- رسمی: اعلام زمان واریز عیدی بازنشستگان لشکری
- خبر تازه درباره زمان واریز سود سهام عدالت
- صدور کارت رفاهی ۳۰۰ میلیون تومانی در شعب منتخب بانک رفاه کارگران آغاز شد+ جزییات
- اطلاعیه مشاهده و چاپ برگه حقوق بازنشستگان لشکری + لینک
- حقوق بهمن ماه بازنشستگان لشکری در زمان اعلام شده چرا پرداخت نشد؟ / تکمیلی: واریز آغاز شد
- قیمت امروز دلار، یورو، طلا و سکه
- پدیدهای غیرقانونی به نامِ «بیمه طلایی بازنشستگان»
- مبلغ کالابرگ یک خانواده ۴ نفره چقدر است؟
- سود سهام عدالت جدید ۴.۰۰۰.۰۰۰ تومان شد؟
- جدیدتربن خبر درباره حقوق سال ۱۴۰۴ کارگران
ماجرای ویدئوی جنجالی شده الناز سخائیان
هم میهن- علی ورامینی: ویدئوی منتشرشده از خانم مدیر شرکتی خارجی، یکی از مسائل و در واقع معضلات کسبوکارهای جدید را به سطح عموم آورده است. معضل زبان رایجشده میان اجتماع استارتاپی و بازاریان نو، که نه فارسی است و نه انگلیسی. چیزی شبیه چت کردن نوجوانان با همدیگر. زبانی معوج که حتی آدمهای نزدیک به این ادبیات یا در واقع ناادبیات هم باید مکث کنند و زمان بگذارند تا بتوانند درست متوجه شوند؛ دیگرانی که بیرون از این اجتماع باشند که دیگر هیهات.
بازتاب گسترده این قسمت ویدئو سیل نظرات را در شبکههای اجتماعی به همراه داشت. عدهای به ایشان نقد دارند که این چه زبانی است و چه طرز صحبت کردن است؟ عدهای هم این رفتار را یک رفتار زنستیزانه برشمردند. درباره زنستیزانه بودن چنین نقدی که کار خیلی راحت است. هر آدمی فارغ از جنسیتاش، آدمی است که منش و رفتاری دارد. اگر نقدی به کسی فارغ از جنسیتش شده باشد، دیگر آن نقد مردستیز و زنستیز نیست.
اما اگر نقد یا حرفی جنسیت صاحب آن منش و گفتار را نشانه رفته باشد آنجا میتوان گفت که به دلیل مرد/زن بودن عامل کنش یا صاحب سخنی مورد نقد و یا هجمه قرار گرفته است. نمیتوان هر نقدی را با برچسب جنسیتزده یا زنستیز بودن سریع بیاعتبار کرد.
در مورد اخیر هم اگر کسی جنسیت این مدیر را نقد و در بحثش دخیل کرده، حتماً که کار اشتباهی کرده است. ولی اگر روی صحبت ناقدی به جنس زبانی است که ایشان به کار برده است حتماً کار درستی است. صحبت امروز و دیروز هم نیست. از صدواندی سال پیش که «جعفرخان از فرنگ آمده» توسط «حسن مقدم» نگاشته شد چنین منش و گفتاری مورد تمسخر و طعن نویسندگان بوده است.
نویسندگان و دغدغهمندان ادبیات فارسی از سر عقده و یا کینه شخصی این موضوع را مورد نقد قرار ندادهاند. دغدغه آنان فارسی است و فارسی یعنی ابزاری که با آن مردمی که ذیل نام ایران مشغول زندگی هستند، با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند. فارسی یعنی ابزاری که یک سوژه ایرانی میتواند با تاریخ و هویت خود پیوند داشته باشد. یعنی ابزاری که بتواند با آن حافظ، مولانا، سعدی و... بخواند.
اینها هم از سر یک رویکرد ایرانگرایی و برتری زبانی به زبان دیگر نیست. جز اینکه عدم ارتباط با هویت و تاریخ باعث میشود آدمی خود را از گنجینه تجربه و رهنمون برای زندگیاش محروم کند، سوژه بدون زبان، سوژهای بیهویت میشود و سوژه بیهویت، چون پری در گردباد هر روز به یک سمت میرود. دغدغه بزرگانی که در تاریخ معاصر به منش جعفرخانی نقد میکردند از این منظر بوده است. با این رویکرد میتوان با منتقدان خانم مدیر یا آقای مدیری و هرکس که اینچنین صحبت میکند همدل شد.
سوای اینها شنونده این ادبیات به این میاندیشد که صحبت کردن اینچنینی چه ضرورتی دارد؟ اگر مخاطب این صحبت فقط عدهای خاص و همزباناند دیگر چرا در جلسه و همایشهای عمومی با همین ادبیات حضور پیدا میکنند؟ اگر مخاطب این صحبتها هر فارسیزبانی است که به کارش میآید چرا به جای رول نمیگوید نقش یا جای سود از بنفیت استفاده میکند؟ مخاطب وقتی برای این سوالات جوابی پیدا نمیکند، ذهنش به این سمت میرود که گوینده با بهکارگیری این ادبیات در پی این است که یک سلسلهمراتبی به میانجی زبان با شنونده برقرار کند.
انگار که میخواهد بگوید من صاحب چیزی - در اینجا زبان - متمایزم که با زبان عرفی شما متفاوت است. این اگر در خودآگاه گوینده هم نباشد، لااقل در ناخودآگاهش است. زیمل، جامعهشناس بزرگ در نقد و بررسی شهرهای مدرن میگفت که یک شهروند در میان هیاهو، پالودگی رنگ، نور و صدای شهر وقتی میخواهد متمایز باشد به ابزارهای عجیب و متفاوتی چنگ میزند. میتوان از او وام گرفت و در بررسی رایج شدن زبان اینچنینی به این اندیشید که صاحب این زبان معوج برای متمایز بودن چنین سخن میگوید و نمیداند که با این کار هم به خود ستم میکند و هم به همزبانان.