- رسانه برادر داماد رئیسی: تاسیس «اندیشکده حکمرانی شهید رئیسی» با استقبال جامعه همراه شده!
- تریتا پارسی: اسرائیل دوباره با درگیر کردن آمریکا به ایران حمله میکند؛ اعزام نیروی زمینی بعید است
- دانشگاه پیام نور منحل میشود؟
- شبنم نعمت زاده پیدا شد
- اذان گفتن یک روحانی به زبان چینی سوژه فضای مجازی شد (ویدئو)
- رئیس قوه قضاییه: با توجه به اعتراف ترامپ، دادستانی اقدام لازم را درباره تجاوز آمریکا انجام دهد
- پیش بینی سردار نائینی از زمان جنگ بعدی ایران و اسرائیل
- واکنش رادان به مصاحبه [واشقانی] با یکی از اراذل سطح یک [هانی کرده]
نبوی: شهید رجایی گفت بهزاد می دانی من قرار است نخست وزیر شوم؟ هر دو نفرمان غش غش خندیدیم! / یک مشت آدم صفرکیلومتر آمده بودیم توی دولت
بهزاد نبوی در مصاحبه ای زندگی خصوصی و سیاسی اش را از ابتدا تا کنون بیان کرده است.او در بخشی از مصاحبه خود با روزنامه شرق گفته است:
بعد از زندان با شهید رجایی هفتهای یک بار دیدار داشتیم. دفتر سازمان مجاهدین انقلاب در خیابان شهدا روبهروی ساختمان مجلس جدید بود. شهید رجایی هفتهای یک روز به آنجا میآمد و ارتباط خوب و نزدیکی داشتیم. در زندان قصر و اوین هم با هم بودیم. در زندان تیمی جلوی مجاهدین خلق درست کرده بودیم. بعد از زندان هم ارتباطمان را با هم حفظ کردیم.
یک روز شهید رجایی در جلسه مجاهدین انقلاب به من گفت بهزاد میدانی چه شده؟ امروز به من پیشنهاد نخستوزیری دادهاند. دوتایی غشغش خندیدیم. هرچه صفر کیلومتر بود نخستوزیر و وزیر میکردند. شهید رجایی هم از همان گروه بود، یک دبیر آموزشوپرورش بود. در کمیته مرکزی هم کار میکرد.
در انتخاب وزرایش شرکت داشتم. با کسانی که بهعنوان وزیر تعیین میشدند مصاحبه میکردم. کابینه که معرفی شد من هم بهعنوان وزیر مشاور در امور اجرایی تعیین شدم. همان زمان در مصاحبهای گفتم مشاور در امور اجرایی آچارفرانسه است.
بنیصدر بهعنوان رئیسجمهور با چهار نفر از ما مخالفت کرد. با من، مرحوم نوربخش، وزیر اقتصاد و میرحسین موسوی، وزیر خارجه. آن دیگری را یادم نمیآید. آن موقع روابطمان با جامعه روحانیت مبارز و مدرسین خوب بود. یک روز مرحوم انواری و شیخ محمد یزدی آمدند سراغم و گفتند فلانی ما رضایت بنیصدر را گرفتهایم که با حضور تو موافقت کند، منتها گفته یک عفونامه بنویسد که قبولش کنم. حالا تو هم بیا یک چیزی بنویس. بالاخره با اصرار آنها نوشتم، تعهد میکنم که هرگز در مقابل رئیسجمهور قانونی کشور نایستم. این نامه را بردند و خوشحال برگشتند، چون بنیصدر موافقت کرده بود و به این صورت ایشان مرا بهعنوان عضو کابینه پذیرفت و در دولت وزیر مشاور در امور اجرایی شدم. ستاد بسیج که تشکیل شد، دولت من را بهعنوان سرپرست انتخاب کرد و وقتی مسئله بیانیه الجزایر پیش آمد، بهعنوان مسئول انتخاب شدم. در دولت میرحسین موسوی کماکان وزیر مشاور در امور اجرایی، سخنگوی دولت و سرپرست ستاد بسیج ماندم، اما بعدها به وزارت صنایع سنگین رفتم که تازه تشکیل شده بود.
