- خائن کشی مسعود کیمیایی آنلاین شد + زمان
- شهرام میراب اقدام درگذشت
- بررسی و نقد فیلم بازگشت به مبارزه Back in Action 2025: اکشنِ جاسوسی کامرون دیاز و جیمی فاکس!
- کنایه سنگین گوگوش به ابی و همسرش، مهشید!
- بررسی و نقد فیلم هشدار (آلارم) Alarum 2025 : مهیج و دلهرهآور!
- ماجرای ویدئوی جنجالی آزاده صمدی در حوله چه بود؟ + عکس
- تغییر پوشش و چهره آزاده زارعی بازیگر آوای باران در 35 سالگی (عکس)
- قاب عاشقانه ستاره سادات قطبی با همسرش (عکس)
- پریناز ایزدیار در پشت صحنه سریال ازازیل (عکس)
- دیوید لینچ درگذشت
بررسی و نقد فیلم بازگشت به مبارزه Back in Action 2025: اکشنِ جاسوسی کامرون دیاز و جیمی فاکس!
نواندیش: بازگشت به مبارزه (Back in Action) یک فیلم کمدی اکشن آمریکایی محصول سال 2025 به کارگردانی ست گوردون بر اساس فیلمنامهای که او با برندان اوبراین نوشته است، می باشد.
داستان فیلم:
در فیلم بازگشت به مبارزه امیلی و مت، دو جاسوس بازنشسته، سالها زندگی آرامی را در کنار فرزندانشان، آلیس و لئو، دور از دنیای خطر و هیجان سپری کردهاند. اما زمانی که هویت مخفیشان فاش میشود، مجبور میشوند بار دیگر به دنیای جاسوسی بازگردند. مأموریت جدید آنها، بازیابی دستگاهی پیشرفته است که میتواند امنیت زیرساختهای جهانی را تهدید کند...
بازیگران فیلم:
جیمی فاکس در نقش مت
کامرون دیاز در نقش امیلی
کایل چندلر
گلن کلوز
اندرو اسکات
جیمی دمتریو
نکته درباره فیلم:
مراسم اکران فیلم بازگشت به مبارزه به علت آتش سوزی لس آنجلس لغو شد.
نقد فیلم بازگشت به مبارزه :
گرندآنلاین- محمود عطارباشی: فیلم بازگشت به مبارزه با معرفی دو شخصیت اصلی، مت (با بازی جیمی فاکس) و امیلی (با نقشآفرینی کامرون دیاز) آغاز میگردد. این دو جاسوس مأموریت یافتهاند تا یک کلید اصلی را که قابلیت کنترل شبکههای برق شهرهای بزرگ را دارد، به دست آورند. در این مأموریت، آنها با همراهی چاک (با بازی کایل چندلر) به عنوان متخصص فنی و مأمور بارون (با بازی اندرو اسکات) که احساساتی عاشقانه نسبت به امیلی دارد، روبرو میشوند. این مأموریت از پیش خطرناک، با کشف بارداری امیلی درست قبل از شروع عملیات، با پیچیدگی بیشتری مواجه میشود.
پس از موفقیت در به دست آوردن کلید، مت به امیلی اطمینان میدهد که به طور کامل به رابطهشان پایبند است، با وجود اینکه زمان زیادی از آغاز آن نمیگذرد. از آنجا که مت هرگز تجربهای از زندگی خانوادگی نداشته و امیلی نیز از خانواده خود به دلیل انتخاب شغل جاسوسی و کمتوجهی به او دلگیر است، آنها تصمیم میگیرند با جعل مرگ خود، از دنیای پرمخاطره جاسوسی کنارهگیری کرده و فرزند خود را در محیطی آرام و خانوادگی بزرگ کنند.
حدود یک دهه و نیم بعد، مت و امیلی را میبینیم که زندگی بیدغدغه و آرام مورد نظر را در کنار دختر خودسرشان آلیس (مکنا رابرتز) و پسر دلواپسشان لئو (رایلان جکسون) سپری میکنند. زمانی که رفتارهای متمردانه آلیس، مت و امیلی را به استفاده از تواناییهای پیشین خود وا میدارد، آنها نه تنها حسرت زندگی پرتحرک گذشته را میخورند، بلکه پس از انتشار یک ویدیوی پربازدید که هویتشان را فاش میکند، دوباره به آن دنیای پرمخاطره کشیده میشوند. این ماموریت جدید، احساسات قدیمی را برمیانگیزد و تهدیدی جدی برای برملا شدن رازهای پنهان طولانیمدت به شمار میرود و اکنون که فرزندانشان نیز درگیر ماجرا شدهاند، فشار برای از بین بردن بدمنها به بالاترین حد خود رسیده است.
نمایش ضعف در ردهبندی PG-13
نخستین چیزی که پس از خواندن خلاصه و تماشای تریلرهای فیلم بازگشت به مبارزه به ذهنم رسید این بود: «فیلم بازگشت به مبارزه، نسخهای از بچههای جاسوس است، اما از نگاه والدین.» و این بسیار جالب است! بچههای جاسوس سال گذشته به عنوان یک اثر ارزشمند در فهرست ملی فیلم کتابخانه کنگره ثبت شد
نباید از این نکته غافل شد که آنتونیو باندراس و کارلا گوجینو، در کنار بازیگرانی چون ریچل وایس و برندان فریزر در فیلم مومیایی، به عنوان الگوهایی در سینما شناخته میشوند که تأثیر عمیقی بر درک مخاطبان از گرایشهای جنسی داشتهاند. بچههای جاسوس فیلمی دوستداشتنی و ماندگار است و از آن دسته فیلمهایی است که با وجود هدف قرار دادن مخاطب کودک، به دلیل کیفیت بالای فیلمنامه و بازی بازیگران، برای تماشاگران در هر سنی جذاب و لذتبخش است.
در ابتدا تصورم این بود که با اثری مدرنتر، جذابتر و به طور قطع مناسب بزرگسالان، در حد و اندازههای فیلم Hit Man از نتفلیکس روبرو خواهیم شد. از آنجایی که فاکس و دیاز سابقه دوستی طولانی دارند و ژانر جاسوسی به طور ذاتی سرشار از پتانسیلهای احساسی و پرشور است، به نظر میرسید استفاده از این شیمی واقعی بین آنها ایده خوبی باشد. اما متاسفانه، فیلم بازگشت به مبارزه هیچکدام از این رویکردها را دنبال نمیکند و در نتیجه به اثری کسلکننده و سردرگمکننده تبدیل شده است. تلاش برای راضی کردن همه، باعث شده که فیلم نتواند مخاطب خاصی را جذب کند.
شخصیتهای نوجوان فیلم بسیار ساده و بدون عمق هستند و نمیتوانند برای مخاطب جوان جذاب باشند، بنابراین اگرچه از نظر فنی برای تماشای خانوادگی مناسب است، اما نمیتوان انتظار داشت که کودکان و نوجوانان را به خود جذب کند. به همین ترتیب، صحنههای اکشن و عاشقانه آنقدر بیرمق و ضعیف هستند که نمیتوانند گزینه مناسبی برای یک شب عاشقانه باشند. فیلم بازگشت به مبارزه تمام عناصر لازم برای تبدیل شدن به یک فیلم خانوادگی کمدی عالی یا یک تریلر جاسوسی هیجانانگیز را داشت، اما عدم تصمیمگیری قاطع فیلم در انتخاب یک مسیر مشخص، این سوال را در ذهن من ایجاد میکند که فیلم بازگشت به مبارزه برای چه کسی ساخته شده است.
رویکرد کلیشهای
آخرین چیزی که یک فیلم مانند فیلم بازگشت به مبارزه نباید باشد، خستهکننده بودن است، اما طرح جاسوسی آن به قدری ساده، کلیشهای و بیجذابیت است که هیچ هیجان یا غافلگیری واقعی در داستان وجود ندارد. شما میتوانید هر خط و پیچش داستانی را از کیلومترها دورتر پیشبینی کنید و هیچگاه حس خطر یا ریسک واقعی وجود ندارد. حتی سکانسهای اکشن – که ماهرانه و حتی گاهی چشمگیر هستند، به خصوص طراحی مبارزات – نمیتوانند حواس را از داستان بیروح در هسته فیلم پرت کنند. ما تمام این صحنهها را بارها دیدهایم و این باعث میشود که فیلم خستهکننده به نظر برسد و بسیار طولانیتر از زمان دو ساعته خود حس شود.
مولفههای احساسی فیلم حتی وضعیت بدتری دارند. با اینکه بدون شک فیلم بازگشت به مبارزه گروه بازیگران توانمندی را گرد هم آورده، اما حتی آنها هم نمیتوانند ابعاد یا پیچیدگی چندانی به شخصیتها اضافه کنند. شما از همان لحظهٔ آشنایی، دقیقاً میدانید که هر کدام از این شخصیتها چه کسانی هستند و آنها هرگز فراتر از کلیشهها پیش نمیروند. حتی عمقی که به ظاهر به نمایش میگذارند، قابل پیشبینی است و چیزی بیش از یک ابزار داستانیِ دمدستی به نظر نمیرسد.
گلن کلوز در نقش جینی، مادر قلدر دیاز، اجرایی پرانرژی و لذتبخش ارائه میدهد و رابطهاش با نایجل دستوپاچلفتی (جیمی دمیتریو) بامزهترین بخش فیلم است (هرچند با توجه به کمبود خنده در فیلم، این تعریف چندان بزرگ نیست). اما کشمکش بین امیلی و جینی کاملاً بیمایه است و در حالی که فیلم تلاش میکند تا یک موازی بین نسلی جالب بین آن و رابطه امیلی با دختر خودش ایجاد کند، همه چیز به طرز اسفناکی سادهسازی شده است.
بزرگترین مشکل فیلم همین است: هیچکدام از قوسهای احساسی وزن یا اصالت واقعی ندارند. آنها صرفاً به عنوان جایگزینهایی برای رسیدن به سکانس اکشن بعدی به نظر میرسند، که هیچکدام از آنها نیز تازگی یا نوآوری خاصی ندارند. همه ما مبارزات بیشماری را در باشگاهها، هواپیماها و مراسمهای رسمی دیدهایم. فیلم بازگشت به مبارزه با توجه به فرضیهاش فرصت شکستن این قالب را داشت، اما به جای ارائه چیزی جدید، رویکردی محافظهکارانه را در پیش میگیرد و به مکانها و الگوهای امتحانشده تکیه میکند.
فیلم بازگشت به مبارزه علاوه بر کلوز و دمتریو، چندلر و اسکات نیز از دیگر بازیگران برجسته فیلم بازگشت به مبارزه هستند که فرصتی برای ایفای نقشهایی متفاوت از نقشهای معمول خود پیدا کردهاند. اما با وجود اینکه این دو بازیگر به هر اثری که در آن حضور دارند، ارزش میبخشند، با ضعف فیلمنامه و شخصیتپردازی ضعیف، کار بسیار دشواری پیش رو دارند و حتی حضور آنها نیز نمیتواند فیلم را به اثری بهیادماندنی تبدیل کند. اکثر مخاطبان احتمالاً برای دیدن فاکس و دیاز به تماشای فیلم بازگشت به مبارزه مینشینند و آنها نیز تمام تلاش خود را برای ارائه بهترین بازی با توجه به داشتههایشان انجام میدهند
اما فیلمنامه کسلکننده و پر از دیالوگهای توضیحی، هرگز فرصتی برای نمایش تواناییهای دراماتیکشان به آنها نمیدهد و به ندرت لحظات خندهدار واقعی را رقم میزنند. شوخیهای پراکندهای درباره وردل یا اوبر وجود دارد که گاهی جواب میدهد، اما هیچ چیز خندهدار یا غیرمنتظرهای در آن دیده نمیشود. با اینکه تردیدی ندارم که آنها در طول ساخت فیلم با بدلکاریهای هیجانانگیز و ایده عجیبش، اوقات خوبی را سپری کردهاند، فقط آرزو میکنم که تماشای آن حداقل نصف همانقدر لذتبخش بود.