- پشت پرده ویدئو دو ارتشی با پرچم شیر و خورشید در مترو
- سیگنال جدیدی که پرونده مذاکرات را باز کرد
- کیهان خواهان حذف این مدیران شد
- واکنش دفتر رئیس جمهور به انتقادات تند از انتصاب سقاب اصفهانی
- مولوی فتحی محمد نقشبندی آزاد شد
- بررسی سخنان اخیر سیدمحمدخاتمی و نامه کمیته سیاسی جبهه اصلاحات: انتظاراتی که برآورده نشد
- شاپور اول کیست که امپراتور روم مقابلش زانو زد
- نمایش قدرت خلبان ارتش با نماد سوخو-۳۵ (عکس)
- حمله ترامپ به دموکراتها: بیل کلینتون با جفری اپستین مرتبط بوده!
- تصویر وایرال شده از عکس رهبری در بکگراند گوشی هادی چوپان
واکنش ناطق نوری به گزینه های رهبری

انتخاب: محمدحسین رنجبران طی یادداشتی درمورد حاشیه های دیدار رمضانی کارگزاران نظام با حضرت آیت الله خامنه ای، گفت و گوی خود با ناطق نوری رئیس سابق بازرسی دفتر رهبری را منتشر کرد. او نوشت: آخر جلسه به یاد جمله حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر ناطق نوری افتادم که چندی پیش در دفترش در حوزه امام حسن مجتبی (ع) لواسان، مهمانش بودم و از او پرسیدم "آیا به بعد از آقا تا به حال فکر کردهاید؟" بلافاصله گفت: "همیشه از خدا خواستهام بعد از رهبری ایشان را نبینم و خدا قبل از آن روز من را برده باشد".
حاج علی اکبر خاطرهای هم از مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی در این باب برایم گفت: "آقای هاشمی برایم تعریف میکرد برخی از شبها نصف شب از خواب بلند میشوم و لب تخت مینشینم و به کابوسم فکر میکنم و آن اینکه اگر یکی از این شبها، خدایی نکرده خبر دهند آیتالله خامنهای دیگر در بین ما نیست چه خاکی باید بر سرمان بریزیم."
آقای ناطق نوری همان موقع که پیشش بودم در پاسخ به سوال من که پرسیدم شایعه کردهاند خبرگان سه نفر را برای رهبری بعدی گزینه قرار داده است، گفت: "این را نه بهعنوان تحلیل که بهعنوان خبر میگویم، چون با بزرگان خبرگان در این باره صحبت کردهام. همه اینها که در میآورند کذب محض است و هیچ کسی مدنظر نیست و آیتالله خامنهای اینقدر باهوش و مدبر و جدی است که اجازه بدعت هم در این باره نمیدهند."
در همین فکرها بودم و داشتم از حسینیه، زیر باران بیرون میآمدم که با آقای ناطق نوری روبرو شدم. مرا در آغوش گرفت و با ایما و اشاره صحبتهای قبلی اش را درباره نعمت رهبری آیتالله خامنهای یادآوری کرد. در همین لحظه دیدم یکی از علما با عصایش به بدن آقای ناطق زد و گفت چطوری پیرمرد! آقای ناطق هم با شوخ طبعی گفت: "چطوری حضرت آیتالله؟" دیدم آقای دکتر رشاد است و زیر باران آنها را با یکدیگر تنها گذاشتم.
