلاب مشروطه در دوران طلابی، هنگام فتح تهران اسلحه به دست گرفت و در جنگهای خیابانی تهران حضور داشت. مدتی بعد همراه عدهای دیگر از روحانیون جوان به عدلیه دعوت شد و به کار قضایی اشتغال یافت. بعد از اصلاحات داور در عدلیه با بالاترین پایه وارد نظام جدید دادگستری شد. محمد عبده دو سال بعد برای ریاست دادگاه انتظامی قضات انتخاب شد و نزدیک به سی سال در این سمت باقی ماند. او در سال 1310 دکترای حقوق گرفت. وی پس از بازنشستگی حکمیتهای شخصی و معاملات زمین انجام میداد و تدریجاً از ثروتمندان شهر تهران شد. شیخ محمد عبدهبروجردی در سحرگاه پانزدهم تیرماه 1346 درگذشت و آیتالله مرعشینجفی بر پیکر وی نماز خواند.
جلال با برخورداری از سابقه پدرش به تحصیل در علم حقوق روی آورد. جلال پس از اتمام تحصیلات ابتدایى و متوسطه و آموختن زبان فرانسه، به مدرسهى حقوق و علوم سیاسى وارد شد. در سال 1309 درجهى لیسانس گرفت و به رتبهى 3 قضایى به استخدامِ دادگسترى درآمد و پس از چندى جزء دسته سوم محصلین اعزامى به اروپا رفت و در پاریس از دانشگاه سوربون درجهى دکترای حقوق گرفت.
جلال عبده نیز پس از پایان تحصیلات در رشته حقوق در دانشگاه سوربون و بازگشت به تهران از طرف وزیر دادگستری وقت، دکتر متیندفتری در سال1316 به ریاست قسمت مطبوعات و کتابخانه و سجل جزایی و سپس به عضویت و دادستانی محکمه انتظامی وکلا منصوب شد. در اوایل سال 1319 که دکتر متیندفتری به نخستوزیری منصوب شد، به سفارش متیندفتری، دکتر عبده را که رئیس اداره کل تصفیه و اداره فنی وزارت دادگستری بود به دادیاری و سپس به دادستانی دیوان کیفری منصوب کردند.
در این احوال با اشغال ایران توسط نیروهای متفقین با تغییرات اوضاع سیاسی ایران فضای نسبتاً باز سیاسی در کشور ایجاد شده بود که از مظاهر آن یکی فشار افکار عمومی برای رسیدگی بر جنایات مقامات دولتی ایران بود. شهرت جلال عبده نیز پس از شهریور ۱۳۲۰ زمانی آغاز شد که در مقام دادستان دیوان کیفری گروهی از مسئولان امنیتی دوران رضاشاه، همچون پزشک احمدی و سرتیپ رکنالدین مختار معروف به سرپاس مختاری را به جرم قتل آیتالله مدرس، محمد فرخییزدی و نصرتالدوله فیروزمیرزا و سردار اسعد و تیمورتاش به محاکمه کشید.
دادستان در اجرای شکایات شاکیان اقدام به بازداشت تعدادی از رؤسای شهربانی از جمله مختاری، رئیس کل شهربانی، عربشاهی، رئیس آگاهی، جوانشیر، رئیس اداره سیاسی، مقدادی، رئیس آگاهی، سرهنگ راسخ و سرهنگ نیرومند، رؤسای زندان و چند تن دیگر کرد. طبق تحقیقاتی که جلال عبده و دستیارانش انجام دادند آشکار شد که قتلهایی که صورت گرفته قسمتی بنا به دستور سرلشگر آیرم و بخش مهم آن به دستور سرپاس مختاری صورت گرفته است و در مورد تعدادی از قتلهایی که در زندان وقوع یافته پزشک احمدی معروف عامل و مباشر اصلی جنایات بوده است. محاکمه مختاری و عوامل او در شهربانی از پرسروصداترین محاکمات بعد از شهریور 1320 بود که دکتر عبده طی ادعانامه مفصلی 40 مورد اتهام بازداشت غیرقانونی و مباشرت در قتل و اعمال خلاف قانون دیگر به مختاری نسبت داد.
دکتر عبده در کتاب خاطرات خود مینویسد: «به موقع آگاهی یافتم که مختار از طریق قصر شیرین میخواهد به کشور عراق رفته و خود را از تعقیب و مجازات برهاند. با «امانالله میرزاجهانبانی» وزیر کشور تماس گرفتم و موافقت او را برای توقیف مختار کسب کردم. شخصاً در دفتر ریاست کل شهربانی حضور یافته و دستور توقیف مختاری را دادم. در تحقیقاتی که راجع به قتل مرحوم مدرس انجام گرفت، معلوم شد که به دستور «رکنالدین مختاری»، «جهانسوزی» به معیت «حبیب خلج» و «محمود مستوفیان» کفیل شهربانی کاشمر دست به قتل «شهید مدرس» در کاشمر زدهاند....
بازجویی این نوع قتلها از قبیل قتل «سردار اسعد»، «تیمورتاش» و چند تن دیگر که به مباشرت پزشک احمدی صورت گرفته بود، در دادسرای دیوان کیفری انجام گرفت. ولی قسمتی که مجازات متهم اصلی اعدام بود، توسط دادسرای دیوان کیفری به دادسرای تهران و سپس به دیوان جنایی فرستاده شد. در دیوان جنایی پزشکاحمدی محکوم به اعدام شد، مختاری و سرهنگ راسخ هر یک به حبسهای طویلالمدة و نیرومند به حبس ابد با اعمال شاقه محکوم شدند که بعد از طی تحمل بخشی از مجازات مورد عفو شاه قرار گرفتند».
نطقهای عبده در جلسات دادگاه که یکی از جنجالیترین محاکمات تاریخ ایران است بازتاب وسیعی در مطبوعات و میان مردم داشت و شجاعت و صراحت عبده در این زمینه موجب شهرت او شد. او در این محاکمات با نسبت دادن عناوینی چون عزرائیل، میرغضب، جنایتکار، جانی بالفطره و شمر به متهمین به طرح شکایت دادستانی از آنان پرداخت.
ورود به عرصه دیپلماسی
عبده با کسب این شهرت، در سال ۱۳۲۲ در انتخابات دوره چهاردهم مجلس شورای ملی شرکت کرد و بهعنوان نماینده تهران به مجلس راه یافت. در دوره بعد نیز کرسی نمایندگی را حفظ کرد. زمانی که در سال 1945 ایران نیز در کنار 50 کشور دیگر برای شرکت در کنفرانس سانفرانسیسکو دعوت شد که منجر به تاسیس سازمان ملل متحد شد، دکتر عبده و دکتر رضازادهشفق و دکتر اعتبار از کسانی بودند که از سوی مجلس برای عضویت در این هیئت انتخاب شدند. این کنفرانس موجب تاسیس سازمان ملل متحد شد.
عبده در هیئتی به ریاست منصورالسلطنه عدل از طرف دولت سهامالسلطان بیات نخستوزیر وقت برای تدوین و امضاء منشور ملل متحد در سانفرانسیسکو تعیین و اعزام شدند؛ عبده جوانترین عضو این هیئت بود. گویا طی کنفرانس سانفرانسیسکو، تهران نیز بهعنوان یکی از گزینههای مقر دائمی سازمان ملل متحد مطرح میشود که با مخالفت قاطع لندن از دستور خارج میشود.
جلال عبده معتقد است گزارش عملکرد کنفرانس سانفرانسیسکو نشان میدهد که تهران یکی از مهمترین اولویتهای پیشنهادی برای تعیین مقر دائم سازمان ملل بوده است. فعالیتهای هیئت نمایندگی ایران و لابی مؤثر برخی از کشورها و از جمله آمریکا برای سایر اعضا بر پایه این منطق تشریح میگردید که برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران و با توجه به موقعیت ژئوپلیتیک این کشور بهعنوان یک سّد طبیعی در برابر شوروی، جامعه جهانی باید با انتخاب مرکزیت ملل متحد در تهران و عنایت به نقش منطقهای و جهانی این کشور ضمن حفظ ماموریت ثبات و صلح، زمینه تحدید قدرت سرکش شوروی را ایجاد کند. در برابر گزینه تهران، لندن بهعنوان رقیب، دیگر نامزد پذیرش موقعیت مقر سازمان شده بود.
بنا بر روایت دکتر عبده واکنش دیپلماتهای بریتانیا به حمایت برخی کشورها از گزینه تهران، تحقیرآمیز بود. رقابت تهران و لندن سرانجام سبب شد تا شوروی، نیویورک را بهعنوان یک منطقه بیطرف پیشنهاد کرده و آن را با اکثریت آرا به تصویب برساند. عبده بر این باور بود که: «شاید سختترین و ابلهانهترین رفتار در آن مقطع را ما از جانب هیئت نمایندگی بریتانیا شاهد بودیم، آنها با لابی علیه تهران نهتنها سبب شدند بحران اشغال آذربایجان تداوم یابد بلکه دوران جنگ سرد و بیاعتمادی جهانی میان ملتها را تنها به نیت انزوای ایران رقم زدند.»
این آغاز ماموریتهای بینالمللی و علاقه عبده به کار دیپلماتیک بود و پس از بازگشت از این سفر از وزارت دادگستری به وزارت امورخارجه منتقل شد. مدتی مشاور قضایی، رئیس اداره عهود و امور حقوقی، مدیرکل سیاسی مسئولیتهایی بود که در ابتدا برعهده گرفت. زمانی که نصرالله انتظام، نماینده دائم در سازمان ملل در نیویورک شد، بهعنوان نفر دوم هیئت نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد در نیویورک و پیگیری امور حقوقی در کمیته ششم مجمع عمومی منصوب شد. وقتی وارد نیویورک شد انتظام با سردی و کماعتنایی او را پذیرفته بود. این رفتار موجب گلهگذاری او در کتاب خاطراتش شده است. ولی او با پشتکار خود در آنجا با مشارکت در مباحث حقوقی این کمیته جایگاهی برای خود پیدا کرد.
او بهعنوان معاون نمایندگی ایران در سازمان ملل در دوران دکتر مصدق و در همراهی با وی نقش فعال و بسزایی در مناقشات حقوقی و بینالمللی نفت ایران در دادگاههای مختلف جهانی در دوره ملی شدن صنعت نفت ایفا کرد. در سال 1334 دکتر عبده بهجای علیقلی اردلان، سمت نمایندگی دائم ایران را در سازمان ملل به دست آورد و در بسیاری از کنفرانسهای بینالمللی و از جمله کنفرانس باندونگ که منجر به شکلگیری جنبش غیرمتعهدها شد، بهعنوان رئیس هیئت ایرانی شرکت کرد. در دوره او، ایران برای نخستینبار به عضویت شورای امنیت درآمد.
جلال عبده توانست بهخوبی استعدادهای حقوقی و مدیریتی خود را به کشورهای صاحب نفوذ در سازمان ملل متحد بشناساند. بر این اساس مسئولیتهای بینالمللی نسبتاً مهمی را به او محول کردند که مقام ادارهکننده سرزمین «گینه نو غربی» جهت اداره دوره انتقالی از استعمارگر هلند به اندونزی از جملهی آنها بود. همچنین از طرف مجمع عمومی سازمان ملل متحد نظارت بر نظرخواهی مردم کامرون در سالهای 1959 و 1960 میلادی به وی واگذار شد. او در دادگاه اداری سازمان ملل متحد برای رسیدگی به وضعیت اعضای اخراجی سازمان ناشی از شدت گرفتن عقاید مککارتیسم نیز مشارکت داشت.
در ایفای نقش در صحنه بینالمللی بسیار موفق بود و در محیط سازمان ملل متحد بهعنوان نماینده کاردان و موجه ظاهر شد. از سال 1334 تا 1336 سمت نماینده ایران در شورای امنیت را بر عهده داشت و در سال 1337 به ریاست کمیته سیاسی مجمع انتخاب شد. وی شاید پس از نصرالله انتظام در صحنه بینالملل مثبتترین کارنامه را بهعنوان نماینده بینالمللی ایران از خود باقی گذاشته باشد.
وزیر امور خارجه مستعجل
اما در این میان موضوع وزیر امور خارجه شدن او در کابینه منوچهر اقبال مطرح شد. زمانی که در سال 1337 رادیو مسکو حملات شدیدی را علیه ایران آغاز کرده بود و بهشدت به عضویت ایران در پیمان سنتو میتاخت، شاه از این موضوع برآشفته بود. در این میان علیاصغرخان حکمت، وزیر امور خارجه بدون هماهنگی و اطلاع شاه نسبت به کودتای عبدالکریم قاسم در عراق و قتلعام خاندان سلطنتی عراق اظهارنظر کرده بود و به میزان برآشفتگی شاه افزوده بود.
شاه که با در نظر داشتن تجربه تلخ پدرش و کودتای پردلهره 1332 همواره در اضطراب بود همزمان از هجمه تبلیغاتی شوروی و قتلعام فجیع خاندان سلطنتی عراق به هم ریخته بود و از اقبال خواست با کنار گذاشتن حکمت از وزارت خارجه گزینه مناسبی را برای طرح دعوای ایران علیه شوروی در شورای امنیت معرفی کند. طبیعتاً بهترین و نزدیکترین گزینهای که بتواند از عهده چنین ماموریتی بربیاید، جلال عبده، نماینده جاافتاده و شاخص ایران در سازمان ملل بود. در خرداد 1338 به عبده ابلاغ شد که برای پذیرش پست وزارت امور خارجه به تهران عازم شود و در این مدت از اظهارنظر مطبوعاتی اجتناب کند.
وی در تیرماه 1338، به تهران آمد و با شاه ملاقات نمود. محمدرضا پهلوی از عبده خواست که شکایات ایران از دولت شوروی را که همواره جنگ تبلیغاتی میان دو کشور را دامن میزند، در دستور کار شورای امنیت سازمان ملل متحد قرار دهد؛ اما نظر عبده این بود که این مسئله قابل طرح در شورای امنیت سازمان ملل متحد نمیباشد، چراکه مسائلی قابل طرح در این شورا است که به صلح جهانی لطمهای وارد کرده باشد و رادیو مسکو و تهران هرچه به یکدیگر حمله کنند صلح جهانی را تهدید نمیکنند. شاه در جواب عبده بیان کرد که «وزیر امور خارجه واقعی خود من هستم و شما تنها مجری اوامر و دستورات هستید».
بر همین اساس عبده اساساً نتوانست وزارت امور خارجه را برعهده بگیرد و بعد از یک سفر خارجی به هند در مقام وزیر خارجه که از پیش تعیین شده بود در بازگشت به تهران در کمال صحت و سلامت با تمارض به بیماری مدتی در بیمارستان بستری شد و سپس از وزارت امورخارجه استعفا داد و تا مدتی از مسئولیتهای دولتی در ایران برکنار بود اما ماموریتهای بینالمللی کامرون و گینه نو را از سازمان ملل دریافت کرد.
پس از پایان ماموریت او در سازمان ملل در سال 1344 به مدت سه سال بهعنوان سفیر ایران در کشور هند و اکردیته در نپال برگزیده شد. پس از آن تا سال 1350 در ایتالیا سفیر بود. پس از بازنشستگی از وزارت امور خارجه مدتی مدیرعامل کانون بانکها و نخستین رئیس مؤسسه عالی آموزش بانکداری شد و از سال 1350 تا 1357 ریاست بر جمعیت ایرانی طرفدار سازمان ملل متحد را برعهده داشت.
مصطفی دبیری، دیپلمات سابق در خاطرهای از دهه هفتاد شمسی درباره او نقل میکند: «طی دو سه باری که... با او دیداری دست داد به من گفت ازقبل از انقلاب مبلغ دویست هزار تومان پول متعلق به جمعیت ایرانی طرفداران سازمان ملل متحد نزد او به امانت مانده است. جمهوری اسلامی که تا مدتی سازمان ملل متحد را قبول نداشت. حالا هم که قبول دارد، جمعیت طرفدارانی در کار نیست. من نمیدانم که این پول را به چه کسی باید بدهم؟ به هرحال شما شاهد باشید که من این پول را به اموال خود مخلوط نکردهام و در حسابی جداگانه نگاهداری میکنم تا صاحبانش پیدا شوند.»
جلال عبده در سال 1375 در تهران درگذشت. از او دهها مقاله در موضوعات حقوق بینالملل و تاریخ روابط خارجی و سازمان ملل باقی مانده است. بهعنوان مثال او در مقاله پژوهشی با عنوان «بازنگری اشغال ایران در جنگ جهانی دوم» ضمن برشمردن علل توجه متفقین به ایران به اسنادی حاکی از اخطار سفرای ایران در روسیه و آمریکا به رضاشاه درباره امکان حمله متفقین به ایران اشاره کرده و میگوید: «هنگامی که به نمایندگی تهران در مجلس انتخاب شده بودم و برای به دست آوردن علل حمله به ایران، توسط کمیسیون خارجه به اتفاق چند نفر دیگر از جمله دکتر رضازادهشفق برای بررسی پروندههای موجود در وزارت امورخارجه مأموریت داشتیم، به اسنادی برخوردیم که حاکی از آگاه کردن سفیر ایران در مسکو (محمدساعد) از مقاصد شوروی و انگلیس بود.
توضیح آنکه به آقای ساعد سفیر ایران در شوروی از تهران دستور رسیده بود که به سفیر آمریکا بگوید که: ایران در مقابل هرگونه تجاوز ایستادگی خواهد کرد و محمد شایسته وزیر مختار ایران در آمریکا برحسب محتویات پرونده به دستور وزارت امورخارجه ایران مشابه این مطلب را به وزارت امورخارجه آمریکا اعلام نموده بود و این را اضافه کنم که هنگام مراجعه به پرونده امر، در وزارت امورخارجه، به تلگرافی که ساعد پیرامون امکان حمله نیروی اتحاد شوروی به ایران به دولت وقت گوشزد کرده بود، برخوردیم. شاه نیز از مفاد آن بیاطلاع نبود، ولی ترتیب اثر به مفاد تلگراف نداده بود.»
مجموعه خاطرات او با عنوان «چهل سال در صحنه قضائی، سیاسی، دیپلماسی ایران و جهان» در دوجلد و به کوشش مجید تفرشی منتشر شده است. حضور نمایندگان ایران در سازمان ملل همچون نصرالله انتظام و جلال عبده هرچند به مدد همراهی با قدرتهای جهانی چون بریتانیا و آمریکا بود اما در نوع خود برجسته و نتیجه شایستگیها و توانمندیهای این افراد نیز صورت گرفت.
انتظام و عبده هر دو در امور بینالمللی کوشا، محتاط و منضبط بودند و با شناخت دقیق و درست ساختارهای بینالمللی به ایفای نقش در آنها پرداختند. حضور هر دو این افراد موجب ارتقای آبروی بینالمللی و شناخت جهانی از ایران شد و در عین حال به موفقیتهای بینالمللی ایران در مقابل کشورهای مدعی و متعارض چون عراق و شوروی به ایران کمک کرد.