وليالله شجاعپوريان، مدير مسئول روزنامه همدلی در سرمقاله این روزنامه نوشت:
سانحه سقوط بالگرد و درگذشت رئيس جمهوري کشورمان و هيات همراه، حادثهاي دردناک، تلخ و البته عبرتآموز است. علاوه بر جوانب مختلف موضوع، نحوه مديريت اين حادثه قابل تامل و بررسي است که به اختصار به آن پرداخته ميشود:
1- تا چه اندازه پيشنيازهاي امنيتي در اين سفر تدارک ديده شده بود؟ در روزگاري که حتي مردم عادي از طريق نرمافزارهاي تلفن همراه امکان رويت شرايط دقيق آب و هوايي در هر نقطهاي را دارند، پرواز بالگرد رئيس جمهوري بر فراز يک منطقه کوهستاني با سابقهي برف و باران و مه، چه توجيهي داشت؟ ابهامات درباره فرسودگي بالگرد و فقدان برخي قطعات آن چه پاسخي دارد؟ آيا حضور تنها يک نيروي حفاظتي آن هم در بعد مديريتي و نه در سطح عملياتي و ميداني در هليکوپتر رييس جمهور، به استانداردهاي اسکورت مقام اول اجرايي کشور شباهت دارد؟
2- مديريت اطلاعرساني حادثه سقوط بالگرد از همهي ابعاد آن فاجعهبارتر بود؛ انتشار اخبار و اطلاعات مختلف از سوي منابع مختلف و نبود پيوست خبري و وحدت فرماندهي در خبررساني تا ساعتها روح و روان مردم علاقمند به رئيس جمهور را آزار ميداد؛ البته اين نقص ونقصان محدود به به رويداد اخير نبوده و تقريبا در همه شرايط بحراني، بحران مديريت بيش از مديريت بحران به چشم ميآيد. کافي بود از همان لحظات اوليه يک سخنگوي واحد معرفي ميشد، همه اخبار و اطلاعات به او ختم شده و ساير مسئولان و افراد حاضر در ميدان و بيرون از ميدان از هرگونه مصاحبه و اطلاعرساني نهي ميشدند. گرچه معلوم نبود با اين اقدام از شهوت و اشتهاي برخي مسولان در اظهار نظر و تريبون کاسته شود.
3- چرا منطقه مورد نظر قرق نشد؟ چرا هرکسي ميتوانست بدون نگراني و ملاحظات امنيتي به محل حادثه نزديک شود؟ اگر بر فرض مسافران بالگرد زنده بودند و در اختيار افراد غيرعملياتي مغرض قرار ميگرفتند چه کسي پاسخگوي اين قصور و تقصير بود؟ آيا منطقي نبود از همان لحظات اوليه حادثه کل منطقه عملياتي قرق ميشد، رفت و آمد افراد عادي براي ساماندهي به عمليات ممنوع ميشد، مشارکت نيروهاي محلي با مجوز حداقلي از سوي مراجع ذيصلاح محلي صورت ميگرفت، تا اولين عکس از محل حادثه متعلق به يک موتورسوار و مهمترين فيلم از مکان حادثه هم متعلق به خبرنگاران ترکيهاي نباشد؟
4- تصاوير مربوط به حادثه را در مراحل جستجو، يافتن بالگرد و انتقال اجساد را به عنوان يک شخص بيطرف و بياطلاع از شرايط ايران مرور کنيد! چه تصويري از کشور به ذهن شما خطور ميکند؟ در همه مراحل ابتداييترين و سادهترين امکانات و تجهيزات لجستيکي و اورژانسي هم در دسترس نبود، آن هم تا 15 ساعت بعد از حادثه براي شخص دوم کشور! بر فرض که در زمان سانحه و شب جستجو هوا مهآلود و نامساعد بود، تصاوير حادثه نشان ميدهد اجساد متوفيان در يک شرايط آب و هوايي مطلوب در حال انتقال بود، آن هم به صورت کاملا دستي و به سبک قبايل بدوي! يعني در کشور 85 ميليوني با آن نمايشهاي غرورآميز در مورد زيرساختهاي دفاعي و نظامي و امنيتي، بالگردي وجود نداشت که امکان فرود در محل و انتقال متوفيان را داشته باشد؟! آيا مردم حق ندارند نگران باشند وقتي در جستجوي رئيس جمهور مملکت چنين کمبودهايي به چشم ميآيد در اتفاقات مشابه براي مردم عادي چه سرنوشتي در انتظار است؟!
5- يکي ديگر از پرسشهاي بيپاسخ اين است که پهبادهاي ايراني در شب عمليات جستجو کجا بودند که دست به دامن پهبادهاي ترکيهاي شويم؟! چرا بايد ماجرا بهگونهاي مديريت شود که پهباد يکي از مهمترين رقباي منطقهاي، بهراحتي مجوز حضور در مهمترين مناطق کشور را پيدا کند، با فراغ بال در محدوده گستردهاي از مناطق مرزي تصويربرداري کند و با اطلاعات ارزشمند جغرافيايي و لجستيکي و بدون هيچگونه نظارتي از کشور خارج شود! يا اگر طبق ادعاهاي فعلي، پهبادهاي ايراني چنين قابليتي داشتند و موفق به کشف محل حادثه شدهاند، چه مقامي وبا چه توجيهي مجوز دخالت پهباد ترکيه اي را داده است؟
6- عدهاي اصرار دارند با پررنگ کردن مشي سادهزيستي رئيس جمهور و با حماسي و عاطفي کردن فضاي عمومي کشور، بيتدبيري و قصورات امنيتي صورت گرفته را پنهان کنند. گويي متوجه نيستند رئيس جمهور صرف نظر از اينکه چه شخصي باشد وچه منش و مشربي دارد، نفر اول اجرايي و نفر دوم کشور است و هر پيشامدي براي او تبعات حيثيتي، سياسي، اقتصادي و ... دارد؛ سادهترين تبعات آن تحميل برگزاري انتخابات زودهنگام با ميلياردها تومان هزينه است. بر فرض تمايلات شخصي رئيس جمهوري براي تساهل در تردد و حذف تشريفات، منافع ملي و مصالح عمومي ايجاب ميکند بالاترين ميزان توجه و برنامهريزي براي حفاظت از رئيس جمهور پيشبيني و عملياتي شود.
7- نميشود با قصور و کمکاري و اهمال هر بار هزينه و تبعاتي بر کشور تحميل کرد و زير سايهي واژههاي مقدس شهيد و شهادت از پاسخگویی به مسوليتها فرار کرد. اگر آن روز که دهها نفر در حادثه تشييع پيکر سردار سليماني بر اثر سوءمديريت جان خود را از دست دادند، با خاطيان برخورد ميشد، اگر قصورات صورت گرفته در ترورهاي صورت گرفته براي سردار سليماني و ساير فرماندهان شهيد در سالهاي گذشته رصد و بررسي دقيق ميشد، اگر به جاي احساسي کردن رويدادهاي اين چنيني و حماسهسازي، خاطيان و مسئولان مرتبط فراخوانده و تنبيه ميشدند اين ميزان هزينه به نظام و کشور تحميل نميشد.
8- هر ميزان هم که ادعا و شعار داشته باشيم، بعضي حوادث در دل خودشان هزاران حرف دارند، در همين حادثه مردم متوجه شدند يکي از زيباترين و سرسبزترين مناطق کشور فاقد سادهترين امکانات ارتباطي است، منطقهاي که از محدوديتهاي خط تلفن و اينترنت رنج ميبرد و تردد در دهها کيلومتر از مسير جاده خاکي است! سالهاست که سياسيون با شعار سرزدن به مناطق محروم با روستائيان و اهالي مناطق محروم عکس ميگيرند اما حالا پس از حدود5 دهه از پيروزي انقلاب متوجه ميشويم، زيباترين مناطق کشور از داشتن امکانات اوليه محروم است چه برسد به برنامه و چشمانداز براي توسعه و رفاه و ...! اگر چنين چشمانداز زيبايي در اختيار هر يک از کشورهاي همسايه بود، در اين محروميت به سر ميبرد؟
9- تحريم، تحريم و تحريم...؛ کشوري که از حيث توان، اقتدار، نيروي انساني و حتي ثروت و سرمايه مستعد بالاترين سطح رفاه، آسايش و امنيت است، در چنين رويدادهايي مشکل حکمراني و سوء مديريت دارد، شوربختانه بسياري از زيرساختها، امکانات و تجهيزات مهم در کشور قرباني سالها تحريم شدهاند، مدعياني که اين روزها ضعفهاي خود را پشت ريا و تظاهر براي عزاداري و دلسوزي مخفي ميکنند، همان کساني هستند که در دولت گذشته، تقويت ناوگان هوايي کشور را لوکس و غيرضروري ميدانستند، همان کساني هستند که تحريم را نعمت ميدانند و نميدانند سايه اين نکبت، روزي دامن خودشان را نيز خواهد گرفت؛ اي کاش با وجود تلخي اين حادثه و از دست رفتن مسئولاني که فارغ از عملکرد، دغدغه خدمت داشتهاند،دستکم تغييري در نگرش اين طيف سياسي ايجاد شود تا مردم، کشور و نظام بيشتر از اين هزينه گزافگويي، گندهگويي و ادعاهاي نجومي اين جماعت متوهم را ندهد و ايران هم به کشوري عادي و اهل تعامل با همه کشورهاي دنيا و استفاده از علم و امکانات روز دنيا تبديل شود.
10- به نظر ميرسد متصديان امور و بهويژه دستگاههاي تبليغاتي تلاش دارند که از حضور مردم در تشييع رئيس جمهور و همراهان- که چند استان را با آن درگير کردند- مواردي غيرواقعي استخراج کنند. مثلا درحالي که در دو انتخابات آخر، مشارکت مردم به شکل بيسابقهاي پايين بودهاست، حضور عاطفي مردم در تشييع رئيس جمهور- که بخشي از آنها در اين و انتخابات شرکت نکرده بودند- را رفراندومي در تاييد رويههاي چند سال اخير جا بزنند. اما واقعيتهايي که سقوط بالگرد رئيس جمهور بر ملا کرد، همان کمبودها، ناتوانيها، بيمسئوليتيها، بينظميها و ناکارآمديهايي است که در غيبت افراد توانا بر مصادر کشور رخ ميدهد و معمولا اعلام آنها از سوي روزنامهنگاران، منتقدان و دلسوزان، با برخوردهاي سياسي، امنيتي و قضايي مواجه ميشود .