- رونمایی از نخستین گزینه نیمکت پرسپولیس پس از واگذاری
- کارشناسی داوری دیدار استقلال - آلومینیوم اراک : گل بلانکو از خط گذشت!؟ (+ عکس و ویدئو)
- آقای دبیر! مردم انتخاب میکنند چه کسی پهلوانشان باشد و چه کسی کریم شیرهای! / چرا از محبوبیت رسول خادم عصبانی هستی!؟
- قطامِ سریال امام علی(ع) در 51 سالگی و در فرانسه / زندگینامه و کارنامه هنری ویشکا آسایش + تصاویر
- عربستان سعودی «با این دختر» برای اولین بار به مسابقه دختر شایسته جهان میرود + عکس
- خاطره آقای همساده از «بده بزنیم» در گفتگو با پشه و ایرج طهماسب! (ویدئو)
- ثواب و فضیلت سوره یس ؛ بهترین سوره برای اموات و اهل قبور + متن و ترجمه سوره یاسین / یس ﴿١﴾ والقرآن الحکیم ﴿٢﴾ انک لمن المرسلین ﴿٣﴾
دغدغههای اصلاحطلبان این روزها رنگ و بوی جدیدی به خود گرفته است.برخی از تئوریسینهای اصلاحطلب در اندیشه بازپروری گفتمان اصلاحطلبی در قامت«نو اصلاحطلبی» هستند و برخی نیز با ایجاد تشکلهایی چون «ندا» تلاش میکنند جریان اصلاحطلبی را با مطالبات نسل جدید منطبق و هماهنگ کنند. در این بین اما اتفاقات سیاسی مهمی در جریان مقابل دولت به مانند تغییر چهره جبهه پایداری به حزب و همچنین تحرکات اخیر انصار حزب ا... نیز وجود داشته است.
آرمان در این زمینه و برای تحلیل و بررسی این مسائل با عبدالله ناصری عضو بنیاد باران و از نیروهای نزدیک به سیدمحمد خاتمی که در دولت اصلاحات مدیرعامل خبرگزاری دولت بود، گفتوگو کرده است.
ناصری معتقد است: «واژه نو اصلاحطلبی» معنای مشخصی ندارند. واژه اصلاحطلبی در داخل خود بهروزرسانی و نوسازی را دارد و تفاوت اصلاحطلبی و اصولگرایی هم در همین مورد است.باید مراقب باشیم که اصطلاح نو اصلاحطلبی که مطرح شده است ما را دچار خطا نکند که فکر کنیم جریان اصیل اصلاحطلبی میخواهد ساختارهای خود را تغییر دهد. اصلاحات از روزی که هویت پیدا کرد یعنی بعد از جنبش 2خرداد76 با شرایط زمانی خود پیش رفته است. در سال92 هم دیدیم که بنا به مصلحت زمانه آمد و به جمع بندی رسید و یکی از روحانیون را کاندیدا خود قرار داد. در سرشت اصلاحطلبی تغییر و نو شدن وجود دارد. نسل جدیدی هم که اکنون میخواهد در زمینه سیاسی فعالیت کند حتما مورد پذیرش اصلاحطلبی خواهد بود. با این وجود باید متوجه باشیم که جریان اصلاحطلبی دارای یک هویت مشخص است و با یک لیدر و چارچوب مشخص ملی و بینالمللی تعیین شده است. تکثر و تنوع مشی اصلاحطلبی است.
«عضو بنیاد باران» همچنین درباره تحرکات اخیر انصار حزبا... خاطرنشان میکند: «تحرکات اخیر انصار حزب ا... یک اتفاق کاملا سیاسی است. کانونهایی در قسمتهای مختلف سیاسی کشور هستند که مایلند به هر طریقی جلوی پیشرفت دولت آقای روحانی را بگیرند که در این ماهها موفقیتهایی در عرصه بینالمللی و هستهای بهدست آورده است. بعد از اینکه دولت آقای روحانی در عرصه داخلی و اجتماعی پیشرفتهایی داشته است بنده کارگروههایی مانند انصار حزبا... را در جهت کاهش محبوبیت اجتماعی دولت تحلیل میکنم.البته معتقدم خیلی هم تهدید مهمی به شمار نمیآید و اتفاق مهمی نیست».
شما با نواصلاحطلبی موافق هستید؟ آیا اصلاحات در شرایط کنونی نیاز به اصلاح دارد؟
واژه «نو اصلاحطلبی» معنای مشخصی ندارند. واژه اصلاحطلبی در داخل خود بهروزرسانی و نوسازی را دارد و تفاوت اصلاحطلبی و اصولگرایی هم در همین مورد است.باید مراقب باشیم که اصطلاح نواصلاحطلبی که مطرح شده است ما را دچار خطا نکند که فکر کنیم جریان اصیل اصلاحطلبی میخواهد ساختارهای خود را تغییر دهد.اصلاحات از روزی که هویت پیدا کرد؛ یعنی بعد از 2خرداد با شرایط زمانی خود پیش رفته است. در سال92 هم دیدیم که بنا به مصلحت زمانه آمد و به جمعبندی رسید و یکی از روحانیون را کاندیدای خود قرار داد. در سرشت اصلاحطلبی تغییر و نو شدن وجود دارد. نسل جدیدی هم که اکنون میخواهد در زمینه سیاسی فعالیت کند حتما مورد پذیرش اصلاحطلبی خواهد بود. با این وجود باید متوجه باشیم که جریان اصلاحطلبی یک هویت مشخص دارد و با یک محور و چارچوب مشخص ملی و بینالمللی تعیین شده است. تکثر و تنوع، مشی اصلاحطلبی است.
جریان اصلاحات امروز با سال 76 چه تفاوتی پیدا کرده است؟
امروز اصلاحطلبان اصلا قابل مقايسه با سال 76 نيستند. متشكلتر، منسجمتر و برنامهريزتر شدهاند و در موقعيتي قرار گرفتهاند كه تا حدودي ميتوانند رخدادهاي پيش رو را به خوبي پيشبيني كنند. سال 76 اصلاحطلبان هيچ برآوردي براي پيروزي نداشتند و تنها براي اظهار وجود آمده بودند اما امروز در جايگاهي هستند كه با برنامهريزي خردمندانه نامزد متعلق به جامعه روحانيت مبارز را براي نجات كشور در دستور كار قرار ميدهند و حتي نامزد شاخص خود را با تحليل روشن كنار ميگذارند و صحنه سياسي اجتماعي جامعه را به نفع تحليل خود پيش ميبرند. بنابراين بسيار تغيير كرده و گفتمان ما چنان گسترش يافته كه رقيب اصلي در انتخابات 76 را كنار خود ميبينيم.
به نظر شما دغدغههای اصلاحات هم اکنون باید چه چیزی باشد؟اصلاحات چه مسائلی را باید مورد بازنگری قرار دهد؟چه چالشهایی را پیش روی دارد؟ چه چیزهایی را باید کنار بگذارد؟
اصلاحطلبی هیچ چیز را نباید کنار بگذارد و نخواهد گذاشت. دایره اصلاحطلبی کاملا مشخص بوده است.اصلاحطلبی به دنبال به دست گرفتن قدرت نیست بلکه برای نهادینه کردن اصول و اندیشههای خود از جمله توسعه سیاسی و فرهنگی و تحکیم بنیانهای مردمسالاری دینی فعالیت میکند.باید به صراحت عنوان کنم که در این روند به صورت تقریبی موفق هم بوده است. سیاست اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 در ادامه همین سیاست بوده است. قطعا همین سیاست را باید در مجلس نیز به کار ببرند. بازسازی و نوسازی هنر یک حزب یا جریان سیاسی است. سال ۸۴ اصلاحطلبان اشتباه کردند و با نامزدهای متعدد در انتخابات شرکت کردند و در اثر این اشتباه ۸ سال کشور را تحویل رقیب سیاسی دادند اما این اتفاق موجب شد که آنها به خود بیایند و با مصلحت اندیشی و شرایط سنجی به انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۲ وارد شده و آقای روحانی را به عنوان نامزد خود معرفی کردند.
به نظر میآید تاریخ در حال تکرار است و یک گفتمان مردم سالار توسط دولت آقای روحانی در حال تقویت شدن است.این گفتمان اما با مخالفان جدیدی مانند جبهه پایداری مواجه شده است.برخی اصولگرایان به انحای مختلف تلاش میکنند از جبهه پایداری برائت بجویند تا هزینههای اقدامات آنان به پای اصولگرایان نوشته نشود اما در باطن از مخالفتها با دولت خشنود به نظر میرسند.شما با این نظر موافقید؟
در این زمینه چند نکته را باید مورد توجه قرار داد.اول اینکه جریان اصولگرایی نمیخواهد همان طور که پست ریاست جمهوری را از دست داده است کرسیهای مجلس آینده را نیز از دست بدهد. نکته بعدی اینکه یک جریان معتدل اصولگرایی در کشور وجود دارد که اقدامات افراطی را تأیید نمیکند و در مجموع اشتراکات بیشتری با اصلاحطلبی و دولت دارند. من معتقدم اصولگرایان معتدل در جریانات سیاسی اخیر منافع ملی و توسعه کشور در سطح بینالمللی را مورد توجه قرار دادهاند. بنابراین همگرایی با جریان اصلاحطلبی و آقای روحانی بیشتر هم خواهد شد. اما این جریان نگرانیهایی هم دارد و بدشان نمیآید که جبهه پایداری به حزب تبدیل شود و بخشهایی از قدرت را به دست بگیرند. دلیل این امر هم کمتر سهم داشتن اصلاحطلبان در قدرت است. به هر حال اینکه یک اصولگرا ولواینکه تندرو هم باشد قدرت را در دست داشته باشد برای عدهای بسیار بهتر از این است که اصلاحطلبان در مسند قدرت باشند. با این وجود باید دید که جامعه چه انتخابی خواهد داشت. پیشبینی من این است که تفکرات جبهه پایداری نقشی را در شرایط سیاسی آینده کشور نخواهد داشت. اگر جبهه پایداری به حزب تبدیل شود تأثیر زیادی نخواهد گذاشت.این مانند همان اتفاقی که هیات موتلفه تبدیل به یک حزب شد؛اما چون نخواست خودش را با تغییرات جدید و اثر مدرنیته هماهنگ کند،نتوانست اثرگذار باشد. هیات موتلفه هیچ فرقی با زمانی که به حزب تبدیل شد نکرد؛ به جز اینکه تشکیلات خود را توسعه و شاخ و برگ داد اما تاثیر گذار نبود.جبهه پایداری هم بهخاطر تبدیل شدن به حزب هیچ تحولی نخواهد داشت.در این زمینه آنچه در تشکلهای سیاسی موثر خواهد بود نوع رویکرد به پدیدههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است که باید همسو با قوانین جمهوری اسلامی و نظام جهانی باشد.
تحرکات جدید انصار حزب ا... سیاسی است؟ آیا این تحرکات به اقدامات دولت آقای روحانی مربوط میشود؟
بله. این یک اتفاق کاملا سیاسی است. کانونهایی در قسمتهای مختلف سیاسی کشور هستند که مایلند به هر طریقی جلوی پیشرفت دولت آقای روحانی را بگیرند که در این ماهها موفقیتهایی در عرصه بینالمللی و هستهای به دست آورده است. بعد از این که دولت آقای روحانی در عرصه داخلی و اجتماعی پیشرفتهایی داشته است بنده کارگروههایی مانند انصار حزبا... را در جهت کاهش، محبوبیت اجتماعی دولت تحلیل میکنم. این گروه، روی موفقیتها و دستارودهای احتمالی دولت در آینده برنامهریزی کردهاند.البته معتقدم خیلی هم تهدید مهمی به شمار نمیآید و اتفاق مهمی نیست.
با توجه به سابقه رسانهای که در کارنامه شما وجود دارد شما وضعیت مطبوعات در دولت آقای روحانی را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیانسبت به گذشته تفاوت داشته است؟
در این زمینه معتقدم باید تمام شرایط داخلی و بینالمللی را به صورت توأمان مورد توجه قرار داد. آن بخشی که مربوط به حوزه فرهنگی کشور و دقیقا مربوط به اختیارات وزارت ارشاد میشود بسیار متحول شده است. بخشی که مربوط به وزارت کشور میشود و به حوزه سیاسی مربوط میشود با توجه به انتخابی که آقای روحانی در رأس این وزراتخانه انجام داده است کار جدیای صورت نگرفته است.این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که آزادی مطبوعات به نوع نگاههای دستگاههای امنیتی و ... کشور نیز بستگی دارد. در مجموع من وضعیت را رضایت بخش میبینم.ضمن اینکه در مجموع دولت واقعا در شعار و عمل نشان داده که طرفدار آزادی مطبوعات است.
انتخابات مجلس آینده هم برای اصلاحطلبان و هم برای اصولگرایان از اهمیت ویژهای برخوردار است.به نظر شما این انتخابات به چه نتیجهای ختم خواهد شد؟
این نکته مهم است که هم اصلاحطلبان هم اصولگرایان روی این نکته اشتراک دارند که مجلس آینده خالی از اقلیتهای تندرو که مورد اشاره آقای لاریجانی است خواهد بود. به نظر میرسد اگر همین موضع گیریها در بین جریان اصلاحطلبی و اصولگرایی وجود داشته باشد اتفاق بزرگی در پیشبرد اهداف ملی و بینالمللی در صحنه انتخابات مجلس دهم خواهد افتاد. با این وجودمعتقدم برای انتخابات آینده با چهار جریان رقیب مواجه هستیم. اصولگرایان عاقل، تندروهای منشعب شده از جریان اصولگرا ، جریان موسوم به حامیان احمدی نژاد و جریان اصلاحطلب.
تندروهای جریان اصولگرا جریانی جدید خواهند بود که در تلاش هستند تا اقلیت فعال مجلس نهم را در مجلس آینده به اکثریت تبدیل کنند تا بتوانند برنامه خود را پیش ببرند.رهبری معنوی آنها نیز مشخص است و هدفشان برای کسب کرسیهای بهارستان این است که در انتخابات ریاستجمهوری دور آینده پیروز انتخابات شوند تا بتوانند شکست خود را در یازدهمین دور انتخابات جبران کنند.گروه دیگر حامیان احمدینژاد است.این جریان در تکاپو و تلاش است تا مدیریت آن بخش از تفکر جامعه را که حامی خود میداند در دست بگیرد.این جریان گرچه از دل جریان اصولگرا منشعب شده است؛ با اصولگرایان معتدل در تعارض است.گروه دیگر اصلاحطلبان هستند که توانستند با انسجام و وحدتی که در بین گروههای خود ایجاد کردند انتخابات ریاست جمهوری را مدیریت کند و پیروز میدان انتخابات باشند. به همین دلیل این جریان همچون انتخابات ریـاستجـمهوری تلاش میکند موانع وحدت خود را مرتفع کند.جریان اصلاحطلب با جامعیت و سعه صدر همان سیاست انتخابات ریاست جمهوری 92 در پیش خواهد گرفت و با همان رویکرد د انتخابات مجلس حاضر خواهد شد.
درباره شورای همگرایی اصولگرایان نیز باید عنوان کنم تشکیل این جبههها در بدنه اصولگرایی حنای بیرنگ است. چراکه در انتخابات ریاستجمهوری شاهد عدم ائتلاف همه جریانهای اصولگرا بودیم.اصولگرایان تلاش دارند تا با مشی میانهرو در انتخابات شرکت کنند و عقلای خود را وارد این جریان کنند.از سوی دیگر جریان حامی دولت وجود دارد که به دو دسته تقسیم میشود. دسته اول درون اصلاحطلبان هستند که در انتخابات ریاستجمهوری ازآقای روحانی حمایت کردند. دسته دوم نیز اعضای اعتدالی اصولگرا هستند؛ اما به نظر نمیرسد که ائتلافی بین آنها شکل بگیرد.نکته قابل توجه این است که پیشبرد اهداف دولت و موفقیت دولت تاثیر بسیار زیادی در انتخابات آینده خواهد داشت.موفقیتهای دولت در آینده موجب میشود که زمینه حضور تندروها در مجلس آینده کم شود. به همین دلیل است که تندروها تلاش میکنند تا مانع انجام وعدههای دولت شوند.
آقای روحانی به تازگی از سفر نیویورک بازگشتند. دستاوردهای این سفر چه بود؟آیا آقای روحانی و تیم همراه ایشان به اهداف از پیش تعیین شده خود دست یافتند؟
سفر ایشان سفر بسیار مهمی بود. شاید عدهای قبل از سفر آقای روحانی به نیویورک معتقد بودند که سفر ایشان برای دومین بار به نیویورک لزومی ندارد؛ اما با توجه به شرایط جهانی و موفقیتهای پرونده هستهای شاید بتوان عنوان کرد که اتفاقأ سفر دوم مهم تر از سفر اول بود. ملاقات با دیوید کامرون پدیدهای مهم بوده است؛ چنانچه گفتوگوی تلفنی سال گذشته با آقای اوباما هم مهم بود. این موضوع طبیعتا در گفتوگوهای نهایی هستهای تأثیرگذار خواهد بود. این دیدارها بسیار اهمیت دارد.
مهمترین دستاورد این دیدارها این است که با گفتوگو بین مقامات تهران و کشورهای مهم در ارتباط با مسائل هستهای و دیگر مسائل مهم منطقه اعتماد متقابل را تقویت میکند. برخی از رسانهها انتظار از سفر آقای روحانی به نیویورک را به سمت مذاکرات هستهای و حواشی آن کشاندند.در حالی که هدف از این سفر، مطرح کردن ایدهها و نگاههای جدید ایران در عرصه جهانی و دیپلماسی بود که به نحو مطلوب وخوبی انجام شد.این بزرگترین خطایی بود که بسیاری از روی ناآگاهی و مخالفان دولت با آگاهی مرتکب آن شدند و اهداف این سفر را به سمت و سوی نتیجهگیری ازمذاکرات هستهای پیش بردند.
از قبل مشخص بود که در این سفر هیچ اتفاق ویژهای نخواهد افتاد. اساسا در مجامع بینالمللی و در رأس آن مجمع عمومی سازمان ملل، سخن و ایدههای کشوری میتواند قابل طرح باشد که دو ویژگی داشته باشد، اول،سخن یا ایده ارزش شنیدن داشته باشد، دوم ایده و طرح مطرح شده، جهانشمول، فراگیر و عمومی باشد. خوشبختانه طرح و ایده آقای روحانی حاوی این دو ویژگی بود، همانطور که طرح گفت وگوی تمدنهای آقای خاتمی دارای همین ویژگیها بود،طرحی که آقای روحانی نیز در سخنرانی خود به آن اشاره کرد. نکته جالب آن است که هر دو ایده روسای جمهور ایران «گفت وگوی تمدنها» و «جهان عاری از خشونت و افراط گری»که در سازمان ملل هم تصویب شد، ویژگی مختص ایرانی نداشتند و دارای ویژگی بینالمللی و بشری عام بودند. به نوعی درد و گفتمان جهانی و عمومی را در خود داشتند.
این نکته بسیار مهمی است و همانطور که آقای روحانی اشاره کرد ایران دارای موقعیتی است که دنیا آماده شنیدن حرفهای آن است. اما چرا این گفتمان جدید ایران(جهان عاری از خشونت) در یک سالی که از طرح آن میگذرد، ره به جایی نبرده است،
به باور من دو علت دارد: یکی به سیاستها، وضعیت و شرایط داخلی و نیز دیپلماسی عمومی دولت روحانی برمیگردد. دوم به شرایط جهانی طی یکسال گذشته؛ بهویژه شرایط در منطقه عربیِ خاورمیانه و شمال آفریقا.در بخش داخلی، معطوف شدن تقریبا تمام ظرفیت سیاست خارجی دولت آقای روحانی به سمت حل و فصل مناقشه هستهای، مجال و فرصتی را برای دستگاه دیپلماسی ایران برای پیگیری این طرح در سازمان دیپلماسی کشور باقی نگذاشت. در بخش خارجی هم طی یک سال گذشته به قدری فضای خشونت خواسته یا ناخواسته در ابعاد سیاسی، اجتماعی، امنیتی و ایدئولوژیک بر منطقه حاکم شد که در میان این هجوم و سروصداها، عملا مجالی برای پیگیری بهوجود نیامد.کما اینکه طرح گفت وگوی تمدنهای دولت آقای خاتمی هم در پس وقایع 11 سپتامبر و آشوب جهانی پس از آن به فراموشی سپرده شد.
در واقع هر دو ایده ایران، صرف نظر از مشکل داخلی مشترکا و در عمل اسیر شرایط جهانی شدند. چه مساله سوریه و داعش امروزی و چه مساله حملات 11 سپتامبر دیروزی. هر دو طرحهای روسای جمهوری ایران را به زیر سایه بردند. متاسفانه سالهاست خشونت یک نوع مشروعیت بینالمللی پیدا کرده است. به نظر من همین طرح آقای روحانی را باید به سمت ایجاد یک ساختار منسجم غیردولتی و سازمان یافته با یک دبیرخانه بینالمللی پیش برد تا بعد از دولت ایشان این طرح مانند بسیاری دیگر از ایدههای بینالمللی مشابه در صحنه جهانی باقی بماند. مثل بنیاد ماندلا. کار دومی که آقای دکتر روحانی میتواند انجام دهد پیگیری این ایده در سایر مجامع و سازمانهای بینالمللی است. در واقع ما سالهای متمادی است که دیپلماسی محدود و تعریف شدهای را دنبال میکنیم و فقط به دنبال سازمانهای بزرگ بینالمللی هستیم. این کار اشتباه است و نباید از ظرفیت دیگر سازمانها و NGOهای بینالمللی غافل شویم. ایران میتواند ظرفیت دیپلماسی خود را به واحدهای کوچکی تقسیم کند که به کارآمدی بیشتری در عرصه سیاسی دست یابد.
برخی به دلیل اظهاراتی که نخست وزیر انگلستان بعد از ملاقات با رئیس جمهوری ایران داشت، به انتقاد پرداختند، نظر شما در این مورد چیست؟
واکنش به این سخنان در همان حدی که روحانی واکنش نشان داد کافی بود. مهم آمادگی جامعه جهانی برای شنیدن حرفهایی جدید از ایران بعد از ده سال یا به طور مشخص پس از احمدینژاد بود. به باور من از این زاویه سفر رئیس جمهوری سفر موفقی قلمداد میشود.
مذاکرات هستهای سالهاست که به یکی از دغدغههای دولتها در ایران تبدیل شده است. به نظر شما با توجه به سیاستهای دولت آقای روحانی زمان آن فرا نرسیده است که یک بار برای همیشه این پرونده به نتیجه برسد؟
من فکر میکنم ساختار مذاکرات به گونهای است که تیمهای حرفه ای و شخصیتهای حرفه ای و کاربلد در سطح وزارت خارجه باید مذاکرات را پیش ببرند. روند مذاکرات نشان داده است که این افراد اشراف بیشتری نسبت به دیگران دارند. به نظر من همین روند شفاف سازی و بده بستان اگر تا پایان ادامه داشته باشد اثربخشی بیشتری خواهد داشت. اگر چه مسایل مربوط به مذاکرات هستهای فینفسه بسیار سنگین بوده و دستیابی به یک توافق را بسیار مشکل میکند، اما عوامل دیگری هم هستند که خارج از مذاکرات بر فضای مذاکرات هستهای ایران و گروه 1+5 تاثیرگذار بودهاند که از آن جمله میتوان به تحولات اوکراین، جنگ افروزیهای داعش و خروج نام ایران از ائتلاف مبارزه با این گروه، عدم توافق قطعی ایران و آژانس در گام سوم همکاریها برای انجام اقدامهای عملی بهمنظور رفع سوالات و بهانههای خود ساخته غرب نسبت به برنامههای هستهای کشورمان اشاره کرد. این اتفاقات سبب شد که فضای مثبت و سازندهای که در یکسال گذشته بر مذاکرات هستهای ایران و گروه 1+5 سایه انداخته بود، جای خود را به فضای بیاعتمادی مجددی دهد که در سالهای گذشته دو طرف آن را تجربه کرده بودند.
لینک کپی شد
نظر شما