- نگرانی اسرائیل از توافق احتمالی میان ایران و آمریکا
- بیمه تکمیلی بازنشستگان آب رفت
- بیابانهای عربستان منشا گرد و خاک هوای تهران + نقشه
- توضیح سخنگوی وزارت آموزش و پرورش درباره شرط تعلق فوقالعاده ویژه و خاص به معلمان
- سی و ششمین نمایشگاه کتاب تهران؛ جلوهای از تعامل پویای کتاب و کتابخوانی
- اعترافات تکاندهنده آزارگر سریالی کودکان، معادلات را به هم ریخت!
- اعتراض جمعی از فرهنگیان به تغییر غیر کارشناسی ساعت کار مدارس
- سلطان عینک دستگیر شد
- شرط واگذاری مسکن به فرهنگیان اعلام شد
- خبر وزیر آموزش و پرورش درباره مسکن معلمان شاغل و فرهنگیان بازنشسته / اعلام زمان ثبت نام آزمون استخدامی 85 هزار نفری
چرا ایران هنوز نتوانسته مرجعیت رسانهای منطقه شود؟
خرداد - امین خاکستر: در دنیایی که قدرت نرم بیش از هر زمان دیگری در شکلدادن به معادلات سیاسی و اجتماعی مؤثر است، غیبت ایران از میدان رسانهای منطقه نه یک اتفاق ساده که نشانهای عمیق از درک ناقص ما از جهان معاصر است. ما در نقطهای ایستادهایم که حتی کشورهای کوچک منطقه با سرمایهگذاریهای هوشمندانه در عرصه رسانه روایتساز جهان عرب و فراتر از آن شدهاند. قطر با الجزیره، عربستان با شبکههای بینالمللی جدیدش، ترکیه با رسانههایی چون تیآرتی، همگی در حال ساختن تصویری از خودند که در مرزهای سرزمینیشان نمیگنجد اما ایران با همه پشتوانه تمدنی و نیروی انسانی، همچنان درگیر تردید و ترس از رسانه است.
فعالان و دلسوزان این حوزه بارها از ضرورت ساختن مرجعیت رسانهای سخن گفتهاند اما آنچه در عمل رخ داده چیزی نزدیک به عقبگرد است. رسانههای ما، نه میدان رقابت حرفهای بلکه صحنه کنترل و مهندسیاند. گویی هنوز تصور میکنیم روایت را میتوان بخشنامه کرد، اعتماد را میتوان دستور داد و مشارکت را میتوان با پیامرسانهای دربسته و گرافیکهای آماری به جامعه تحمیل کرد. اما جامعه ایرانی هوشیارتر از آن است که این روایتهای مهندسیشده را بپذیرد. رسانه اگر مردم را جدی نگیرد، مردم هم آن را جدی نمیگیرند.
انتخابات اخیر یکی از روشنترین نشانههای این وضعیت بود. در جایی که رسانههای رسمی در انفعال یا تبلیغهای بیاثر گرفتار شده بودند صدای مردم از دل شبکههای غیررسمی، چهرههای مستقل و کانالهای شخصی بیرون آمد. «ضلع سوم»ی که بدون سازمان رسمی بدون بودجه دولتی و بدون مجوز توانست جریان اجتماعی قابلتوجهی را شکل دهد و مخاطبانی میلیونی را با خود همراه کند. این ضلع سوم، نه یک تهدید بلکه یک فرصت برای احیای گفتوگوی ملی بود اما آیا حاکمیت این صدا را شنید؟
سؤال اصلی این است که آیا نظام سیاسی ما آمادگی پذیرش رسانه مستقل را دارد یا همچنان در توهم کنترل روایت باقی خواهد ماند؟ رسانه مستقل یعنی پذیرش تکثر، شنیدن صدای مخالف و اعتماد به عقل جمعی. این آن چیزیست که در غیابش نه فقط رسانه بلکه مشروعیت و مقبولیت نظام سیاسی هم آسیب میبیند.
ما در گذشته تجربههایی مثل ایسنا را داشتهایم. رسانهای که با زبان جوان، پرهیز از افراط و انصاف در روایت توانسته بود پلی میان نسل نو و ساختار رسمی باشد. اما چه شد که چنین تجربههایی تداوم نیافتند؟ چرا نسل روزنامهنگارانی که میتوانستند آینده روایت ایرانی را شکل دهند یا ناامید شدند یا مهاجرت کردند یا در رسانههایی غیردولتی و حاشیهای محبوس ماندند؟
پاسخ این است: چون ما به رسانه بهعنوان یک «ابزار» نگاه کردیم نه بهعنوان یک «نهاد». ابزار را میتوان استفاده کرد سپس کنار گذاشت. اما نهاد، باید ساخته شود، مستقل باشد، نفس بکشد، رشد کند، اشتباه کند و دوباره برخیزد. تا وقتی رسانه در ایران نهاد نشده و استقلال تحریریهها بهرسمیت شناخته نشود هیچ رسانهای نه مرجع خواهد شد نه پایدار خواهد ماند.
جهان اما منتظر ما نمیماند. قدرتهای منطقهای از فرصتهای موجود حداکثر بهره را میبرند. عربستان با پروژههای گسترده تولید محتوا به زبانهای مختلف در پی تثبیت تصویر جدیدی از خود است. ترکیه روایت امپراتوریاش را با تولیدات سینمایی و تلویزیونی در دل جهان عرب و فراتر از آن میکارد. حتی امارات با سرمایهگذاری در زیرساختهای رسانهای و دیجیتال بهدنبال نقشآفرینی جهانی است. در این میان ایران با جمعیتی جوان، فرهنگی ریشهدار و نیروی انسانی خلاق هنوز بازیگر اصلی این میدان نیست و این، یک زیان استراتژیک است.
فرصت اما از دست نرفته؛ دولت آینده اگر هوشمند باشد باید بداند که اقتدار رسانهای نه با بستن بلکه با بازکردن ممکن میشود. باید فضایی ایجاد کند که رسانه مستقل بتواند کار کند، نقد کند، روایت بسازد و مخاطب را جدی بگیرد. این نه تهدید است، نه تجمل، بلکه پیششرط بقاست.
اگر رسانه ما صدای جامعه باشد، جامعه هم به آن اعتماد خواهد کرد. اگر رسانه مردم را تحقیر نکند، مردم آن را خواهند شنید و اگر رسانه، روایت را به مردم واگذار کند دیگر نیازی به انحصار نیست چون صدای جامعه، قدرتمندتر از هر بلندگوی رسمی حرف خود را خواهد زد.
باید دوباره صدای خود را بسازیم. پیش از آنکه صدای دیگران، برای همیشه جای آن را بگیرد.