- وزیر خزانه داری ترامپ (وزارت تحریم) معرفی شد: اسکات بسنیت کیست!؟
- انتخاب سه نفر برای جانشینی رهبری صحت دارد؟
- گوسفند عاشق نوشیدن چای را ببینید! (ویدئو)
- آهنگ ای دریغا - محسن چاوشی (موزیک ویدئو)
- غزاله اکرمی بازیگر نقش سوجان در سریال سوجان کیست!؟
- آنچه باید درباره پدر موشکی ایران بدانید؛ شهید حسن تهرانی مقدم چه کرد!؟
- کلیپ مبتذل و نامتعارف گیلان چرا تولید و پخش شد؟
- ساعت پخش و تکرار سریال «سوجان» از شبکه یک
- تصاویر حضور شاه در خلیجفارس +اظهاراتش درباره نیروی دریایی ایران
تمام اشتباهات آمریکا در قبال ایران؛ از صدام تا داعش
شیرین هانتر: تا آمریکا و غرب از اشتباهات خود در برابر ایران درس نگیرند، ثبات رخ نمی دهد / واکنش آمریکا به سیاست های اعتدالی هاشمی و خاتمی غلط بود
امریکا به سیاست خصمانه خود علیه ایران در دوره خاتمی نیز ادامه داد و برغم کمک ایران به امریکا در فرایند سرنگون کردن طالبان و انتقال قدرت در افغانستان، بوش ایران را در زمره کشورهای محور شرارت قرار داد.
نواندیش: سایت تحلیلی و خبری لوبلاگ طی گزارشی بقلم شیرین هانتر، استاد دانشگاه جورج تان مینویسد، در تمامی اظهارنظرات و نگرانیهای ابراز شده در مورد ضعف امریکا و کشورهای غربی در پیش بینی ظهور داعش ، یک عامل مهم عمدا و یا سهوا نادیده گرفته شده و آن تاثیر سیاست خصمانه واشنگتن در قبال ایران و به ویژه گرایش مصرانه امریکا در استقبال از هر حرکت ضد ایرانی در منطقه خاورمیانه بوده است .
به گزارش سرویس بین الملل نواندیش وی آورده است: از نظر امریکا هر حرکت ضد ایرانی در منطقه حرکتی مثبت و یا کم ضررتر از سیاست مراوده با ایران می باشد. واشنگتن به موازات این رفتار خود تمایل شدیدی به عدم حمایت از حرکتهای مثبت برای ایجاد تغییر و اصلاحات در ایران از خود نشان داده و در واقع با تعیین پیش شرط هایی که غرب می داند ایران به دلیل دینامیک سیاسی داخلی قادر به برآورد کردن آنها نیست، عملا در راستای تضعیف این حرکتها قدم برداشته است. امریکا چنین رفتاری را بطور کل قبل از بروز مناقشات کنونی بر سر برنامه هسته ای ایران از خود نشان داده است.
اولین اشتباه غرب در مورد ایران پس از پایان جنگ عراق و ایران و درگذشت امام خمینی و افزایش قدرت هاشمی رفسنجانی در سال 1989 رخ داد. امریکا به جای استفاده از موضع ضعیف شده ایران در آن زمان و تلاشهای رفسنجانی در هدایت ایران به سمت اعتدال و باز کردن فضای ایران به روی جامعه بین الملل و تلاش وی برای جلب کمک غرب برای رسیدن به این اهداف، ترجیح داد که همه تخم مرغهای خود را در سبد حمایت از صدام حسین قرار دهد و مصرانه از تائید بسیاری از تخلفات و تجاوزات وی –علیه همسایگان و مردمش - خود داری کرد .
با اینحال رفسنجانی برغم مخالفتهای جناح چپ توانست بی طرف بودن ایران را در جنگ خلیج فارس حفظ کند . و این مسئله در واقع عملیات نظامی امریکا در منطقه را تسهیل نمود. وی همچنین موفق به آزاد کردن بقیه گروگانهای غربی در لبنان شد. با اینحال امریکا به جای تشویق این حرکت سیاسی اعتدال گرایانه ، تحت ریاست جمهوری جورج دبلیو بوش اقدام به اجرای سیاست مهار ایران نمود و در دوران ریاست جمهوری کلینتون نیز سیاست مهار دو جانبه علیه ایران اعمال شد. پس از آن در سال 1996 در حالیکه رفسنجانی شدیدا در تلاش بود که کمپانیهای نفتی امریکا به ویژه کمپانی کانکو را تشویق به سرمایه گذاری در ایران بکند، کنگره امریکا اولین تحریم نفتی علیه ایران را به تصویب رساند.
امریکا در راستای پیشبرد این اهداف ،استدلال پاکستان مبنی بر اینکه طالبان می تواند مانع معتبری در مقابل گسترش نفوذ ایران در افغانستان و آسیای مرکزی باشد، را پذیرفت. و نتیجتا با تسلیح و تقویت طالبان توسط ارتش پاکستان مخالفتی نکرد. این تصمیم نهایتا منجر به سقوط دولت افغانستان توسط افراطیون اسلامی شد که مقر آنها در پاکستان بود.
حتی بعد از بمب گذاری سال 1998 القاعده در سفارت امریکا در نایروبی و دارالسلام و سپس حملات یازده سپتامبر و اشغال افغانستان توسط امریکا ، واشنگتن کماکان به پاکستان به عنوان شریک کلیدی خود در منطقه متکی بود. برغم کمکهای عظیم امریکا به پاکستان ، اسلام آباد بطور فعالی استراتژی امریکا در افغانستان را تضعیف کرده و تلاش ایران برای برقراری ثبات در آن کشور را خنثی می کرد.
امریکا به سیاست خصمانه خود علیه ایران در دوره خاتمی نیز ادامه داد و برغم کمک ایران به امریکا در فرایند سرنگون کردن طالبان و انتقال قدرت در افغانستان، بوش ایران را در زمره کشورهای محور شرارت قرار داد.
بعد از اشغال سال 2003 عراق توسط امریکا، تهران بدون سروصدا تمایل خود را به همکاری با امریکا در زمینه برقراری ثبات در عراق و مسائل مورد اختلاف دیگر از پذیرش اسرائیل گرفته تا حمایت ایران از حزب الله و گروه فلسطینیان و برنامه هسته ای نشان داد. اما دولت بوش حتی به خود زحمت پاسخ دادن به ایران را نداد. از طرف دیگر واشنگتن با ترس از اینکه برکنار شدن صدام ممکن است ناخواسته به نفع ایران باشد، در مقابل سیاستهای خصمانه و تضعیف کننده متحدین سنی خود علیه دولت شیعه نوپای بغداد منجمله تحریک سنی ها حامی القاعده در عراق ، سکوت نمود. اما سیاست امریکا مبنی بر نادیده گرفتن و چشم پوشی از سنی های افراطی، دولت عراق را مجبور کرد که به ایران نزدیکتر شود.
شورشهای پیش بینی نشده در عراق و درگیریهای فزاینده فرقه ای امید دولت بوش و به ویژه جناح محافظه کار نو را مبنی بر اینکه موفقیت امریکا در عراق منجر به تغییر رژیم خواهد شد را به یاس تبدیل کرد. نتیجتا دولت امریکا به این ایده روی آورد که می توان با استفاده از ماهیت درگیریهای فزاینده فرقه ای نفوذ ایران را مهار نمود. به ویژه از طریق ایجاد اتحاد بین اسرائیل و کشورهای سنی منطقه علیه تهران و به گفته شاه اردن علیه "هلال شیعه ". پذیرش و حتی ترویج این ایده توسط واشنگتن زمینه لازم برای بروز و اشاعه درگیری های فرقه ای و افراط گرایی در سراسر منطقه را ایجاد نمود. علاوه بر آن این سیاست مانعی در راه پیشرفت به سمت حل درگیری اسرائیل –فلسطین شد.
بار دیگر واشنگتن به جای همکاری با ایران برای برقراری ثبات در عراق از طریق در فشار قرار دادن متحدین سنی خود در منطقه که از شورشها در عراق حمایت می کردند، الویت خود را در مهار کردن نفوذ ایران قرار داد.
در یک چنین چارچوبی بهار عربی به وقوع پیوست و این مسئله امید واشنگتن به تغییر خاورمیانه را دوباره احیا نمود و واشنگتن امیدوار شد که حتی اگر نتواند به هدف تغییر رژیم در ایران دست یابد، حداقل میتواند نفوذ منطقه ای ایران را به ویژه در منطقه شرق مدیترانه کاهش دهد. از نظر متحدین امریکا در منطقه، نهضت بهار عربی فرصت مناسبی بود برای باز گرداندن توازن استراتژیکی که بعد از اشغال عراق توسط امریکا و به قدرت رسیدن شیعیان در عراق برهم خورده بود.
به گزارش نواندیش در ادامه این مطلب آمده است: نهضت بهار عربی از تونس به مصر ، لیبی، بحرین و سوریه که مهمترین متحد ایران در منطقه بود گسترش یافت . کشورهای خلیج فارس و ترکیه سردمدار تغییر رژیم در سوریه شدند و امریکا و اکثر کشورهای غرب نیز در پشت سر آنها قرار گرفتند. همان طور که پیش بینی می شد ، امریکا و متحدینش با تمرکز به رسیدن به هدف خود که سرنگون کردن سوریه و تضعیف ایران بود ، عمدتا مسئله نفوذ فزاینده گروههای چون القاعده و جبهه نصرت و دیگر گروههای سنی افراطی تحت حمایتهای خارجی در سوریه را نادیده گرفتند.
بدین ترتیب ، طی 25 سال گذشته غرب و به ویژه امریکا سیاست مهار نفوذ ایران در منطقه خلیج فارس را در راس اولویت های خود قرار داده و اغلب بر اسلام نوع وهابی و سلفی و شاخه های افراطی آن به عنوان تنها حربه موثر در مقابله با نفوذ ایران تکیه کرده است. و با پیروی از این سیاست در ایجاد هیولاهایی چون صدام حسین، بن لادن ، ملا عمر و ابوبکر البغدادی کمک کرده است.
این انتقاد به هیچ وجهی تبرئه کننده اشتباهات ایران ، سوریه، مبارزین شیعه و دولت شیعه عراق نیست و آنها نیز نقش قلیلی در بروز مشکلات کنونی منطقه داشته اند.
تا زمانیکه امریکا و غرب به اشتباهاتی که طی چند دهه گذشته در منطقه خاورمیانه ، به ویژه اشتباهاتی که در فرایند منزوی کردن ایران مرتکب شده اند، واقف نشوند و از این اشتباهات درس نگیرند و مسیر خود را تغییر ندهند، تلاش آنها در شکست افراط گرایی و برقراری ثبات در منطقه بی نتیجه خواهد بود.
غرب نمی تواند به همه خواسته های خود در منطقه دست یابد زیرا مهندسی سیاسی محدویت های ویژه خود را داراست. اما اگر سیاست حل درگیریها را در پیش بگیرد و بجای تشویق به درگیریها و پیگیری هدف سرسپردگی کامل ایران و دیگر کشورهای منطقه به امریکا ، سیاست سازش و مصالحه را بکار گیرد، منافع بیشتر امریکا و دیگر متحدین خود را در منطقه تامین خواهد کرد. همین مسئله برای بازیگران دیگرمنطقه نیز صدق می کند و حداکثر طلبی منجر به ضرر همه خواهد شد.
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.