- قبر آدم و حوا کجاست؟
- علاءالدین میرمحمد صادقی که بود؟ از چک ۲ میلیون دلاری برای پرواز امام تا رد پیشنهاد شهید رجایی!
- حسن روحانی: اظهارنظرهای ناپخته درباره تغییر دکترین هستهای به نفع تندروهای آمریکا و اسرائیل است/ مصوبه مجلس درباره حجاب با قرآن و قانون اساسی منطبق نیست
- پوشش زنان خارجی در دیدار دیروز رهبری (عکس)
- پزشکیان با دیدن عکس همسرش بغض کرد و نتوانست سخنرانی کند (ویدئو)
- جاسوسی سرلشگر مقربی برای شوروی چگونه لو رفت!؟ + سرنوشت او
- قطعنامه ضد ایرانی حقوق بشری کانادا در سازمان ملل چند موافق و مخالف داشت؟!
- خشم کیهان از عدم اجرای قانون حجاب؛ مسئولان نادان جلوی ساماندهی فضای مجازی را گرفتند
جاسوسی سرلشگر مقربی برای شوروی چگونه لو رفت!؟ + سرنوشت او
پارسینه: روز چهارم دی 1356 سرلشکر مقربی که در دادگاه بدوی و تجدید نظر نظامی به جرم جاسوسی برای بیگانگان به اعدام محکوم شده بود تیرباران شد.
احمد مقربی فرزند حسن در سال 1300 در تهران متولد شد. پس از طی تحصیلات ابتدایی و متوسطه وارد دانشکده افسری گردید و با درجه ستوان سومی فارغالتحصیل شد. نامبرده همچنین دورههای متعددآموزش نظامی منجمله، دوره مقدماتی و عالی مهندسی، دوره فرماندهی و ستاد در آمریکا، دوره پدافند عالی از آمریکا و دانشگاه جنگ را گذرانید و از سال 1327 وارد خدمت در ارتش شد و مشاغلی از جمله عضو نهضت مقاومت ملی، عضو انجمن جغرافیا و مهندسین امریکا، معاون اداره پنجم و رئیس رکن پنجم ستاد ارتش را بر عهده داشت. طبق اسناد ساواک، مقربی پس از انحلال حزب توده و دستگیری اکثر افراد وابسته به حزب مدت هفت ماه بازداشت گردیده ولی به علت فقدان مدارک لازم آزاد میگردد.
ولی مجدداً در سال 1344 روسها با توجه به موقعیت وی و دسترسی اطلاعاتیاش به نامبرده نزدیک شده و با تهدید و افشاء ارتباط وی با یک سرهنگ فراری، او را وادار به همکاری میکنند. مشارالیه حدود 11 سال با سفارت شوروی سابق در تماس بود و اطلاعات مهمی را درباره حکومت پهلوی در اختیار روسها گذاشت.
در آذرماه 1356 در مطبوعات و رسانههای رسمی و نیمه رسمی ایران اعلام شد که یک شبکه جاسوسی کا.گ.ب در ایران کشف شد و «سرلشکر مقربی» دستگیر و محاکمه گردید، با فاصله زمانی اندک، اعلام شد که یکی از مقامات وزارت آموزش وپرورش به نام «علی نقی ربانی» نیز به همان اتهام دستگیر شد و مورد محاکمه قرار گرفت. در چهارم دی ماه 1356 مطبوعات رژیم اعلام کردند که «... حکم دادگاه برای سرلشکر احمد مقربی، که به موجب رأی صادره از دادگاه تجدید نظر به اعدام محکوم گردیده بود، در بامداد امروز اجرا گردید.دسرلشکر مقربی، به جرم جاسوسی و دادن اسرار نظامی ایران به عمال بیگانه، در دادگاه نظامی محکوم به اعدام شده بود.» «ربانی» نیز، پس از تأیید حکم اعدام وی در دادگاه تجدید نظر نظامی در 25 دی ماه 56، اعدام شد.
نحوه کشف ارتباط سرشکر مقربی، که از بزرگترین پیروزیهای ضدجاسوسی به شمار میرفت و همواره برای مقامات روس حالت معما داشته است.
کوزیچکین در مورد سوابق مقربی مینویسد که وی«سی سال از عمال کا.گ. ب بود. از زمانی که افسری جوان بود، در سال 1945 [1324 خورشیدی] به خدمت این سازمان درآمد. او بهترین عامل رزیدنسی به حساب میآمد و اطلاعات محرمانهای را که واقعاً برای اتحاد شوروی حایز اهمیت بود، در اختیار ما میگذاشت در طی سالها ترقی بسیار کرد و مسئول خرید اسلحه از آمریکا و دیگر کشورهای غربی شد. دیگر جانشینی برای او یافت نمیشد؛ به این علت بدیهی است که مقربی تنها عامل رزیدنسی بود که میتوانست اطلاعات مهمی عرضه بدارد. دیگران با او قابل مقایسه نبودند و عدهشان هم بسیار اندک بود.
با از دست رفتن مقربی، در رزیدنسی یک خلأ اطلاعاتی پیدا شد؛ اضافه بر اینها، او عملاً همه افسران PI [جاسوس سیاسی Political Intelligence] را که در زمانهای مختلف و در آن دوران طولانی همکاری با او کار کرده بودند، میشناخت.»
اما مقربی چگونه لو رفت؟
منصور رفیع زاده از مدیران بلندپایه ساواک در کتاب خاطراتش، دستگیری مقربی را اینگونه روایت می کند: بعد از رسیدگیهای بسیار دقیق توسط ساواک، کشف گردید که اتومبیلی که متعلق به سفارت شوروی، اما بدون پلاک سیاسی، به طور معمول مقابل منزل ویلایی سرلشگر مقربی در قلهک توقف میکند. سپس راننده پیاده شده، درب صندوق عقب را باز میکند و پس از چند دقیقه دوباره آن را بسته و از آنجا دور میشود. در این بین، هیچگونه تماس مستقیمی با مقربی انجام نمی شود.
در نهایت مشخص شد که تیمسار مقربی و روسها، نیازی به تماس شخصی و فیزیکی برای انتقال اطلاعات نداشته اند. مقربی، اطلاعات حساس ارتش ایران را به درون دستگاههای الکترونیکی پیشرفتهء درون منزلش منتقل می کرد و اتومبیل عامل روسها که در مقابل منزل مقربی توقف کرده بود، از دستگاههای گیرنده درون صندوق عقب، برای تقویت آن اطلاعات و ارسال مستقیم آن به مسکو و دفتر اصلی سازمان KGB استفاده میکردهاند.
وقتی که ماموران KGB حوالی نیمه شب به مقابل خانه مقربی رسیدند، یک اتومبیل پژوی 504 ساواک، از طرف مقابل ظاهر شده و شاخ به شاخ و به طور عمد به اتومبیل KGB کوبید. مقربی از خانهاش بیرون پرید که ببیند چه شده، اما با دیدن پژوی 504 که اتومبیل معمول ساواک در آن دوران بود، به سرعت به داخل منزلش برگشت.
رانندهها از اتومبیل ها پیاده شدند و دعوایی سر گرفت. هر دو طرف درگیر، به محوطهای در آن حوالی برده شدند و پلیس (که در واقع پلیس تهران نبوده و ماموران زبده ساواک بودند) دخالت کرد. ابتدا روسها وانمود کردند که زبان فارسی نمیدانند و سعی داشتند مساله را یک تصادف کوچک جلوه دهند و قبول کردند که خسارت اتومبیل مقابل را بپردازند. آنها گفتند که روسی بوده اما دیپلمات نیستند. ولی پس از بازپرسی دقیقتر توسط ساواک، معلوم شد که از از دیپلماتهای ارشد سفارت شوروی در تهران هستند. روسها، مصونیت سیاسی خود را ارائه کردند و اصرار کردند که اتومبیل سفارت به آنها بازگردانده شود. به آنها گفته شد که چون اتومبیلشان درگیر تصادف بوده، لذا پلیس (ساواک) موقتن از آن نگهداری خواهد کرد.
در همین حین، تیمسار مقربی توسط ساواک بازداشت شد و خانهاش مورد جستجوی دقیق قرار گرفت. اتومبیل او و همه دستگاههایی الکترونیکی خانهاش که توسط KGB به وی داده شده بود، ضبط شد. همه چیز در اختیار ساواک قرار گرفت.
به محض آنکه این موضوع به سفارت شوروی اطلاع داده شد، روسها درخواست نمودند که دیپلماتهایشان به دلیل مصونیت سیاسی، فورا به سفارتخانه تحویل داده شوند، اما موضوع تجهیزات الکترونیکی بسیار پیشرفته یافته شده در صندوق عقب اتومبیل روسها، مطرح بود. بعد از آزادی دیپلماتها، اتومبیل سفارت شوروی نیز تحویل گردید اما بدون لوازم جاسوسی. سفارت شوروی، یادداشتی به وزارت خارجه ارسال کرد و طی آن اعلام کرد که مقداری «لوازم شخصی» موجود در اتومبیل، هنوز بازگشت داده نشده است.
وزارت خارجه به تیمسار نصیری تلفن زد و درخواست آنها را مطرح کرد و تیمسار جواب داد که به آنها بگویند اگر ممکن است لطف نموده لیست آن اقلام را به طور مجزا، دقیق و کاربردشان برای ما ارسال کنند و ما بسیار خوشحال خواهیم شد که این لوازم را از انبار پلیس (ساواک) یافته و خواسته روسها را پیگیری نمائیم!
اما سازمان CIA بسیار خوشحال بود که یک جاسوس ارشد KGB گیر افتاده است. هرچند که قبل از دستگیری مقربی، هیچ اطلاعیهای دال بر وجود چنان ماموری در ایران از طرف ساواک دریافت نکرده بود و در واقع ساواک به دور از چشمان CIA این عملیات موفقیت آمیز را به انجام رسانده بود.
اما پس از اطلاع از دستگیری مقربی، ماموران ارشد CIA از ساواک دو خواهش کردند:
1) از ساواک خواستند قبل از افشای اطلاعات ذی قیمت وی، مقربی اعدام نشود و با وی مصاحبهای انجام دهند.
2) درخواست نمودند ابزارهای بسیار پیشرفته الکترونیکی ضبط شده در اتومبیل سفارت شوروی، توسط CIA مورد بررسی قرار گیرد.
کمی بعد از آن، دریادار Stanfield Turner (ریاست وقت سیا) تیمسار نصیری را برای صرف ناهار در دفتر مرکزی CIA در واشینگتن دعوت کرد. من (رفیع زاده) نیز برای ناهار دعوت شده بودم. CIA توضیح داد که سفیر ایران که قاعدتا در این گونه ملاقاتهای رسمی میبایستی گروه ایرانی را همراهی میکرد، دارای مجوز امنیتی لازم جهت حضور در دفتر مرکزی CIA نمیباشد! لذا از اینکه نتوانسته بودند سفیر ایران را دعوت کنند، عذرخواهی کردند.
دریادار «ترنر» از نصیری در مورد نشانهای که ساواک را از فعالیتهای مقربی مطلع نموده بود، سوال کرد.