- وزیر خزانه داری ترامپ (وزارت تحریم) معرفی شد: اسکات بسنیت کیست!؟
- انتخاب سه نفر برای جانشینی رهبری صحت دارد؟
- گوسفند عاشق نوشیدن چای را ببینید! (ویدئو)
- آهنگ ای دریغا - محسن چاوشی (موزیک ویدئو)
- غزاله اکرمی بازیگر نقش سوجان در سریال سوجان کیست!؟
- آنچه باید درباره پدر موشکی ایران بدانید؛ شهید حسن تهرانی مقدم چه کرد!؟
- کلیپ مبتذل و نامتعارف گیلان چرا تولید و پخش شد؟
- ساعت پخش و تکرار سریال «سوجان» از شبکه یک
- تصاویر حضور شاه در خلیجفارس +اظهاراتش درباره نیروی دریایی ایران
آمریکا چه میخواهد؟
دکتر حسین دهشیار
دو ویژگی حاشاناپذیر آمریکا را از قدرتهای برتر و سلطهگر اروپایی در 500سال گذشته متمایز میسازد. بهطور کلی سیاست آمریکا و علل شکلدهنده جنگافروزیهای این کشور تصاحب «سرزمین» کشورهای دیگر فرای مرزهای تثبیتشده خود نبوده است. در اواخر قرن نوزدهم بخش وسیعی از سرزمینها در قاره آفریقا جولانگاه سربازان و بوروکراتهای فرانسوی و انگلیسی بود. برخلاف اروپاییان، آمریکاییان از سال 1898 که آغاز عصر بینالمللگرایی برای آنان محسوب میشود در فرای قاره خود سیاست به دستگرفتن مالکیت «منابع» و داشتههای زیرزمینی کشورهای آفریقایی و آسیایی را دنبال نکردهاند. از اواخر سده 1400میلادی که عصر استعمار اروپاییان به وسیله کشور پرتغال کلید خورد، قدرتهای برتر قاره یعنی اسپانیا، هلند، فرانسه و انگلستان، روسیه و حتی کشور کوچک بلژیک غارت ثروت زیرزمینی کشورهای غیراروپایی را سرلوحه سیاستهای خود قرار داده بودند. جهانگرایی آمریکاییان که سابقه آن کمتر از 150سال است اصولا «سرزمین محور» و «منابع محور» نبوده است. سرزمین وسیع آمریکا، منابع زیرزمینی غنی این کشور و کیفیت شکلگیری این سرزمین چارچوب فکری و توجیهی خاصی را برای مردم و نخبگان کشور فراهم آورده که از نقطه نظر ماهوی کاملا با اروپا متفاوت است. شهروندان و بخش وسیعی از سیاستمداران آمریکایی به دلایل تاریخی، جغرافیایی و ارزشی این باور را به صحنه آوردهاند که آمریکا سرزمین «خاصی» است. حتی باراک اوباما که به لحاظ موضوع بردهداری اکراه فراوانی به پذیرش این باور در گذشته از خود نشان داده بود در پاسخ به نوشته ولادیمیر پوتین در «نیویورک تایمز» در رابطه با موضوع سوریه، صحبت از «خاص» بودن آمریکا کرد. اجماع در بین نخبگان آمریکایی این است که به لحاظ این ویژگی منحصربهفرد، آمریکا دارای یک «ماموریت» جهانی است.
ماموریت آمریکا در گستره جهان «اشاعه» و «استقرار» ارزشها، باورها و نهادهایی است که اساسا ریشه در تجارب تاریخی و تحولات فکری غرب دارند و در سرزمین آمریکا از اعتبار برخوردار هستند. اینکه آمریکاییان در دهههای آغازین قرن بیستویکم با دغدغههای روانی و انسانی کمتری در مقام مقایسه با همتایان اروپایی خود در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، کودتاها را رقم میزنند، تحریمها را اجرا میکنند، فشارهای شدید دیپلماتیک را ممکن میسازند و تهاجمات نظامی را پیاده میکنند جدا از تمام دلایل سختافزاری به جهت باور به محولشدن وظیفه ماموریت به آنهاست. فرهنگ سیاسی در این کشور محور این نکته حیاتیافته که آمریکا نیازی به منابع و سرزمین کشورهای دیگر ندارد و آنچه مبنای شکلگیری سیاست آمریکا در مورد کشورهای دیگر هست همانا میزان گستردگی و استقرار نهادها، باورها و ارزشهای مطلوب نظر آمریکا در آن سرزمینهاست. حس وجود ماموریت باعث شده که آمریکاییان برای اقدامات خود استدلالها و توجیهات اخلاقی و انسانمحور را مطرح کنند و علل منفعتی را منکر شوند. حمله نظامی به عراق شکل گرفت تا ساختار قدرت سیاسی مطلقه منهدم شود و لیبی به آماج حمله موشکهای پرتابشده از کشتیهای آمریکایی مستقر در مدیترانه گرفتار آمد تا معمر قذافی فرصت کشتار مردم را در بنغازی به دست نیاورد. سیاستهای آمریکا از نقطه نظر بخش وسیعی از نخبگان حاکم بر مبنای نیازهای مادی شکل نمیگیرد و علت وجودی آنها باورهای بشردوستانه است. بنابراین تحریمها، فشارهای سیاسی، انسدادهای رسانهای و تهاجمات نظامی تماما در راستای ارتقای مردم و اهالی کشورهای مقصد و سستکردن حاکمیت حکومتهای بشرستیز هستند. وجود ظرفیت روانی برای توجیه اخلاقی سیاستها سبب شده که آمریکاییان خشنتر، بیمهاباتر و با دغدغه کمتر به مدت زمان بهثمرنشستن سیاستها و اقدامات شکلدهنده با توجه به شرایط داخلی و ملاحظات بینالمللی از سوی دیگر با در نظرگرفتن کشور هدف است که آمریکاییان به سیاست اشاعه و استقرار میپردازند. بعضی شرایط میطلبد که حمله نظامی اولویت یابد در حالیکه شرایط دیگر، تحریمها را مطلوب جلوه میدهد. در مورد کشورهای دوست، آمریکاییان با تعامل با رهبران و گروههای متحد در این جوامع از طریق راههای غیرخشونتآمیز از قبیل کمکهای اقتصادی و اعطای بورسهای تحصیلی سعی میکنند ارزشها و نهادهای مورد نظر خود را اشاعه دهند و مستقر کنند. این سیاستی میباشد که همراه با نیازهای گروههای حاکم بر کشورهای دوست و بهشدت «زمانبر» است. اما هدف آمریکا کاملا مشخص است: گسترش ارزشها و نهادهای مطلوب این کشور. در رابطه با کشورهای دشمن آمریکا به تمامی ابزارهای فشار از قبیل تحریم و در صورت لزوم تهاجم نظامی متوسل میشود تا به سیاست اشاعه توفیق حاصل کند. نیاز طبیعی و خواست غایی آمریکا کاملا محرز و مشخص است. آمریکاییان در رابطه با کشورهای دوست و دشمن البته شیوهها و ابزارهای متفاوت را استفاده میکنند اما در نهایت درصدد حذف نهادهای مستقر و ارزشهایی که فاقد سنخیت با معیارهای مورد نظر آمریکا هستند. در رابطه با کشورهای دوست این سیاست در بلندمدت و به طور مسالمتآمیز انجام میشود و در رابطه با کشورهای دشمن از طریق فشار و در صورت نیاز با توسل به خشونت انجام میشود.
*منبع: شرق
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.