- انتخاب سه نفر برای جانشینی رهبری صحت دارد؟
- گوسفند عاشق نوشیدن چای را ببینید! (ویدئو)
- آهنگ ای دریغا - محسن چاوشی (موزیک ویدئو)
- غزاله اکرمی بازیگر نقش سوجان در سریال سوجان کیست!؟
- آنچه باید درباره پدر موشکی ایران بدانید؛ شهید حسن تهرانی مقدم چه کرد!؟
- کلیپ مبتذل و نامتعارف گیلان چرا تولید و پخش شد؟
- ساعت پخش و تکرار سریال «سوجان» از شبکه یک
- تصاویر حضور شاه در خلیجفارس +اظهاراتش درباره نیروی دریایی ایران
چرا لقب هوشنگ ابتهاج سایه است؟
امیرهوشنگ ابتهاج، شاعر معاصر ایرانی، با تخلص "سایه" در سال ۱۳۰۶ در شهر رشت به دنیا آمد. او تحصیلات خود را در رشته ادبیات فارسی ادامه داد و خیلی زود توانست به یکی از چهرههای برجسته شعر نو فارسی تبدیل شود. ابتهاج از همان اوایل جوانی به شعر و ادبیات علاقهمند بود و تحت تأثیر شاعران بزرگ ایرانی، به ویژه حافظ و سعدی، آثار خود را آغاز کرد. سایه، مصداق بارز تخلصش بود و زندگی نسبتاً کمحاشیهای داشت. او بیشتر زمان خود را به شعر و ادبیات اختصاص میداد و در چندین مصاحبه، به اهمیت ادبیات و هنر در زندگی و جامعه اشاره کرده بود. در این مقاله قصد داریم درباره دلیل انتخاب لقب هوشنگ ابتهاج، سایه، بیشتر صحبت کنیم.
علت انتخاب لقب هوشنگ ابتهاج چیست؟
انتخاب تخلص شعری و نام ادبی، سنتی کهن در ادبیات فارسی است و عموماً هنگامی که مخاطبان با شعر و جهانبینی شاعری رو به رو میشوند، به دنبال وجه تسمیه تخلص او میباشند. به همین دلیل ممکن است برای شما هم جالب باشد که چرا لقب هوشنگ ابتهاج سایه است.
در ادبیات فارسی«سایه» معانی مختلف و عمیقی دارد. گاهی به معنای شخصیتها و احساسات درونی و پنهان فرد است و گاهی به عنوان یک عنصر زیباشناسی در طبیعت و به معنای آرامش و آسایش است.
این شاعر بلندمرتبه قبل از مرگش در یکی از مصاحبههای خود درباره علت انتخاب سایه میگوید که از نظر شخصیتی با این کلمه احساس نزدیکی میکند. او خود را بیحاشیه، خجالتی و بیادعا میدانست. در زیر بخشی از صبحتهای سایه آمده است:
"حروف و کلمات برای من رنگ دارند. «ر» خاکستری، «گ» نارنجی و «ج» سیاه است؛ یا کلمات برایم سرد و گرماند. «سایه» کلمهای سرد است. «گلابی» کلمهای گرم. بهگمان من، در کلمه سایه یک مقدار آرامش و خجالتیبودن و فروتنی و بیآزار بودن هست. اینها برای من جالب بود و با طبیعت من میساخت. خود کلمه سایه از نظر حروف الفبا حرف نرم و بدون ادعا است. در آن نوعی افسوس است و ذات معنای این کلمه، نوعی افتادگی دارد؛ در مقابل خشونت و حتی میشود گفت وقاحت."
آثار هوشنگ ابتهاج
این شاعر پرآوازه در طول دوران زندگیاش نزدیک به 20 کتاب منتشر کرده که از معروفترین آنها میتوان به تاسیان، شبگیر و سیاه مشق اشاره کرد. سایه در هر دو سبک کلاسیک و نو میسرود. بسیاری از اشعار او در قالب کلاسیک غزل و با استفاده از زبان زیبا، مفاهیم عمیق و با مضامین عاشقانه خلق شدهاند.
4 دفتر سیاه مشق، شماری از بهترین اشعار هوشنگ ابتهاج را در قالب غزل، مثنوی، رباعی و قطعات شامل میشوند؛ برخی از آنها عبارتند از: در کوچهسار شب، بیداد همایون، آینه در آینه، زندان شب یلدا، زبانِ نگاه، بهانه، حصار، هنر گام زمان، راهی و آهی، مهرگیا، سماع سرد، غروب چمن و... . در زیر بخشی از مثنوی « سماع سوختن» را با هم میخوانیم:
عشق، شادیست ، عشق آزادیست
عشق ، آغاز آدمیزادیست
عشق، آتش به سینه داشتن است
دم همت بر او گماشتن است
عشق، شوری ز خود فزایندهست
زایش کهکشان زایندهست
تپش نبض باغ در دانهست
در شب پیله رقص پروانهست
جنبشی در نهفت پردهی جان
در بن جان زندگی پنهان
زندگی چیست ؟ عشق ورزیدن
زندگی را به عشق بخشیدن
زنده است آنکه عشق میورزد
دل و جانش به عشق میارزد
ابتهاج همچنین از پیشگامان شعر نو در ایران به حساب میآید و در این قالب نیز آثار برجستهای دارد. او در شعرهای نو خود به مضامین اجتماعی، انسانی و... پرداخته و از زبان ساده و روان استفاده کرده است. در زیر بخشی از کتاب تاسیان را میخوانیم:
«خانه دلتنگِ غروبی خفه بود
مثل امروز که تنگ است دلم
پدرم گفت چراغ
و شب از شب پر شد
من به خود گفتم یک روز گذشت
مادرم آه کشید
زود بر خواهد گشت
ابری آهسته به چشمم لغزید
و سپس خوابم برد
که گمان داشت که هست این همه درد
در کمینِ دلِ آن کودکِ خرد؟
آری آن روز چو میرفت کسی
داشتم آمدنش را باور
من نمیدانستم
معنیِ هرگز را
تو چرا باز نگشتی دیگر؟
آه ای واژهی شوم
خو نکردهست دلم با تو هنوز
من پس از این همه سال
چشم دارم در راه
که بیایند عزیزانم، آه
دیدگاه سایه درباره مرگ
ابتهاج مرگ را بهعنوان یک واقعیت اجتنابناپذیر در زندگی میبیند و در اشعارش به نوعی به پذیرش این واقعیت اشاره میکند. او با نگاهی واقعگرایانه، به تأملات و اندیشههای خود درباره مرگ میپردازد. از نظر ابتهاج مرگ مفهوم کامل کننده زندگی را دارد و با مرگ است که زندگی معنا پیدا میکند. سایه در یکی از مصاحبههای خود در این باره میگوید:
شما هیچوقت با مرگ رو به رو نمیشوید، تا زندهاید، زندهاید. اصلا مرگ وجود ندارد. موقع مرگ کسی زنده نیست. اصلا نمیداند مرگ یعنی چه. از چه میترسید؟ چیزی که نمیتواند هرگز اتفاق بیوفتد. مرگ موقعی اتفاق میوفتد که شما نیستید.
شعر مرگ دیگر از این شاعر در ادامه آورده شده است:
مرگ در هر حالتی تلخ است
اما من
دوستتر دارم که چون از ره در آید مرگ
درشبی آرام چون شمعی شوم خاموش
لیک مرگ دیگری هم هست
دردناک اما شگرف و سرکش و مغرور
مرگ مردان مرگ در میدان
با تپیدن های طبل و شیون شیپور
با صفیر تیر و برق تشنه شمشیر
غرقه در خون پیکری افتاده در زیر سم اسبان
وه چه شیرین است
رنج بردن
پا فشردن
در ره یک آرزو مردانه مردن
وندر امید بزرگ خویش
با سرود زندگی بر لب
جان سپردن
آه اگر باید
زندگانی را به خون خویش رنگ آرزو بخشید
و به خون خویش نقش صورت دلخواه زد بر پرده امید
من به جان و دل پذیرا میشوم این مرگ خونین را
کلام آخر
در این مقاله تلاش کردیم تا به طور کلی با سایه، لقب هوشنگ ابتهاج و علت این نامگذاری بیشتر آشنا شوید.همچنین دیدگاه جالب توجه او را در خصوص مرگ و زندگی بررسی کردیم. ابتهاج در بامداد روز چهارشنبه 19 مرداد سال 1401 در کلن آلمان، به دلیل نارسایی کلیه در گذشت و طرفداران خود را در غم عظیمی فرو برد. همان طور که خود او میگوید:« سایه مرگ ندارد.» چرا که بسیاری از اشعار او با صدای بزرگان موسیقی این سرزمین از جمله محمدرضا شجریان به اشعاری جاودان تبدیل شده و میان مردم نفوذ کرده است. اشعاری مانند «تو ای پری کجایی»، «ایران ای سرای امید»، «ارغوان»، «در این سرای بی کسی» و… نمونههایی از آثار اوست که به خاطره و نوستالژی جمعی ما ایرانیان تبدیل شده است.